خب بووبو جان در جواب سوال شما باید بگم که :
به نظر من همونجوری که دامبلدور گفت روح های قبل از تقسیم اصلا با هم ارتباط ندارند و تنها اطلاعاتشان محدود به همون زمانی که از بدن ولدمورت جدا شدند !
چیزی که به نظرم آمد که شما روش خیلی تاکید میکنید اما اشتباه است اینه که شما میگین که روح درون دفترچه خاطرات ریدل از تمام چیزهای ولدمورت خبر داشته و حتی درد و رنج اون رو هم انگار کشیده در صورتی که چنین نیست !
اگر یادتون باشه خود تام ریدل در کتاب دوم هری پاتر گفتش که اون تمام این چیزها رو از جینی پرسیده و به عبارتی این جینی بوده که تمام این موضوع ها رو بهش اطلاع داده و در ضمن مسئله بعدی ای هم که اشتباه بودن نکته شما رو ثابت میکنه اینه که کلا ریدل به این دلیل میخواست هری پاتر رو ببینه تا بفهمه که هری پاتر چه قدرتی داشته که باعث سقوط خودش شده اما اگر یادتون باشه ولدمورت درون کتاب چهارم کلا به خوبی از این مسئله آگاه بودش !
نقل قول:
به هر حال حتی اگر بگیم که دفترچه خاطرات فرمان و برنامه داشت که این کار ها رو انجام بده نمی تونیم منکر زنده بودن بیش از حد روح توی اون باشیم! روحی که با زمان حال هماهنگ بود ! خیلی چیز ها می دونست و انگار همه رنج های ولدمورت رو کشیده بود!
خب من اینجا فکر میکنم بهتره که این موضوع رو یادآوری کنم !
به نظر من روح های جدا شده از بدن ولدمورت زمانی میتوانند دوباره فعالیت کنند که شرایط لازم برایشان فراهم بشود ! مثلا نگاه کنید یک قسمت از روحی که توی انگشتر باشد چطوری میتونه که خودش مستقلا عمل کند ؟ طبیعی است که حتی اگر بتواند فکر کند اما باز هم نمیتواد کاری رو انجام دهد !
اما روح درون دفترچه تا حدی فرق داشت ! تام ریدل در کتاب دوم گفته بود که من در سن شونزده سالگی مقداری از خاطراتم رو به درون دفترچه منتقل کردم ! همچنین باید این نکته را نیز در یاد داشته باشیم که این دفترچه اونقدر قدرت داشت که بتونه با بقیه صحبت کنه ! پس میشه نتیجه گرفت که در اینجا ولدمورت قدرتی به دفترچه داده تا بتونه تصمیم بگیره و چون این قدرت فراهم اومده روح درون دفترچه میتواند فکر کند و تصمیم هایش را به مرحله اجرا بگذارد ! پس این امر طبیعیست که این روح میتواند جدا گانه فعالیت کند !
اما در مورد اینکه این قسمت از روح ولدمورت موفق میشد از جسمش بیرون بیاید چه میشد ! خود من به شخصه فکر میکنم که اتفاق خاصی نمی افتاد چون به هر حال اونا هر دوشون یک روح بودن پس احتمالا این قسمت از روح ولدمورت سعی میکرد که روح اصلی رو پیدا کنه و اونو به قدرت برسونه
البته این نکته رو هم بگم که اونا چون که یک روح بودن و تفکرشونم شبیه هم بودش به هم صدمه ای نمیزدن از بین بردن همدیگه دقیقا عین این میمونه که بخوان خودشون رو از بین ببرن البته احتمالا خود ولدمورتم راضی نیست که بقیه روحاش به جسمی منتقل بشن چون به هر حال در اون صورت چند انسان متفاوت پدید میایند !
کلا من فکر میکنم که این روح ها اصلا با هم در ارتباط نیستن یکی دیگه از دلایلم هم اینه که دامبلدور گفت که اون موقع که دفترچه خاطرات ریدل نابود شد خود ولدمورت نفهمید !
پس باز هم میشه گفت که این روح ها کاملا از هم جدا شدند و وجود هم را نیز احساس نمیکنند و تنها فایده ای هم که دارند اینه که از مرگ خود فرد جلوگیری میکنند !!!