من زیاد از شما شنیده بودم به همین خاطر اومدم یه حالی اونم بد جور ازتون بگیرم.
از اینجا به بقیه اعضای جواتی ها میگم که کشتین منو با این جنگتون
---------------------------------------------------
اعضای تیم فمن داشتند بد جور پاچه خواری میکردند برای کارگردان، حتی برای اینکه کارگردان رو راضی کنند شروع به پاک کردن ماشینش کردن
ایدی چرخاشو پاک میکرد که یه دفعه گفت:
ایدی: اه اه اه بابا این چیه که دستم خورد بهش و وقتی دستشو کشید بیرون دید که دستش تا نصفه شده فضولات و با اه اه گفتن بلند شد و به طرف کارگردان رفت!!
ایدی: ای خاک تو سرت این چیه که مالیدی به ماشینت
با این حرف ایدی پاچه خواری یک ساعته بقیه نقش بر آب شد چون کارگردان چنان عصبانی شد که با صدای بلند گفت :
کارگردان: بالا برید پایین بیاد فیلمنامه تغییر نمیکنه!
در همین حال اوتو و بلر که فرست رو غنیمت شمرده بودن به سرعت به طرف کارگردان رفتند و با او صحبت کردند
بعد چند لحظه ی کوتاه که برای تیم فمن ماننده ی ساعت بود گذشت
کارگردان که دندانهاش اول این جوری
بعد قیافش از اینجوری
به اینجوری شده
بود با صدای بلند گفت:
کارگردان: فیلمنامه به همان صورت قبلی پیش خواهد رفت یعنی به نفع جواتی ها و امتیازاتی نیز برای این عزیزان در نظر گرفته ام که در طول فیلم انجام خواهد شد
با شنیدن این حرف تیم فمن خودشونو باختن ،سامانتا مامانشو صدا میزد
سامانتا: مامان جون ......میخوان منو بزنن..... و گریه میکرد
آن طرف دیگه دایانا که پستونکشو نیاورده بود مونده بود که چیکار کنه چون این جوری داشت میشد
دایانا: حق .....حق ....حق.... (پیش از گریه) :mama:
اما هدویگ نیز از این فرست استفاده کرد و و چوب جادویش رو به پشت چرخ های ماشین گرفت و بعد وردی رو بر زبان آورد بعد از چند لحظه گلو له ی توپی کوچک که ترکیبی از انواع میکروبها و چیزهای دیگه بود از زیر ماشین بیرون اومد
هدویگ: دآشی ها زتی این طرفو نگاه کنید .
همه برو بچ جواتی به طرف هدویگ چرخیدن و با دیدن اون گلوله ی توپ تعجب کردند!!!
اما هدویگ همین جور گلوله رو که هر دم آبی سبز رنگ ازش به زمین میریخت رو به روی دایانا گرفته بود
بلر: هدی ژان( تلف قلیظ جواتی) درست حدف بگیری ها!!!
اوتو: هدی ببینم چیکار میکنی
در همان حال دایانا داشت دهنشو برای گریه باز میکرد که
هدویگ وردی بر چوب خورد به گلوله به سرعت به طرف دایانا رفت
در راه ناگهان گلوله به حیوانی بد ترکیبی تبدیل شده که داشت آب دهانشون به زمین میریخت ( مثله فوت بالیستها) و ...
به شدت خورد به صورت دایانا و اونو نقشه زمین کرد(حیف که فیلمشو سانسور کردن و گرنه نشونتون میدادم)
بیچاره مونده بود گریه کنه یا صورت و دهانشو از کثافت پاک کنه
اوتو: وای دایانا چقدر خوشگل شدی
بلرکه داشت از اون خنده های شیطانیش میزد گفـت: آره ،ببینم دایانا این آرایش گره مبتدی بود چون این سبیلت خیلی ضایع ست.
در آن طرف
سامانتا داشت با مشت به سقف ماشین میزد :
و گریه میکرد. که ایدی گفت:
ایدی: بابا سامانتا داری چیکار میکنی ما باید این ماشینو شب به صاحبش با کریه اش پس بدیم(این حرف از دهنش پرید)
جواتی ها که راز این کلاس گذاشتن این فمن ها رو فهمیده بودن از خنده داشتند ریسه میرفتن
نیک: وای عجب فروختنی ،ببینم شما اصولا همدیگه رو این جوری میفروشید اونم به قیمت یه آبنبات
هدویگ: ببینم سامانتا چطور از جیب شلوار بابات ولدی جونت پول کرایه این ماشین رو کش رفتی ،خوب از من میخواستی من بهت میدادم(اینجاست که پهلونی و معرفت جواتی ها نمایان میشود)
ایدی که مثله رنگ ماشین اوتو شده بود هر لحظه رنگ عوض میکرد.
بلر: ببینم چی شده ایدی جان چرا تند تند رنگ عوض میکنی مگه میخوان بخورنت
با این حرف همه جواتی ها خندیدند و بعد شروع به رقص و پایکوبی به سبک جواتی کردند
این داستان تلخ برای تیم فمن همین طور ادامه دارد در حالی که کارگردان تصمیم اصلیه خود را گرفته و فیلمنامه را تغیییر نخواهد داد. پس بیخودی عوضش نکنید که حالتونو میگریم
--------------------------------------------
من نمیخواستم حالتون رو بگیرم .اما شما کاری کردید که پای من هم به اینجا باز بشه.پس بهتره از الان شکستونو اعلام کنید چون من حتی به تنهایی همه تونو از رو میبرم.
فقط از بقیه جواتی ها ناراحتم که چرا اینقدر که بالا پایین میپریدید برای عضو شدن تو حذب حالا پاتونو کشیدین کنار
barare: