کرام و هوکی هر دو وارد میدان شدند همون لحظه در هوا ساعقه ای زده شد و هوا بارونی شد . بارون روی رزمشگاه می ریخت . بلافاصله چندتا سبیل چنگیزی آمدند و برای ولدمورت چتر بزرگی رو باز کردند
در آن میان همچنان هوکی و کرام به هم چشم دوخته بودند و تماشاچیان نیز با شور و حرارت آنها رو تشویق میکردند . سرانجام انتظارات به اتمام رسید کرام به سمت هوکی حمله ور شد اما هوکی از بین دوپای کرام عبور کرد و با یک جهش رو پشت کرام پرید و دستش رو دور گرن کرام حلقه کرد بلافاصله پاهای کرام خم شد و روی زمین زانو زد هوکی همچنان پشت کرام بود کرام یواش یواش داشت از حال میرفت .
خیلی آروم دست کرام به سمت جیبش رفت و دستگاه حذف کاربر رو دراورد . بلافاصله هوکی ناپدید شد همه با خشم به کرام نگاه کردند که داشت دستگاه رو در جیبش میذاشت ولدمورت فریاد زد : تو چی کارش کردی ؟ با هوکی چی کار کردی ؟
کرام که قطرات باران از صورتش میچکید گفت : من هیچی فقط هوکی رو از ایفای نقش انداختم بیرون
ولدمورت از سرجاش بلند شد چوبدستیش رو به سمت کرام گرفت و فریاد زد : کروشیو
کرام بر روی زمین افتاد و شروع به جیغ زدن کرد بلافاصله چند تن از مرگخواران شروع به هو کردن ولدمورت کردند و ولدمورت مجبور شد چند آواداکدورا نثار آنها کند . ولدمورت با بی رحمی به کرام نگاه کرد سپس گفت : هوکی رو برگردون همین حالا !
کرام دست لرزانش رو روی دکمه فشار داد بلافاصله هوکی از هوا افتاد وسط زمین . او از روی زمین بلند شد و با خشم به کرام نگاه کرد .
ولدمورت نیز که از این حرکت ناجوان مردانه کرام بسیار عصبانی شده بود فریاد زد : اون دستگاه مسخره رو بده به من
کرام چشم غره ای به ولدمورت رفت اما چاره دیگری نداشت به همین دلیل دستگاه رو به ولمورت داد ولدمورت دستگاه رو قاپ زد بلافاصله فریاد زد : بلا ! لوسیوس شما هم میرید کمک هوکی از همین الان مبارزه سه به یک انجام میشه
کرام
هوکی و بلا و لوسیوس وارد زمین شدند . کرام یواش یواش عقب میرفت و آنها نیز یواش یواش جلو میامدند سرانجام کرام به دیوار رزمشگاه رسید و در حالی که قفسه سینه اش به شدت بالا و پایین میرفت به سه مبارز خیره شد که دور او حلقه زده بودند مدتی گذشت یواش یواش حلقه محاصره تنگ تر شد . هر سه آنها چوبدستیهاشون رو بالا گرفتند تا با هم به سمت کرام طلسمی بفرستند اما در همون لحظه گیلدی مداخله کرد .
گیلدی در میان چشمان متعجب همه وارد زمین شد او در حالی که نفس نفس میزد گفت : صبر کنید . صبر کنید . شما حق ندارید با یک وب مستر این کار رو بکنید .
بلافاصله همه سرها به سمت ولدمورت چرخید . ولدمورت که داشت از خشم منفجر میشد فریاد زد : مثل اینکه تو هوس شکنجه کردی نه ؟
بلافاصله درهای رزمشگاه به شدت باز شدند همه برگشتند و چشمشون به مرد شنل پوشی افتاد که با گامهای بلند وارد رزمشگاه شد ولدمورت از سر جاش بلند شد و چوبدستیش رو به سمت آن مرد گرفت و فریاد زد : تو کی هستی ؟
هری آروم شنلش رو از روی صورتش برداشت !!! ( توجه : در این میان کرام از آسودگی نفس راحتی کشید
)
بلافاصله گیلدی نشانی را که با حروف طلایی بر روی آن کلمه وب مستر حک شده بود را که در دستانش بود بالا گرفت او فریاد زد : ایشون آتشفشان بزرگ وب مستر اصلی هری پاتر هستند احترام بگذارید !!!
بلافاصله همه مرگخواران در مقابل چشمان حیرت زده ولدمورت روی زمین زانو زدند و تعظیم کردند .........