نام فیلم : وداع تلخچایی پخش کن داخل خانه : هوکی
رقاصان داخل خانه : افرادی که در ستاد ققی پست زدن
تصويربرداری : هدویگ جیگر
نویسنده و کارگردان : هگر کوچولو
تدوين گر و دستیار کارگردان : آنیتا مالفوی ( دامبلدور )
*******
دوپس دوپس دوپس !!
تعدادی جوان ارزشی در حالی که با اهنگهای مستهجن دی جی سرژی گیتو سرشون رو تکون میدادند در حال حرکات موزون بی ناموسی بودند .
دوربین از درون پنجره باز خونه به صورت دنده عقب خارج میشه ؛ خانه ای مجلل برای مرفهان بی درد .
تصوير در حالی که به سمت عقب حرکت میکرد ، با زاویه سی درجه به سمت چپ متمایل میشه و روی تنه درختی بلند زوم میکنه .
روی درخت انواع و اقسام عکسها و خطوط نامفهوم کشیده شده بود . درختی که سالها قدمت داشت و اینک اشیانه جدید وزير سحر و جادو بود .
تصوير کلوز آپ ققی که بالای مرتفع ترين شانه درخت نشسته بود به نمایش در میاد .
- هووووم ... دلم به حال این جووونای ارزشی میسوزه اما خوشحالم که بالاخره موفق شدیم .
- جناب رئیس پول این مهمونی بزرگ رو از کجا میخواید بیارید ؟
دوربین با تاخیر چهره بادراد که از شاخه پایینی آويزون شده رو نشون میده .
- وزارت عزيزم ... بودجه وزارت ! در مقابل اون همه رای که مجبورشون کردیم بهمون بدن این مهمونی چیز زیادی نیست !
واق واق واق
تصوير از بالای خونه ای که ملت داخلش مشغول ارزشی بازی بودن ، محیط اطراف باغ رو نشون میده ... فنگ استخوون به دهن به سمت درخت میاد و به خوشحالی استخووون رو به سمت ققی پرتاب میکنه و زبونشو به نشونه التماس بیرون میاره .
دوربین دوم روی درخت :
ققی در حالی که به نورپردازی درون خونه نگاه میکنه ، استخووون رو به سمتی پرتاب میکنه و فنگ با خوشحالی به دنبالش میره .
- یعنی میشه یه روز استخووون اون بیل رو برای فنگ پرتاب کنم ؟
- ما کم کم موفق میشیم ... اول باید یه جوری وانمود کنیم که ملت فکر کنن ما با یه عالمه برنامه ریزی وارد وزارتخونه شدیم و بعد ...
- و بعد قدرت و دسترسی به منوی آتشین !!!
تصوير گرافیکی خونه مقابل با بک گراند اتش روی صفحه نمایش ظاهر میشه ( با تشکر از تدوين گر فیلم که این صحنه پرمعنا رو به مخاطبین میکس کردن
)
فنگ به سرعت از چمنزارهای اطراف نزدیک میشه و از ريشهای بادراد به عنوان طناب استفاده میکنه و در شاخه زيری ققی و در کنار بادراد میشینه .
- همه چیز خوب بود قربان ! به این بهونه تونستم قشنگ اطراف رو بررسی کنم ... همه چیز امنه !
- باريکلا سوپر سگ عزيز ! قول میدم پول مراسم ازدواجت با سگارو رو تا فردا به حساب سگدونی مرکزی بریزم .
تصوير از بالای اتمسفر زمین مزرعه موروثی کیفسونها رو نشون میده ( مفهومش رو از کارگردان فهیم فیلم نامه بپرسید
)
سرژ از ناکجا اباد روی سر ققی ظاهر میشه .
- گمشو بیا پایین !!
- هووو ... یادت نره من تو رو وزیر کردما ! پس مواظب خودت باش
کیفسون که میخواد بحث رو عوض کنه ادامه میده :
- چه خبر ؟ هنوز تابلو نشدیم که ؟
سرژ در حالی که ريشهای گل گلیش رو به بادراد پز میده جواب میده :
- متاسفانه چرا ! یه ادم ابلهی رفته موضوع رو لو داده ... همه فهمیدن که چرا میخوایم اعضا رو سه گروه کنیم .
- نههههههههههههههههههه !!
فنگ از شدت ترس دهنش رو میبنده و زبونش که اویزون بود رو گاز میگیره .
- آخخخخخخخخخخخخخخ !!!
- کی این کارو کرده ؟ این یعنی شکست ! این یعنی اینکه همه چیزامون لو رفت !!
- به من عاجز فلک زده کمک کنید ! به من عاجز ...
دوربین شماره دو از روی خونه تصوير مردی رو نشون میده که شنل کهنه و قدیمی به روی دوشش انداخته و چهرش رو کامل پوشونده .
ققی : سیاهی کیستی ؟
مرد به دور و بر خودش نگا میکنه ولی اثری از هیچ موجود زنده نمیبینه
- گفتم کیستی ؟
مرد: مشکوکیوس!... من دارم شاس میزنم، یا اینا دارن می شاسن؟!
بادراد : دراکو ... دراکو ... اون دراکوئه ! تیکه کلاماش تابلوئه ! من معاونش بودم میدونم !!!!!
فنگ از همون بالای درخت شیرجه میزنه روی مرد سیاه پوش و نقاب رو از صورتش بر میداره .
- هوووم ... درسته خودشه !
دراکو : منو ببخشید جناب وزیر ... نمیدونستم اینجا منزل شماست ! داشتم کارمو میکردم
سرژ : اینجا چی کار داری؟
- بعد از وزارت میخواستم برم مجمع تشخیص مصلحت نظام اما ... اما نتونستم کارهای غیر مردمی اونجا رو تحمل کنم و معتاد شدم و افتادم به گدایی
ققی :
بادراد : بهتره بکشیمیش ...
- نه ... برای اینکه وزارت ما از وزارت خودش بهتر بشه مجبوریم از دوگولش استفاده کنیم
- نه جناب وزیر ... من کار شرافت مندانه خودمو ترجیح میدم ... الانم دارم بار سفرمو میبندم که از این سرزمین ( توجه : سایت ) برم و به زندگی خودم برسم .(با توجه به پست دریک )
سرژ : میری اما نه به همین راحتی
دراکو : نه نه آقای وزیر ... بگین ولم کنن نه ....
و همچنان تحت محاصره است !
اتاق بازجویینور مستقیم چراغ آویز که تکان میخورد مستقیم بر صورت دراکو سنگینی میکند دراکو عریان بر صلیبی بسته شده است ...
زیر شکنجه تا این جا دوام آورده است اما فنگ ضربه نهایی را میزند دندانش را بر پای دراکو میفشارد :
یالله جواب ارباب کیفسون رو بده ! بگو چطوری وزارتتو اداره کردی ؟
و دراکو تسلیم شد .
دوربین آنیتا را همراه دراکو نشان میدهد که چمدان به دست دارند و بر آسفالت خیابان قدم گذاشته اند دراکو سرفه میکند و دستش را بر قلبش گذاشته است !
و موزیک پخش میشود :
دراک نرو مثه تو دیگه وزیر نداریم با رفتنت دیگه سایتی نداریم پس نرو نرو !
با قدردانی از دراکوی عزیز برای وزارت خوبش با امید موفقیت سینا !
ققی جون اگه هجوی چرت و پرتی موشتم رول بود شرمنده به هر حال شما تو سایت بابا بزرگه مایی تو هر چیز ! شرمنده !
پایان ! هنوز قرار نیست پست کسی رو نقد کنیم یا نمره بدیم اما بذار واست چند خط نقدینه بنویسم...
پست خوبی بود طنز توش خوب به کار رفته بود چند تا مشکل کوچیک داشت
خیلی از این شاخه به اون شاخه می پریدی انگار موقع نوشتن دنبالت کردن...
فلانی فلان کرد فلانی این کارو کرد می پریدی صحنه بعد...
یه جاهایی یه دفه وسط داستان تموم می شد قضیه برای مثال آخر داستان...
دراکو تسلیم شد!!
یه کم کش می دادی مثلا دراکو بیشتر حرف می زد و می تونستی اون طنزی که تو خیلی قسمت ها به کار بردی تو این قسمت بیشترش کنی که پست رو بهتر می کنه...فضا سازیت هم خوب بود تقریبا...
پست بدی نبود اما قطعا می تونی بهتر از این بنویسی