همین لحظه اژدها بلند میشه و بعد از کش و قوس دادن به خودش چند حرکت خوف ورزشی میاد و همه رو به شدت در کف این حرکات میزاره!
ملت
اژدها: به این میگن ... نرمش. اجداد ما قبل از کشتن یک نفر ابتدا خودشونو گرم میکردن چون معتقد بودند که نرمش کردن باعث میشه تا معده بیشتر کش بیاد و منم با شکم خالی اشتهام بیشتره! در نتیجه با شکم خالی شما بسیار لذیذترید!
همه اعضای مبارزه جمع میشن دور هم و دستا رو میندازن رو گردن هم دیگه و یک دایره تشکیل میدن.
کالین: همانا این وضعیت بسیار خطیر است و آسلام در اینجاست و دشمن پیش و روست و ما باید در این مبارزه پیروز شویم تا رستگار شویم!
همه به موافقت سرهای خودشونو تکون میدند.
پیوز: حاج کالین از نظر شما اشکال ندارد تا ویولت حواس اژدها را پرت کند؟
حاج کالین: چرا اشکال دارد و گناه بزرگی است اما از آنجا که ویولت انسان است و اژدها حیوان است این حرکت از نظر شرعی اشکال ندارد و ما هم در مقابل حریف پنج سرمون حتما باید از ویولت استفاده کنیم!
در همین لحظه فورتسکیو میپره و از جلوی اژدها که مشغول پروانه زدن بود میگذره و ویولت رو ورمیداره میبردش پیش بقیه.
کالین: خوب خواهر آسلامی بلند شو که شما باید به ما کمک کنید ...
ویولت: ولی من سکته کردم مثلا!
کالین : ای از آسلام برگشته ! افرادی هستند که حاضرند ده بار در راه آسلام سکته کنند تا ما پیروز شویم! بلند شو نقشه رو بگم ....
چند لحظه بعد
اژدها مشغول نرمش کردنه و داره آخرین حرکات کششی رو میاد که ویولت میپره جلو و در همون لحظه به صورت کاملا نمایشی و اتفاقی چشمش به اژدها می افته!
ویولت: به به من ویولتم خیلی هم خوشگلم مجرد هم هستم و دنبال یک همسر مناسب میگردم!
اژدها: به به چه خانم با شخصیتی زن من میشی شما؟
پیوز: همینجور ادامه بده ویولت! سرشو گرم کن!
ویولت: اااااام خوب باشه زنت میشم!
در همون لحظه نوری خیره کننده و ماورءالطبیعی از اژدها ساطع میشه و همه جا رو در بر میگیره. اژدها همینجور کوچیک و کوچیک تر میشه تا تبدیل به یک انسان بسیار خوشتیپ و متشخص با موهایی زیبا و یک دست ردای شب نو میشه و در همون حال یک لبخند به ویولت میزنه و برق دندونای جوون توجه همه رو جلب میکنه!
ملت
جوون رشید: عزیزم یک کافه خوب این نزدیکیا سراغ دارم موافقی با هم یه سر به اونجا بزنیم؟
ویولت: مااااااااا کمک! ... خوب باشه بریم!
جوون به همراه ویولت دست در دست هم به سمت نزدیک ترین کافه راه می افتند.
پیوز: هوم؟ ایول عجب پایان جالبی داشت! یاد اسب سیندرلا افتادم!
فورتسکیو: ولی سیندرلا که اسب نداشت!
پیوز: باز تو منو ضایع کردی؟ بزنم با همون لنگه کفش ورزشی سیندرلا مختو بیارم پایین؟
فورتسیکو: کفشای سیندرلا که ورزشی نبود!!
در این لحظه دعوای پیوز و فورتسکیو بالا میگیره و دوتاشون می افتن رو هم!
کالین: بلند شید ! آسلام از همین لحظه در خطر است! من گفتم معاشرت زن با اژدها اشکال ندارد نه زن با مرد! باید ابتدا آن مرد شیطان صفت رو به شکل اصلیش برگردونیم بعد باهاش مبارزه کنیم وگرنه نفرین مرلین بر شما باد!
پیوز و فورتسکیو در همین لحظه بسیار از سخنان کالین وحشت میکنن و احساس میکنن پاهاشون سست شده و عرق سردی بر پیشانیشون نشسته و همچنین احساس میکنند که بسیار آدمای بدبختی هستند و ادامه دارد ...