جارو، رنگ، عصبانی، نخ، رعدوبرق، شاخه، اژدها
چون اوضاع اتاق زیادی متشنج بود و او هیچوقت تحمل اوضاع متشنج رو نداشت، از اتاق بیرون آمد. مریلا، خاله ناتنی اش سر گمشدن
جاروی نیمبوس مدل 97 قدیمی که پدرش قبل از آنکه بمیرد به او بخشیده بود بسیار اوقات تلخی می کرد و همه رو گرفته بود به بار ناسزا و در مواردی، کتک!
مریلا، که از شدت عصبانیت
رنگ صورتش قرمز شده بود و دچار تنگی نفس شده بود، یقه تیتاروس مادر مرده رو گرفت و به شدت کوبیدش به دیوار و با همان عصبانیت گفت:
- صاعقه منو گم کردی! امیدوارم
رعد و برق بزنه به کمرت!
- خاله مریلا! چرا انقد
عصبانی؟ یه جاروئه دیگه...
- یه جاروئه دیگه؟ نگاه من نکن انقد ریزه میزه ام. من یه زمانی کصافط کاریای
اژدها رو تمیز میکردم. قبل ازینکه بتونم شلوارمو بکشم بالا دستام بوی پهن اژدها میداد. الانم شلوار تورو میکشم سرت.
بعد تیتاروس رو با کمی از زورش هل داد. همین کمی از زوری که زد مانند بلایی بر سر تیتاروس نازل شد و تا به خودش آمد، پخش زمین شده بود.
- سریع برام ازون
نخای سه لایه محکم بیارید. میخوام از
شاخه درخت جلوی خونه برعکس آویزونش کنم تا بفهمه به جاروی بقیه نباید دست بزنه!
--------------------------------
اگه کوتاه بود یا جاییش اشتباه بود معذرت میخوام.
چند وقته دارم توی سایت پست میخونم و بعد کلی فکر کردن تونستم اینو پستش کنم.
امیدوارم تایید بشه.
خوب بود. خوشحالم که تلاشتو کردی.
تایید شد.
مرحله بعد: گروهبندی
ویرایش شده توسط Tiitaaroos_hepto_hypotter در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۶ ۲۰:۳۲:۲۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۶ ۲۱:۰۸:۲۴