اوه نه. 5 ساعت. و سریع گوشی رو برداشت تا به ابر زنگ بزنه...
-: :phone: الــــــو آبر؟!..خوبي چطوري؟..چه خبر ؟...كار و كاسبي چطوره؟..هاگزهد خوب فروش داره؟
ملت محفل در اين هين( يا احتمالا حين؟!) به انواع و اقسام حالات ممكنه اشاره مي كردن به دامبلدور كه بره سر اصل مطلب..اما:
-: خوب آبر..ديگه چه خبر؟...چي چي ميگيد ..اصل مطلب ..اصل مطلب چيه؟..نكنه اينجاهم سريال ايرانيه؟..بازم سوژه ي ازدواج گذاشتيد؟...چند بار بگم اينا خزه؟..اعضا از پست 113 ادامه بدن!!!
ملت محفل:
-: خب شام بيا پيش ما با هم حرف بزنيم ..مي دوني ..ما امشب مهموني داريم..
ملت محفل:..بگو..زود ..غذا ...كوئيرل..بگو..ديگه..
-: چي ..غذا ..خب كار نداري خدافظ!!
ملت محفل:
دامبلدور: ميدوني ...روم نشد بهش بگم!!
ريموس : خب الان ميشه بگيد چي بايد به كوئيرل بديم؟
فرد مجهول: من مي دونم ..!!
تمام افراد حاضر در صحنه!:
فرد مجهول:
در اين هين(همون)ناگهان هوا ابري مي شه و ابرها آسمون رو مي پوشونن و رعد و برق مي زنه و ناگهان آسمون سوراخ ميشه و در ميان غبار يك هيكل سفيد ظاهر ميشه!
افراد حاضر:
ناگهان ابرها و كنار مي ره و هيكل پيش بندي "يانگوم" در وسط صحنه ظاهر ميشه !!
فرد مجهول:
دامبلدور : صحنه را ديدم !!!! از اينكه ملت محفل را شاد كردين خوشحالم!!!
يانگوم: خوشحالم سرورم...چه كاري از دست من برمياد؟
در اين هين دوباره آسمون ابري ميشه و دو نفر تلپي ميفتن پايين! در ميان تعجب حاضران ناگهان چوچانگ و گيوم يونگ ظاهر ميشن!
دامبل: چو ..تو اينجا چه كار مي كني؟
چو : جد بزرگوارم (بانو چويي!!
) منو دختر خالمو فرستاد بيايم به شما كمك كنيم حال يانگوم گرفته بشه!!
دامبل: لازم نيست ..پاشيد بريد ..اون علت بيماري رو تشخيص داده ..بايد ترفيع بگيره!!
ملت محفل:
در اين لحظه چو و گيوم يونگ با يه پاق غيب مي شن و در ميان غبار چهره ي معروف جد بزرگواره چو ظاهر ميشه *(
)
دامبلدور: خب پاشيد بريد سر كارتون الان كوئيرل مي ياد !!
:
**
4 ساعت بعد:
دامبلدور در كمال آرامش روي كاناپه ي نرم و راحت مخملي كنار شومينه نشسته و ادوارد بونز براش آبميو آورده و بادش مي زنه( در راستاي پاچه خواري!!)***
-: اديب ..يه كم بالاتر رو بخارون!
-: اي جون من رئيس ..اي جون من!
در اين هنگام دامبلدور داره امتياز اضافي مي نويسه براي اديب كه يهو و كاملا انتحاري زنگ در صدا مي خوره و دامبلدور مي پره هوا
-: اومد...بدوييد ..اومد ..لارتن برو در رو باز كن و يه لبخند بزن..همونجودري كه گفتم..
لارتن:
دامبل:
==================
* همون قيافه ي آشناي بانو چويي هنگام شكست خوردن!!!
** يانگوم در حال غذا پختن!..ويولت در حال جارو زدن!...بونز در حال ظاهر كردن آبميوه براي دامبلدور!!!
*** اي جون من ..امتياز اضافي يادت نره
فرد پشت در آبرفورثه!!!!!
به سلام ادوارد جان،از این ورا!!!تا امشب نقد می شود.موفق باشی.با احترام.
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۴:۰۷:۴۰