ویولت در حالیکه با یک دست یک عدد تیزی را در دست می فشرد و با دست دیگر کلاوس بودلر بی حس و حال را محکم زیر بغل زده بود روی میز تشریح ورونیکا ایستاده و نعره می زد:
- عمرناش دستون به حاجیشون برسه.ما از اوناش نیسیم داوشا اجزه بدیم هر تسترال صابی مارو تشریح کونه!اولش باس از رو جنازه حاجیتشون ردشین!
ملت مرگخوار
وار به ویولت که تیزیش را به هر سو تکان می داد نگاه کردند و عاقبت چون کسی متوجه منظور او نشد ریگولوس به نمایندگی از سایرین گفت:
- کسی فهمید این چی میگه؟
رودولف با هیجان گفت:
- چه اهمیتی داره؟من کلا به ساحره هایی که از تو شکم غول های دورگه میان بیرون علاقه ی خاصی دارم!
ملت مرگخوار که از مشاهده حسن سلیقه ی رودولف انگشت حیرت به دندان گزیده بودند تصمیم گرفتند کلا او را ندیده بیانگارند.هرچه بود رودولف دیگر جزو گروه شناسه های بسته شده بود!
ورونیکا متفکرانه به وسیله ای که در دستان لزج و نیمه هضم شده ویولت قرار داشت نگاهی کرد.
- منم متوجه نشدم چی میگه ولی انگار میخواد باهامون بجنگه.از مادر زاده نشده کسی روی ورونیکا چاقو بکشه!عاااااااا!
در همان لحظه اسنیپ خود را به زور داخل کادر کشید.
- چیزی نیست.بیخود ذهنتون رو درگیر نکنید.ایشون به تازگی از مریخ اومدن و هنوز لهجه شون فضایی مونده.هرچند بعید می دونم علاقه ای داشته باشه لهجه زمینی رو یاد بگیره!
ملت مرگخوار نگاهشان را از روی ویولت بنفش رنگی که در آن لحظه به کیک های خامه ای در حال آب شدن شباهت بیشتری داشت برداشتند و به اسنیپ دوختند که با مشقت خودش را داخل سوژه می کشید.ورونیکا طلبکارانه گفت:
- تو اینجا چیکار میکنی سیو؟
اسنیپ موقرانه شنلش را مرتب کرد.
- ایفای نقش میکنم دوشیزه اسمتلی!
-میشه بفرمایید چرا انقدر دیر اومدی؟الان اقلا دو صفحه ست سوژه در جریانه!
- کلا سیو همیشه مدلش همینه دیر میاد و زودم میره.
-فکر کرده حالا که دسترسی گردانندگان داره کلاسش رفته بالا!
- نمره های جلسه دوم هاگوارتزو چرا اعلام نمیکنی پس؟
گوینده جلمه آخر با یک اشاره به جزایر بالاک تبعید شد. اسنیپ با متانتی مثال زدنی گفت:
- من جزو اولین نفراتی بودم که با اغاز سوژه
پست زدم و اگر توی سوژه نیستم به دلیل لطفیه که بقیه تون به من دارین!به همین دلیل 10 نمره نفری ازگریفندور میشه و مجموع کسر شده ها به اسلیترین اضافه میشه!
آرسینوس:گریفندور چه گناهی کرده؟هان؟هان؟هان؟
اسنیپ:به نظرم همینکه تمام این مصیبت و گرفتاری زیر سر دامبلدوریه که عضو گروه شماست میتونه علت رو توضیح بده آرسینوس!
آرسینوس با شنیدن این حرف محو شد.نابود شد و در کسری از ثانیه زیر نگاه سنگین بقیه مرگخوارا موقتا از سوژه خارج شد.اسنیپ نفس عمیقی کشید و به پست های قبلی نگاهی انداخت.
- خب کجای سوژه بودیم؟دنبال مغز می گردین برای این فسیل ریش دار؟راجع به اون یکی شخصیته که همراهشه نظری ندارم چون خارج از ایفاست ظاهرا و بعدا باید به وضعیتش رسیدگی بشه.ولی در مورد این بنفش باید بگم در حالت عادی من هرگز مغز بنفش اینو پیشنهاد نمی دادم ولی چون قراره برای دامبلدور استفاده بشه به نظرم بهترین گزینه ست!
ویولت جیغ کشید:
- سیب!از مادر زاده نشده کسی که بتونه مغز داوشتو....
گــــــرومـــپ!اسنیپ منویش را پایین آورد و به ویولتی که با میز تشریح یکی شده بود لبخندی زد.
- ظاهرا که حالا زاده شده دوشیزه ی عزیز!بفرمایید... نمونه آزمایشی در اختیار شماست!