خلاصه، اگه مرلین بخواد :
نقل قول:نورممد و کروی از یه دختر تو کوچه دیاگون عکس گرفتن، منتها دوربین باعث شده که دختر هیپنوتیزم بشه. بعد از ماجراهای مختلف که در صورت علاقمند بودن تو پست ها موجوده، دختر تغییر هویت داده و الان با اسم و شخصیت یه زنی که قبلا مرده، به اسم لیباتیوس بوریژ، نویسنده کتاب معجون سازی، رفته چاپ خونه تا کتابشو براش چاپ کنن.
مرلینا به امید خودت. ***
درحالی که مرد چاپخونهای درحال تعجب و شاخ گوزن در آوردن بود، کور ممد و کروی جیغزنان و به سبک هشدار برای باسیلیسک یازده وارد شدند. کروی درحال آماده سازی استایل شیرجهاش روی زن بود.
- بگیرش!
- صب کن، بگیریمش بعد چی؟
کروی لحظهای به کور ممد نگاه کرد و همین باعث شد که حواس دو تاشون پرت شه و با مغز به قفسه کتابها هدایت شن.
-اخ.
- آی.
- اوخ.
کتاب ها یکی یکی به سرشون فرود میومدن.
- آیـ...
- دِ بسه دیگه شورش در اومد!
کورممد و کروی با تعجب به مرد بی اعصاب نگاهی کردن و متوجه شدن که اگه خودشونو کنترل نکنن قطعا نتیجه خوبی نخواهد داشت.
- خب خانوم.
مرد نگاهشو به سمت زن برگردوند که با نگاهی طلبکارانه منتظر بود تا کتابش چاپ بشه.
- میدونستید خل شدین؟ لیباتیوس خیلی وقت پیش مرده.
- من دروغ نمیگم. من لیباتیوس...
- آخ... یافتم!
نگاه ها به سمت کورممد برگشت. کورممد که نزدیک بود زیر حجم نگاه ها کمر خم کنه و از این دنیای بی رحم مرلین حافظی کنه. اما یه قدم جا به جا و نگاه ها از روش کنار رفتن!
- میشه بگی چیو فهمیدی نابغه؟
کورممد به کروی که منتظرتر از همیشه به نظر میرسید نگاه کرد. خواست عینک شو مثل دانشمندا جا به جا کنه اما اون که عینک نداشت. اون از بچگی دلش عینک میخواست. کورممد دل شکسته شد، خواست جامهشو بدره و سر به بیابون بذاره.
- میگم بگو چیو فهمیدی!
کورممد از فاز افسردهای که داشت بیرون اومد و به کروی نگاه کرد که از عصبانیت کم کم رو به انفجار بود. کورممد کتابی که تو دستش بود رو به سمت کروی پرت کرد و شروع به توضیح دادن به سبک دانشمندان بدون عینک کرد.
- تو کتابه درباره هیپونوتیزم گفته، میگه اگه یکی هویت خودشو قاطی کرد باید اون شخصی که بهش تبدیل شده رو ببینه.
کروی لحظهای پوکرفیس شد و سعی کرد موضوع رو تجزیه و تحلیل کنه.
- خب لیباتیوس که مرده.
- دقیقا و ما باید روحشو به این خانم نشون بدیم.
و لحظه ای بعد با آهنگ مروموزی که در پس زمینه پلی شده بود به هم دیگه نگاه کردند و کروی گفت:
- تریلانی!
- اما اون مرگخواره و طبیعتا تو خونه ریدل میتونیم پیداش کنیم.
- ما باید گندی که زدیمو پاک کنیم.
آهنگ حماسهای پخش شد و دوربین روی نگاه مصمم کروی متوقف شد.