هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۷

مریم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۵ شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۶:۱۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از همونجایی که داداش آلبوسم هست دیده :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
چوب جادو در دستانش می لرزید. هیجان ناشی از دوئل بر وحشتی که از مرگ داشت غلبه کرده بود. به دشمنش نگاه کرد که با قامت بلند و ردای سیاهی که بر تن داشت به او پوزخند می زد. نفس عمیقی کشید و با گام هایی محکم به سمت او حرکت کرد...
چند دقیقه بعد با آرامش به سمت دره گودریک حرکت می کرد. همه چیز تمام شده بود!

تاييد شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۳ ۱۴:۵۳:۲۴

هرچی داداشم بگه


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۱ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۴ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۹۶
از سر رام برو کنار!!! :@
گروه:
کاربران عضو
پیام: 296
آفلاین
وحشت سراسر وجودش را فرا گرفته بود.
كسي او را از دره گودريك تا به اينجا تعقيب ميكرد.
چوب جادويش را محكم در دستش فشرد.
با هيجاني آميخته با ترس و وحشت به عقب بازگشت . خود را براي دوئلي بزرگ و شايد حتي مرگ آماده كرده بود.
به سمت دشمنش حركت كرد...در نزديكي او ايستاد و سعئ كرد تا چهره رقيبش را شناسايي كند...پس از چند ثانيه او را شناخت!
خود را بر خاك انداخت ...با التماس از او تقاضاي فرصتي مجدد نمود.
نوري سبز رنگ تاريكي شب را شكافت!!
او با حقارت جان سپرد....


ویرایش شده توسط بارنی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳۰ ۱۸:۲۵:۲۴
ویرایش شده توسط بارنی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳۱ ۱۵:۳۰:۴۷

im back... again!


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷

نیکلاس   فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۴ شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
عزیزم
وقتی چوب جادو رو برای دوئل تو دستات میگیری. دیگه دوست و دشمن معنی نداره!
اولین دوئل من در دره گودریک هیجان خاصی رو برام بهمراه داشت.
ولی صورت رقیبم پر از وحشت و ترس بود. یه جورایی هنوز برای کارهای بزرگ آماده نبود.
برای همین پوزه اش رو به خاک مالیدم و به فراسوی مرگ فرستادمش.
سعی کن همیشه اینچنین عمل کنی.


ویرایش شده توسط نیکلاس فلامل در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳۰ ۱۳:۵۸:۱۸

شناسه ، شناسه ، شناسه.

هنگامی که به دنبال من آمدی تا تو را برای خودم انتخاب کنم ، حس خوبی نداشتم ، اما به خاطر خودت ، انتخابت


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بازي با كلمات نوع ديگري از داستان نويسيست براي كساني كه به نوشتن علاقه دارند.
با بكار بردن 10 كلمه يه داستان كوتاه و زيبا بنويسيد.

مقررات:
1-از 10 كلمه تعيين شده حتما بايد حداقل 7 كلمه در داستان بكار برده شود.
2-از يك كلمه چندين بار و به شكلهاي گوناگون ميتونيد استفاده كنيد ولي يك كلمه به حساب مياد(حركت => حركتي-حركت كردم...).
3-كلمات تعيين شده بايد با رنگي غير از رنگ متن مشخص شود.
4-برداشتن و يا اضافه كردن پسوند به كلمات همچنين تغيير در نحوه گفتن آنها بلامانع است (چطور=> چطوري---دلم ميخواست=> دلت ميخواست).
5- داستانها نباید بیش از ده خط شود.

كلمات جدید:

دوست - دشمن - دوئل - مرگ - وحشت - هيجان - خاك - دره گودريك - بزرگ - چوب جادو




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷

فابيان  پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۰ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۰۲ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۷
از خوابگاه هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
سیلی- باخت- ترس- خنده- دردناک- تمرین- بزرگ- مسابقه- سنت مانگو - شانس"

پس از باخت قبلی به او یک سیلی درد ناک زده بود اما در این مسابقه با تمرین بیش تری حاضر شه بود و ترس کمتر و شانس بیشتری داشت در دل به یکی از رقیبان که در سنت منگو بستری بود خندید و گفت:ببینم کی به این افتخار بزرگ رسید .

تاييد شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳۰ ۱۳:۳۴:۴۴

عشق واقعي تنهايي را به يگانگي مبدل مي سازد . اگر ديگري را دوست ميداري ، اگر مي خواهي ياريش كني ، كمك كن تا يگانه شود . نه نبايد او را اشباع كني .Ø


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۲۳ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۸ دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۲۴ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 13
آفلاین
خیلی ترسیده بود. مسابقه ‌ی بزرگی نبود ولی برای اولین بار بود که در یک مسابقه‌ی کوییدیچ شرکت می ‌کرد. هم‌ تیمی اش در تمرین آسیب دیده و در سنت مانگو بستری شده بود. با بدشانسی و به خاطر دردِ دردناک دستش از شرکت در مسابقه محروم بود. به این فکر می‌کرد که اگر بازی با باخت آن‌ها به پایان برسد، چه می‌ شود!!!؟

تاييد شد!


ویرایش شده توسط sa_am در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۸:۲۵:۰۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۸:۳۵:۳۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷

Terry


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۰ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۰۳ یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۶
از کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
سیلی خوردن های بعد از بزرگ ترین باختش در مسابقه بیماریهای عجیب که در سنت مانگو برگزار شده بود باعث شد تا ترسناک ترین و دردناک ترین لحظه های عمرش به خنده دار ترین لحظه ها تبدیل شود!!! او با تمرین دوباره شانس امتحان کردن دوباره را داشت...

نيازي نيست فونت رو بزرگ كني..تاييد شد!

فونتشو بزرگ کردم که اگه یکی چشاش ضعیف بود (خدا نکرده) ببینه


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۸:۳۴:۴۹
ویرایش شده توسط گرنجر هرماینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۹ ۱۲:۴۹:۵۶


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷

Terry


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۰ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۰۳ یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۶
از کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
پس از تمرین های بسیار و خنده های تقویت روحیه، باز هم ترس از باخت در مسا بقه بزرگ «سیلی های دردناک» شانسی برای سنت مانگو باقی نمی گذاشت

خوب نبود..تاييد نشد!


خیلی هم خوب بود. تازه من وقت بیشتر ندارم که بهتر از این بنویسم. خیلی هم خوبه خلاصه و مفید...!!!


ویرایش شده توسط گرنجر هرماینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۵:۰۴:۱۷
ویرایش شده توسط گرنجر هرماینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۵:۰۷:۳۷
ویرایش شده توسط گرنجر هرماینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۶:۰۶:۱۷
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۶:۲۵:۴۴
ویرایش شده توسط گرنجر هرماینی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۶:۳۵:۳۸

A journey of a thousand miles begins with asingle step


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۸:۳۵ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۲ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۲۹ دوشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
سیلی- باخت- ترس- خنده- دردناک- تمرین- بزرگ- مسابقه- سنت مانگو - شانس

هری نگاهی به هرمیون انداخت ، خنده ی تصنعی ای کرد و سرش را تکان داد :
- بی خیال هرمیون ! من می تونم ! اونقدرا سخت نیست !
هرمیون اخمی کرد و زیر لب چیزی گفت ، آنگاه به رون چشم غره رفت . رون که از حالت چشمان هرمیون ترسیده بود رو به هری گفت :
- مسابقه ی بزرگیه هری ، شانس ما باخت نیست ! تو باید تمرین کنی !
هری آهی کشید و به هرمیون نگاه کرد ، هنوز درد سیلی دردناکی را که او را به سنت مانگو فرستاده بود فراموش نکرده بود ، گویی هرمیون هم فراموشش نکرده بود ، زیرا با حالتی تهدید آمیز دستش را تکان میداد .
هری آب دهانش را قورت داد و بی هیچ حرفی به سمت زمین کوییدیچ رفت .


یاعلی .

تاييد شد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۶:۲۵:۵۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷

RupyRonyFeriBillieWeasley


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۷ چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۷
از neverLand
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
"سیلی- باخت- ترس- خنده- دردناک- تمرین- بزرگ- مسابقه- سنت مانگو - شانس"

.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*

جینی در میان سیلی از بازیکنان سبزپوش به پرواز درآمده بود... به دنبال سرخ پوشان هم تیمی خود می گشت اما تنها لکه ی سرخی که میان رنگ های سبز اطراف خود می دید، سرخگونی بود که در دستانش جای گرفته بود. ترس از باخت چون نگهبانی شلاق به دست بر وجودش ضربه می زد... قهقهه ی خنده ای ذهن مغشوشش را دردناک تر می ساخت...با وجود تمرین زیادی که کرده بود هیچ وقت برای این چنین مسابقه ای خود را آماده نکرده بود. به طرف حلقه های دروازه شتافت. گلوله ی بزرگی از مقابل چشانش گذشت،شانس با او یار بود...همچنان به حرکت خود ادامه می داد اما پیش رویش حولناک ترین صحنه ای را دید که هرگز قادر به فراموش کردنش نبود.

خانواده اش در مقابل حلقه ها شکنجه می شدند... هری در دستان لرد، زجر می کشید...عرق روی پیشانی اش احساس سرمای عجیبی می کرد... و ... همه جا را تاریکی فرا گرفت.


چشمانش را باز کرد. او در خوابگاه دختران گریفیندور بود... کابوس ترسناکی بود!!!

خيلي خوب بود..تاييد شد!


ویرایش شده توسط RupyZorro در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۷ ۱۵:۱۱:۰۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۷ ۱۷:۱۸:۵۰

The Last Enemy That Should Be Destroyed Is Death
"Strange Sisters"

"The Hands Of Destiny On A Clock Are Like A HEART"







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.