گیلدروی که خیلی خوش تیپه نشسته تو بهشت ( در سایه درختان باغ انگور و در کنار رودخانه ) داره فکر میکنه!
گیلدی: هووووم... بهشت هم زیاد حال نمیده ها... هر جا میری هیشکی غش نمیکنه! هیشکی تو بی جامه پارتی ها شرکت نمیکنه! همه زناشم چادرین، تازه اهل تنفس مصنوعی هم نیستن!
ای کاش رفته بودم جهنم!
یه ربع فکر میکنه که چه جوری میتونه بره جهنم، ولی چیزی به ذهنش نمیرسه... موبایلشو درمیاره زنگ میزنه به شیکم!
- مشترک مورد نظر در بهشت نمیباشد!
دوباره شماره رو میگیره
- مشترک مورد نظر در بهشت نمیباشد!
دوباره شماره رو میگیره
- مشترک مورد نظر در بهشت نمیباشد!
دوباره شماره رو میگیره
- مشترک مورد نظر در بهشت نمیباشد!
دوباره شماره رو میگیره
- مشترک مورد نظر در بهشت نمیباشد!
گیلدی: شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت! (موبایلشو میکوبه زمین)
یه زن با خدا که داشته از اون اطراف رد میشده، کار گیلدی رو میبینه تعجب میکنه!
زن باخدا: برادر... چرا این چنین میکنی؟ از چیزی عصبانی هستی؟
گیلدی: ای خواهر... در نظر دارم با دوست خویش در لندن تماسی حاصل نمایم! اما چه کنم که موفق نمیشوم!
زن باخدا: برادر... شما کد دنیای فانی رو میگیری؟
گیلدی: هووووووووووووم؟
زن با خدا: شما باید به ترتیب کدهای دنیای فانی - کره زمین - اروپا - بریتانیا و لندنو بگیری!
گیلدی: هوم... همی متشکرم!
گیلدی میره موبالشو از رو زمین ورمیداره دوبازه زنگ میزنه به شیکم!
شیکم:
(تریپ بامشادی)
گیلدی: تعجب نکن بابا... این بهشت فول امکاناته!
شیکم: گیلدی، خودتی؟ رفتی بهشت؟ خوش به حالت!
گیلدی: خوش به حالت چیه بابا؟ اصلا حال نمیده... هیشکی اهل بی جامه پارتی و تنفس مصنوعی نیست اینجا!
این ورا آشنا نداری؟ منو بفرستی جهنم؟
شیکم: هوووووم... چرا اتفاقا! یکی از رفیقام تو کار حکومته آخرته! باهاش صحبت میکنم... بهش میگم بفرستتت جهنم! حله؟
گیلدی: آره قربونش... :bigkiss:... به بروبچز سلام برسون!
دو ساعت بعد!
گیلدی هنوز نشسته همونجا تو باغ انگور که دو نفر هر کدوم دو برابر گراپ میان سراغش...
غول اولیه: سید گیلدروی الله تویی؟
گیلدی آب دهنشو قورت میده: کی من؟ هرگز! اسم من جاسمه!
غول دومیه: هوم... مشکوکه! نمیدونی کجاس؟ میخوایم ببریمش جهنم!
گیلدی: زودتر میگفتی برادر... گیلدی خودمم!
غولا همزمان: پس اعتراف میکنی که خالی بستی؟
گیلدی: اوهوم!
غول اولیه: میچلومنت! خجالت نمیکشی؟
غول اولیه میره رو شونه غول دومیه که قدش حدودا 11 متر بود، از اون بالا میپره رو گیلدی!
گیلدی: در آخرین لحظات: نههههههههههههههههههههههههههههه!
غوله میفته رو گیلدی، گیلدی فرو میره تو زمین، از اون ور میفته تو جهنم!
گیلدی:
آخ جوووون... بلاخره اومدم جهنم!
یهو نیگاش میفته به چند تا از جهنمیا، میبینه همشون نیرو نوشابه این!
نوشابه ای ها: بونگا...بونگا... بونگا... آدم جدید... بونگا... حمله... بونگا!
گیلدی:
ای خدا... بیا بزن منو زنده کن!
گیلدی در حالی که داره از دست نوشابه ای ها درمیره موبایلشو در میاره زنگ میزنه به شیکم دوباره!
گیلدی: الو... شیکم جون...دستم به دامنت... قبلش با این نوشابه ای ها هماهنگ میکردی حداقل!
شیکم: آخ... شرمنده! این موردو یادم رفته بود! الان درستش میکنم! دو ساعت دیگه حله!
گیلدی: دو ساعـــــــــــــــــت؟ ای خدا...