چند روز پیش سوروس اسنیپ تصمیم گرفت که به کافه ی مادام رزتا بره اون مادام رزتا رو خیلی دوست می داشت می خواست که وقتی می ره اون جا پیش مادام رزتا خوش تیپ باشه برای همین مثله همیشه یک کیلو ژل خالی کرد روی سرش { اه اه اه اه با اون کله ی چربش
} بعد هم با عطرش خودشو شست و ردای بلندشو که دقیقا عین قبلی بود فقط تازه خریده بودتش پوشید
در کافه ی مادام رزتا مادام رزتا در حال ریختن قهوه بود که سوروس اسنیپ وارد شد وبوی گند عطرش این قدر زیاد بود که همه برگتشن نگاهش کردند
مادام رزتا که همیشه از سوروس بدش می امد وقتی دید که همه سوروس رو نگاه می کنند فکر کرد لابد چیز فوق العاده ای دارد و عاشقش شد
_ سوروس اسنیپ عزیز این ژلی که زدی چه قدر به موهایت می اید موهایت را براق کرده است _
_ جدی می گی ؟ اخه همه می گن که من خیلی خیلی موهام چرب شده
ولی حالا که خیلی خوشت میاد باشه هروقت میام این جا ژل مالی می کنم خودمو
_ سوروس عزیزم این عطری که زدی خیلی معطر است { عدم استفاده ی درست از کلمات
} از کجا خریدیش ؟ جون من از تنریف اوردیش ؟
_آره خوشکلم برای تو هم اوردم بیا بگیرش {یک شیشه از عطر بوگندویی که خودش ساخته بود رو داد به این رزتا
}
ملت : :-& پس چرا این رزتا عقلش پریده ؟ ؟؟؟؟؟؟
رزتا که داشت به سوروس نگاه می کرد شربتی که داشت می ریخت شرشر ریخت روی زمین
سوروس دست رزتا رو گرفت و اونو به هاگوارتز برد تا باهاش ازدواج کنه اما در راه ناگهان رزتا با سینی کوبید توی سر سوروس اسنیپ و گفت : مردک قاطی پاتی حالا منو طلسم می کنی که عاشقت بشم و بر می گرده
و سوروس بیچاره با خودش می گه این بار هم نشد چی کار کنم ؟؟
مارش عزيز !
پستت قابل قبول نيست...اولا اينكه فكر مي كنم " كافه مادام رزمرتا " توي كتاب باشه ولي اگر تو مي خواستي يه كافه خيالي در نظر بگيري مشكلي نيست...
بايد يه پست ديگه بزني و توانايي رول نويسيتو نشون بدي...
موفق باشي...
تأييد نشد!