يا لطيف...
جواب سوال اوّل:
خب طبيعتا اوّلين نفر كسي بوده كه جادو روش انجام شده! حالا اين كه اين فرد معلوم الحال چه كسي بوده، نياز به تفكرات فسفري داره...
نظر من اين است: وقتي جادوگر ها به وجود اومدهن، براي اين كه دور هم باشن و حالا يه كم حال كنن، با استفاده از قدرت خارق العاده جادوگري سايتي رو ساختن به اسم "جادوگران"!!!
بعدها يعني وقتي كامپيوتر و اينترنت اختراع شد، ماگل هايي كه دسترسي به اينترنت داشتهن، تونستن به نوعي به اين سايت دسترسي پيدا كنن(مثل پيدا كردن فركانس يه شبكه راديويي!)...
البته، بايد توجه داشت كه اين جريان مربوط به عصر حاضره، يعني اولين كس تو اين عصر اين طوري پي برد!!
حالا فرض كنيم جادوگرا قبلا هم خودشون رو لو داده بودن، كه در اين صورت مي شه گفت توي سهل انگاري تو ارسال پيام، انجام كارهاي جادويي و... اشاره كرد، مثلا يكي اگه با چوب جارو قشنگ تو هوا پرواز كنه طبيعتا ماگل ها مي بيننش ديگه!!(اگه كور نباشن و هوا روشن باشه!!)
---------------
سوال 2:
اين فعاليت ها انواع مختلفي دارن: يكيشون كه جلوگيري از لو رفتن جادو و جادوگري هستش!
دومي مثلا از بين بردن اثرات لو رفته
كه مثلا اين دو نوع رو مي شه به پيش گيري و جلوگيري تشبيه كرد...
حالا مثال من براي مورد دومه: مثلا وقتي يكي در ملا عام ماگلها، يه جادويي رو انجام ميده، مامورين اين سازمان نهايت سعيشون رو مي كنن كه تا وقتي دير نشده، اين تصوير رو از حافظه اون فرد كه جادو روش انجام شده يا مثلا كل افراد حاضر در صحنه پاك كنن...
يه مثال «شوخي»(!) براي مورد اول: چك كردن اين كه آيا كسايي كه تو جادوگران عضو مي شن جادوگرن؟ اگه نيستن ايميل فعال سازي نمي فرستن
!!!!!!!!!!!!
-----------------------
سوال 3:
داستان هاي زيادي حول اين موضوع جادو ساخته شده... اين داستان ها دو نوع هستن: يكي داستان هاي اين جوري
يكي داستان هاي اون جوري(فرقشون رو بايد درك كنين، چونن در قالب كلمه نمي شه گفت!)
داستان هاي اين جوري مثل هري پاتر... داستان هاي اون جوري مثل lord Of The Rings يا دلتورا(تقلب آشكار از چو!!!! شوخي1 خودم هم خوندم)
داستان هاي اون جوري معمولا بدون چوبدستي جادو(وند) و اينا صورت مي گيره، و معمولا با حركات دست، ورد ها و عصا، يا شمشير ها و گوهر هاي جادويي انجام مي شه...اين داستان ها ابهت بيش تري دارن...
ولي داستان هاي اين جوري، مثل همين هري پاتر خودمون كه به دنياي جادويي خودمون خيلي نزديك تره... به همين دليل چن نفر مامور شده ن نويسنده اين داستانا رو ترور كنن!!!!
من براي نمونه يكي از داستان هاي اون جوري رو مي گم تا با نوع ديگه جادوي ذهني مشنگا آشنا بشين!:
داستان «در جستجوي دلتورا»، موضوعش اين طوريه كه يه سرزميني هست به اسم دلتورا، بعد به دليل خيانت عوامل داخلي دشمن، يعني ارباب سايه ها، هفت گوهر جادويي اين سرزمين كه توي قصر پادشاه نگه داري مشد و بايد كنار هم باشن تا جادو كامل بشه دزديه و در سراسر سرزمين پخش مي شن، در نتيجه قدرتشون از دست ميره. اين گوهر ها توي يه كمربندي به اسم كمربند دلتورا نگه داري مي شدن كه قدرتشون باعث مي شد ارباب سايه ها نتونه نفوذ كنه به دلتورا...
بعدش وقتي پخش مي شن تو چاهاي خطرناك دلتورا، ارباب سايه ها حمله مي كنه و سرزمين رو تسخير مي كنه.. فقر و سياهي و بدبختي و ظلم سرزمين رو مي گيره، ولي پادشاه و دوستش كه از كودكي تو قصر زندگي مي كرده، فرار كرده ن و پسري به اسم ليف، كه حالا نمي گم پسر كي بوده(
) به همراهي فردي به نام باردا كه قبلا نگهبان قصر بود،شروع به جستوجي اين هفت گوهر مي كنن كه در هفت نقطه وحشت انگيز و خطرناك دلتورا پراكنده شده ن... از ادامه داستان براي حفظ جذبه داستان معذوريم!!
(سه جلد كتاب هم در اادامه و دوره بعد اين هشت جلد چاپ شده...)
در كل، داستان هاي جادويي با استفاده از قدرت تخيل ماگل ها كه تحسين انگيزه نوشته مي شن و هر چه تخيل اونا قوي تر مي شه، داستانا بهتر از آب در ميان... ولي بايد دونست كه امروزه چون هيچكي از ماگلا عقيده اي به جادو ندارن، معمولا به بچه هاشون هم اطمينان مي دن واقعي نيستن، و بچه ها فقط تو زمان بچگي تا حدودي اونا رو باور مي كنن.....
-----------------------------------------------------
به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...