و مورفین بدون اینکه حرفی بزند به سمت در خروجی اتاق به راه افتاد! به محض اینکه به در رسید، در با شدت باز شد و با بینی مورفین برخورد کرد. مورفین درحالیکه بینی صاف شده اش را می مالید با تعجب به در نگاه کرد:
- شه توهمــــــــــــــــــی! هنوژ دشت به در نژدم واشد! من ابر ژادوگرم!!!
نارسیسا، مورگانا و بلاتریکس با سر و صدا و جیغ و داد به داخل اتاق تسترال ها هجوم آوردند:
- من اول بگم. من اول بگم بچه ها!
- خیلی لوسی نارسی! اول به ذهن من رسیده بود.
- کروشیو دخترای زبون نفهم! وقتی بلا می خواد بگه، بقیه باید ساکت باشین.
دو نفر دیگر با دلخوری لب برچیدند و منتظر ماندند. مورگان و آنتونین همچنان که در تفکر فلسفی برای کشف رابطۀ بین توهم مورفین و ورود بانوان و فرمایشات گنگ گروه اخیر بودند، چهره ای بس هوشمندانه
داشتند. بلاتریکس شروع کرد:
- ما کلی بحث و بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که عمرا از دست شما آقایون بی عرضه کاری برنمیاد. اگرم کاری بربیاد هوشتون بهش قد نمیده!
مورگانا بلافاصله عکس العمل نشان داد:
- البته تدی ِ من از این قاعده مستثناست.
سایرین:
-
بلاتریکس بدون توجه به نگاه های خشمگین مذکرات حاضر در اتاق، ادامه داد:
- ما متوجه شدیم که شما راه حل رو نوک بینی تون دارین ولی بهش توجهی نمی کنین.
مورفین که بالاخره از حالت کاملا ناهشیار به حال نیمه هشیار درآمده بود اعتراض کرد:
- خژالت بکشین ژعیفه ها! را افتادین اومدین وشط مرد ژماعت شاخ شدین واشمون؟ ژود حرفتونو بژنین برین پی کارتون.
بلاتریکس نگاه خشمگینی به مورفین انداخت ولی حتی او هم اجازۀ بدرفتاری با دایی خلافکار لرد سیاه را نداشت. ادامه داد:
- منوی مدیریت! آنتونین الان می تونه از کاربردهای معجزه آسای منو استفاده کنه و تسترال ها رو رام کنه. تازه! می تونه هر موجود دیگه ای رو هم با تهدید به بلاک کردن، به حالت موش مردگی دربیاره.
سه جادوگر لحظه ای با تحیر به سه ساحره زل زدند و پس از ثانیه ای:
-
ساحرگان محترم صبر کردند تا خنده های جادوگرانه به اتمام برسد. سپس هریک کروشیوی لطیفی را متوجه سه موجود مذکر روبرویشان ساختند. آنتونین اعتراض کرد:
- خیال می کنین منوی مدیریت، کنترل از راه دوره که بشه باهاش همه کار کرد؟
نارسیسا با بی حوصلگی گفت:
- گاهی فک می کنم رام کردن تسترال ها سخت تره یا فهموندن چیزای ساده به آقایون! باب این منوی مدیریت خیلی کارا می تونه بکنه. منوی رستوران که نیست!
مورگانا ادامه داد:
- شنیدم یه دکمۀ قرمز بالاشه که با حرف B طلایی تزئین شده!
آنتونین با حالت پز دادن گفت:
- تو فقط شنیدی! من خیلی خوبم دیدمش!
مورگانا به آنتونین نزدیک شد:
- بهم نشونش میدی؟ میشه؟ میشه؟
آنتونین:
- اهم... آره خوب! یه کم برو عقب تر تا دستت بهش نخوره. آهان. فقط یه نیگا می تونی بهش بندازی!
مورگان که حوصله اش سر رفته بود منوی مدیریت را از دست آنتونین قاپید:
- خوب حالا ایناهاش! دقیق نشونم بدین به چه دردی می خوره. باید تا صبح نشده حداقل یه تسترال رو رام کرده باشیم که ارباب پوستمونو نکنه.
بلاتریکس نقطۀ B که با طلای ناب، روی دکمه ای قرمز رنگ حک شده بود نشان داد:
- این نشون دهندۀ قدرت رام کنندگی بلاکیوسه. منوی مدیریت رو طرف هرکی بگیری و این دکمه رو فشار بدی، یا رام میشه و یا اگه در برابر رام شدن مقاومت کرد، کاملا از صفحۀ روزگار محو میشه.