هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۸

دابیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۰
از اتاق شکنجه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
1- رولی بنویسید که در آن توضیحاتی راجع به موجودی جادویی به دلخواه داده باشید . ( حداقل 14 خط باشد ) ( 25 امتیاز )


روزها یکی پس از دیگری سپری می شد اما دابی هیچ ایده ی
جالبی برای انجام تکالیفش نداشت.
غروب آفتاب نزدیک بود و دابی به این نتیجه رسید که پس از 4 ساعت مداوم فکر کردن ، نیاز به کمی استراحت دارد بنابراین از برج گریفندور خارج شد وتصمیم گرفت کمی در محوطه هاگوارتز قدم بزند ، پس از چند دقیقه گردش به کنار رودخانه رسید و کمی آنجا نشست و به رودخانه خیره شد و با خود فکر کرد :
وقت چندانی نمانده بود ، ثانیه ها یکی پس از دیگری می گذشتند و تبدیل به دقیقه وساعت می شدند در همین فکر ها بود که ناگهان دستی را بروی شانه هایش احساس کرد ، رون با چهره ایی کک مکی ، در حالی که به پهنای صورتش در حال لبخند زدن بود در کنار دابی نشست.

- هی رفیق چت شده ؟ به نظر گرفته میای؟

دابی در حالی که با چهره ایی غمگین به رون خیره شده بود گفت:

- دابی غمگین بود ، دابی هیچ موجود جادویی توصیف نکرد.

رون چند ضربه ملایم به پشت کمر دابی زد و گفت :

- این که نارحتی نداره رفیق ، من یه نفرو می شناسم که می تونه مشکل تو رو حل کنه.

دابی با خوشحالی از جایش بلند شد و در حالی که چشمان همچون تنیسش از خوشحالی می درخشید رو به رون کرد وگفت:

- ها گرید!

رون سرش را به نشانه تایید تکان داد و گفت:

- خودشه رفیق!


نزدیکی کلبه هاگرید

لحظه ایی بعد دابی ، چند ضربه ملایم به در کلبه هاگرید زد و پس از چند لحظه هگرید با چهر ایی ژولیده در چارچوب در نمایان شد و با خوشرویی دابی را به داخل راهنمایی کرد.

دابی در حالی که بسیار بی قرار بود رو به هاگرید کرد و گفت:

- هاگرید عزیز ، من اینجا اومد چون از تو کمک خواست ، راجع به یک موجود جادویی.

هاگرید در حالی که دستش را به ریش پرپشتش می کشید از جایش بلند شد و لحظه ایی بعد با صندوق چوبی کوچکی بازگشت سپس در جعبه را باز کرد ، موجود رقت انگیزی در جعبه در حال لولییدن بود.

دابی که با انزجار به موجود وحشتناک خیره شده بود گفت:

-این چی هست هاگرید!؟

هاگرید با خوشحالی رو به دابی کرد وگفت:

- اسم این موجود دم انفجاری جهنده است...


چند دقیقه بعد برج گریفیندور:


دابی پشت میز چوبی کوچکش نشسته بود و صدای کشیده شدن قلم پرش برروی کاغذ شنیده می شد...

امروز موجود عجیبی رو دید ، اسمش دم انفجاری جهنده بود ، این موجد شبیه خرچنگ دریایی بود ، پوسته ایی لزج و نازک داشت. به نظر می آمد اندام درونی اش از زیر پوست نازکش به خوبی قابل مشاهده است.
پاهای متعددی در اطراف بدنش داشت ، عجیب ترین چیزی که این موجود داشت انفجار دمش بود که چند دقیقه یک بار با صدای مهیبی منفجر می شد! واز بدنش جدا می شد و لحظه ایی بعد دم سالمی جای آن در می آمد!
همچنین من دریافت ، که این کار عجیب در زمان احساس خطرش در برابر دشمنان صورت گرفت.
یکی دیگر از خصوصایت او قدرت ردیابی بالایش بود که در عرض چند ثانیه همانند یک رادار(وسیله ایی مشنگی) قابلیت کشف دشمنان واشیاء را داشت ، همچنین از دهانش ماده عجیبی ترواش می شد که به گفته مادام پامفری خواص دارویی دارد.

2- یک جانور مشنگی را با یک جانور جادویی به دلخواه مقایسه کنید . ( حداقل 5 خط باشد ) ( 5 امتیاز )


مقایسه عنکبوت با دم انفجاری جهنده:


دم انفجاری جهنده همانند یک عنکبوت دارای پاهایی متعدد است. دم انفجاری جهنده با انفجار دمش دشمنان را فراری می دهد اما عنکبوت به وسیله ی پرزهای میکروسکوپیی که در انتهای بدنش دارد باعث حساسیت دشمنان وفرار آنها می شود .
ماده ایی که از دهان دم انفجاری خارج می شود خواص داروی دارد اما نیش عنکبوت سمی است همچنین بر خلاف پوسته نازکی که در اطراف بدن دم انفجاری وجود دارد پوست بدن عنکبون بسیار سخت وسفت است.


[b] به یاد شناسه ی قبلیم:«د�


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ جمعه ۲ بهمن ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
1- رولی بنویسید که در آن توضیحاتی راجع به موجودی جادویی به دلخواه داده باشید . ( حداقل 14 خط باشد ) ( 25 امتیاز )
سعي ميكردم در خود ترسي بروز ندهم و با مقاومت به راه خودم ادامه بدهم . آيا ديدن يك سانتور ، ارزش اين را داشت كه جان خود را به خطر بيندازم ؟ اما اين مهم نبود ... ديگر هيچ چيز مهم نبود ... من تصميم خود را گرفته بودم . همينطور در جنگل ممنوعه جلو رفتم . جلو ... جلو تر ...
يك لحظه خطر را حس كردم و تصميم گرفتم تا چوبدستي ام را از درون جيب ردايم در بياورم . در فكر اين بودم كه وقتي با يك سانتور روبه رو ميشوم چه كنم . كمي جلو تر رفتم كه ناگهان ... باور نميكردم ... من داشتم يك سانتور ميديدم . براي اولين بار بود كه يك سانتور از نزديك ميديدم . يك لحظه حس كردم كه او متوجه شده كه كسي دارد از دور به او نگاه ميكند . بلافاصله برگشت ولي من زود تر از او پشت يك درخت قايم شده بودم . از دور او را ديدم و سعي كردم هرچه را كه ميبينم ، تمام و كمال بر روي صفحه اي چرمي ، رسم كنم . بالا تنه ي بدن او انسان مانند بود ولي پايين تنه ي آن ،‌ مانند اسب ها ... صورتي همسان صورت انسان و البته سم هايي داشت كه با سم هاي اسب ، هيچ تفاوتي نداشت . شنيده بودم كه او قادر به حرف زدن است و حتي بعضي از آنها در هاگوارتز هم رفت و آمد ، دارند ! از بلا تنه ي او تنها يك چيز شبيه اسب ها بود و آن مو هايش بودند . موهاي او بيشتر شبيه به يال هاي يك اسب بود تا مو هاي يك آدميزاد ... تصميم خود را گرفته بودم . با تمام شجاعت از كنار درخت بيرون آمدم و مقابل او ايستادم . هم من و هم او با تعجب به هم نگاه ميكرديم و در حقيقت داشتيم همديگر را سبك و سنگين ميكرديم ! سعي كردم لبخند بزنم و موفق هم شدم ولي در كمال تعجب ، او هم لبخند زد !!!
من كه مقداري از ترسم ريخته بود ، گفتم : سلام !
او هم پاسخ داد ...
از نژادش ، از زندگي اش ، از اقوامش از او سوال كردم و او هم با مهرباني جواب ميداد . از خوشحالي در پوست خود نميگنجاندم كه با يك سانتور دوست شده بودم !

2- یک جانور مشنگی را با یک جانور جادویی به دلخواه مقایسه کنید . ( حداقل 5 خط باشد ) ( 5 امتیاز )
مقايسه ي يك سانتور و يك اسب !
همانطور كه ميدانيد ساتور يك موجود نيمه انسان است ولي در مقايسه با اسب ها بهتر است بگوييم يك موجود نيمه اسب ...
يال هاي سانتور بلندتر از يال هاي اسب ميباشند ...
دور چشم هاي سانتور ، حلقه اي سياه وجود دارد كه دور چشمان اسب اينگونه نيست ! از نظر سم يكسان هستند . بر كمر اسب ها مو وجود دارد ولي بر كمر سانتور ها مو وجود ندارد . سرعت اسب ها بيشتر از سانتور ها ميباشد !‌


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۰۱ جمعه ۲ بهمن ۱۳۸۸

الکساندر پردفوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۰۵ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از دست رفته کسی که با الکس کل کل کنه! :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 152
آفلاین
.: جلسه ی اول مراقبت از موجودات جادویی :.

کلاس شلوغ شده بود . بچه ها داشتند از در و دیوار و سر و کول یکدیگر بالا می رفتند ، که یکهو در کلاس با لگد باز شد و پیرمردی ژولیده با عصایی کوتاه وارد کلاس شد . یهو همه ی بچه ها پریدند سر جایشان و با قیافه های کنجکاو رفتند توی نخ معلم مراقبت از موجودات جادویی ترم جدیدشون .

پیرمرد رو به کلاس کرد و گفت : « سلام به همگی ! ترم جدید ، یعنی ترم زمستونی رو به همه تبریک عرض می کنیم ( البته به بعضی ها تسلیت عرض می کنیم ) . اسم من الکساندر پردفوته اما شما باید منو پروفسور پردفوت صدا بزنید . هرکی که منو الکساندر صدا بزنه باید شنبه شب ها به دفتر من بیاد تا از خجالتش دربیام . فکر نکنین که پیرم و زورم بهتون نمی رسه . من توی دوران جوونی بهترین جودو کار جهان بودم ! آهای پاتر ! آهای بلک ! با جفتتونم ! سر کلاس من نباید حرف بزنین ! »

جیمز که داشت با سیریوس - تقریبا - کشتی می گرفت عین بچه ی آدم سر جاش نشست .

- خوب ، داشتم می گفتم ، ای بابا چی داشتم می گفتم ؟ خوب ، حالا هر چی داشتم می گفتم مهم نیست ! بریم سراغ درسمون .

سپس عصاشو به سمت تخته سیاه گرفت و با حرکاتی موزون و باشکوه به سرعت آن را تکان داد . هیچ اتفاقی نیفتاد .

کلاس از خنده منفجر شد .

الکساندر گفت : « ای بابا ، اشتباهی به جای چوبدستی عصامو تکون دادم ! خفه خون بگیرین ! »

سپس چوبدستیش را از جیبش درآورد و همان حرکات را با آن انجام داد . ناگهان درس آن روز به همراه تکالیف بر روی تخته نمایان شد :

تفاوت های اساسی و عمده ی موجودات جادویی با موجودات مشنگی :

1- موجودات جادویی معمولا از برخی از توانایی های جادویی برخوردارند ، در حالی که موجودات مشنگی تنها توانایی امور کاملا غیر جادویی مانند شکار کردن با پنجه ها و دندان ها را دارند .

2- در بیشتر موارد خطر موجودات جادویی بیشتر از موجودات مشنگی است و گونه های خطرناک تری از حیوانات در میان آن ها یافت می شود .

3- در میان موجودات جادویی حیوانات سخن گویی یافت می شود در حالی که هیچ یک از جانوران مشنگی سخن نمی گویند .

4- موجودات مشنگی همیشه و به صورت طبیعی به یک شکل بوده اند اما ممکن است تغییراتی در جانوران جادویی به وجود آید و یا حتی آن ها شکل جهش یافته ی برخی از مردم جادوگر باشند ( مانند پنج پاها )

________________

تکالیف جلسه ی اول درس مراقبت از موجودات جادویی :

1- رولی بنویسید که در آن توضیحاتی راجع به موجودی جادویی به دلخواه داده باشید . ( حداقل 14 خط باشد ) ( 25 امتیاز )

2- یک جانور مشنگی را با یک جانور جادویی به دلخواه مقایسه کنید . ( حداقل 5 خط باشد ) ( 5 امتیاز )


"Only Raven"


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۰۷ جمعه ۲ بهمن ۱۳۸۸

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
کلاس مراقبت از موجودات جادویی

با تدریس استاد الکساندر پردفوت

*جهت اطلاع از برنامه ی تدریس این کلاس به اینجا مراجعه نمایید.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲ ۰:۱۵:۱۹

عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


امتحان مراقبت از موجودات جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


دو تکلیف وجود داره که در صورت تمایل هر کدوم رو که خواستید میتونید بنویسید .

1. در مورد سفر یکی از دانشمندان با حیوانات حمل و نقل برای کشف زیستگاه های آنها تحقیق کنید ( رول )

2. رولی بنویسید که در آن یکی از جادوگر ها به جنگل ممنوعه رفته و به کند و کاو در مورد موجوداتِ جادویی مشغول میشود .


* دانش آموزان پاسخ امتحانات را در همین تاپیک ارسال کنند !
* امتحانات تا 20 شهریور ادامه خواهند داشت !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


با تشکر از تدریس پرفسور گرابلی پلنک و شرکتِ دانش آموزان در این کلاس ، بعد از اتمام امتحانات ، تاپیک امتحان با کلاس ادغام میشود ، این کلاس قفل شد !

پایان ترم هشتم هاگوارتز


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
از این به بعد آواتار فقط مردونه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 621
آفلاین
سلام
خب بچه ها، کلاس این ترم کلن تموم شد و ته کشید و اینا و فقط مونده یه امتحان که مدیریت عظمی برگزار میکنن.

امتیازات جلسه آخر مراقبت از موجودات جادویی:

گریفیندور:
10

تایبریوس مک لاگن:30

هافلپاف: 10

هستیا جونز:30

*بقیه گروهها شرکت کننده نداشتند.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۱ ۱۴:۲۸:۳۰

[color=FF0000][b]پس قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخØ


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۳:۰۹ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
1. در مورد زيستگاه يكي از جانوران تحقيق كرده و تاثيرات آن را روي جانور بنويسيد.(به خلاقيت نمره داده مي شود)

تحقيقي كه براي اين تكليف انجام دادم، درمورد غول ها هستش؛ زيستگاه اصلي آنها در كوهستان هاي بزرگ و دورافتاده است.

ولي گاهي با توجه به شرايط و اقتضاهايي كه وجود دارد، بعضي از غول ها در جنگل هم زندگي مي كنند. مثل گراوپ در جنگل ممنوعه!

كوهستان، به علت دارا بودن فضاي كافي براي اختفاي جثّه ي بزرگشان از دسترس ديگر موجودات، مخصوصا جادوگراني كه در پي شكار آنها هستند؛ و همچنين دارا بودن منابع غني غذايي مانند عسل كوهي، كرفس كوهي و گياه مانتينيولا كه غذاي اصلي غولهاي ماده هستش و براي بوجود آمدن نسل جديدشان، به اين گياه كه در هيچ جايي به جز كوهستان يافت نمي شود نياز دارند.

كوهستان در خلق و خوي غول ها مؤثر است و به علت فضايي اغلب سنگي، نوعي خشانت و بي رحمي در آنها ايجاد مي كند.

آب و هواي كوهستان كه در اكثر فصول سال و در بيشتر نواحي دنيا سرد و پوشيده از برف است، به امنيت غولها كمك مي كند؛ چون كمتر كسي مي تواند خود را از اين موانع عبور دهد و به غولها دست يابد.

غولها موجوداتي دوست داشتي هستند و كوهستان محل زندگي آنهاست؛ بياييد كوهستان را پيدا نكنيم



2. نوشتن يك رول از ده تا پانزده خط درباره ي زيستگاه جانوران



- چي شده گلگو؟ چرا ناراحتي؟

گلگومات درحالي كه با ناراحتي به چند درخت عظيم كه كنار يكديگر بودند تكيه داده بود، سرش را خم كرد و به هگريد كه در حالت ايستاده اش، تا زانوي گلگومات درحالت نشسته بيشتر نمي رسيد، نگاه كرد و اشكي از گوشه ي چشمش فلت خورد و روي سر هگريد افتاد و مام لباسهايش را خيس كرد(آخرِ فضاسازي )

هگريد آبي كه از سر و رويش ميچكه رو با چتر صورتي رنگش خشك ميكنه و به گلگومات نگاه ميكنه:

- گلگو از جنگل ممنوعه و مهمونِ گراوپ بودن خسته شد! گلگو خواست به زيستگاه خود برگشت

هگريد دستش رو به آرامي بلند ميكنه و زانوي گلگومات رو نوازش مي كنه. خب حالا مي خواي چكار كني؟

گلگو دستش رو برد بالا و مثل مشتي تكون داد و همين باعث شد شاخه هاي چند تا درخت تلف بشه!

- آره! گلگو به زيستگاه برگشت؛ چون راه رو بلد نبود و معلوم نبود گراوپ كدوم گوري بود، هگريد گلگو رو به زيستگاه برد. گلگو خواست مادر بيوه ي هگريد را ديد و با او ازدواج كرد؛ الان وقت خوبي بود در زيستگاه ( (

-

كوهستان سرد!

- گلگو اينجا نفس كشيد! اينجا بوي وطن داد! گلگو احساساتي شد

هگريد با صورتي به مراتب قرمزتر مي شد، با عصبانيت به گلگومات نگاه مي كرد و از خستگي هم ناي ايستادن نداشت.
ناگهان هگريد احساس كرد زلزله ي بزرگي اتفاق افتاده؛ همونطور كه روي زمين افتاده بود، غولي را ديد كه با سرعت زياد، صخره هاي پوشيده از برف كوهستان رو مي دويد و شايد فقط نيم متر از گلگومات كوتاه تر بود و او كسي نبود به جز فريدوولفا مادر هگريد!

-

-

-

گلگومات كه كمي از چماق به دست گرفتن هگريد متعجب به نظر ميرسيد، با ضربه ايي او را پرت كرد و گفت:

- تو چه گفت؟! او جرأت كرد حرف زد؟! اينجا كوهستان بود؛ اينجا براي غولها آزداي عملِ زياد! اينجا يعني امنيت! يعني كوهستان!





پ.ن: احتمالا تكليفم نمره ي غول غارنشين ميگيره


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸

هستیا جونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۴ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳
از دهکده شن ور دل گاارا سان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 90
آفلاین
مخشز!
لازم به ذکر است که مقدمه های طویل و بی ربط من نه جزو رول محسوب میشن نه جزو تکلیف! اوکی؟

در مورد زیستگاه یکی از جانوران تحیق کرده و تاثیرات آنرا روی جانور بنویسید.(به خلاقیه نمره داده میشود.)


بازهم یک مقدمه طویل و بی ربط!

من اول دو تا چیز بگم:
1-خلاقیه کلمه ای بس عربی میباشد . لذا خواهشمند است زبان پارسی را پاسداشته و از کلمه خلاقیت(!) استفاده کنید!

2-ببینید ، من این آگریپا رو ماه پیش از تو یه کتاب خاک گرفته کشف کردم و دوسش دارم . اصلا ترم دیگه هم فقط درباره آگریپا مینویسم .

آنچه گذشت:

آگریپا در یکی از صحرا های تبت یافت شد ؛ حدود پنجاه سانت قد داشت ، پوست ابی رنگی داشت و بدنش ترکیبی از مگس، داکسی، کوتوله های آبی و خرگوش بود ؛ به این ترتیب که روی کله کوچیکش دهها چشم مرکب مگس مانند داشت ، بالهای ظریف داکسی پشتش روییده بود ، انگشت های باریک و فرز و بدنی مثل کوتوله ها داشت ،پاهای بزرگ و چابکی داشت و دو تا گوش بزرگ از پس کله ش بیرون زده بود . زیستگاه این جانور دشت های تبت ، صحرای تبط و بیابان کالاهاری شناخته شده .

پایان مقدمه! حالا آنچه قرار است بگذرد!

تعدادی جادوگر که به شغل شریف دامداری مشغول بودن(لازم به ذکره که «دام »جادوگر ها همون جانورهای جادویی خاص هست!) به خاطر زهر مرگبار و گرانبهای آگریپا تصمیم گرفتن وارد کار صادرات آگریپا بشن . به همین جهت رفتن پیش «آگریپا» و چند آگریپا ازش خریدن ( خل بودنا! میرفتن صحرا یه گله شو میگرفتن خوب البته دوستان پشت صحنه اشاره می کنن که از بحثمون منحرف نشیم!) .

بله ! جونم براتون بگه که ، قرار شد ده تا از آگریپاها رو بفرستن به کشور های اروپایی ، بیست تا رو هم بفرستن آمریکا ! خیال می کردن خیلی باهوش تر از آفریقایی ها و تبتی ها هستن که زودتر به این فکر افتادن . ولی اونا چیزی رو میدونستن که اینا نمیدونستن .خلاصه بیست تا آگریپا رو سوار کشتی کردن تا ببرن ینگه دنیا . سه تا از آگریپا ها در اثر دریازدگی ، پونزده تاشون در اثر ترس از دریا و دو تا شون به خاطر رطوبت زیادی هوا ریق رحمت رو سر کشیدن . آگریپا های اروپا هم به خاطر ناسازگاری با آب و هوا با عزراییل ملاقات کردن .

نکته مهمی که تاجرها نادیده گرفته بودن محیط زیست آگریپا بود . این جونور فقط در صحرا ، در دمای بالای چهل درجه ( در روز) و زیر ده درجه ( در شب ) میتونه به حیات خودش ادامه بده . ساختار درونی این جانور فوق الفوق العاده خاصه و کاملا تشخیص میده که الان شبه یا روز و دمای نرمال باید چقدر باشه . تازشم ، فقط این نیست که ! رطوبت هوا باید خیلی خیلی خیلی کم باشه تا این جونور بتونه به زندگی ادامه بده . آب هم اصلا نباید ببینه مگر هفته ای یه بار ؛ چون خیلی بی جنبه ست و به محض دیدن اب بهش حمله ور میشه و اونقدر میخوره که بترکه. حالا بیاید بررسی کنیم که آگریپا توی هر منطقه چه بلایی سرش میاد:

ساحل:
دریا زده میشه ، صدف و خرچنگ ها رو میخوره که تو گلوش گیر می کنن و خفه ش می کنن ، از شدت رطوبت چروکیده میشه و می پلاسه ، آب دریا رو سر می کشه!

جنگل:
برگ درخت میخوره و میمیره(هر چیز سبزی که سبزینه داره براش مضره) ، غذای جونور های بزرگ میشه ، چون عادت به پرواز تو فضای بسته و محدود نداره روی شاخه های درختا به سیخ کشیده میشه!

قطب یا هر جای سردی:
-یخ می زنه ، زهرش تضعیف میشه و خوراک جانور های دیگه میشه چون نمیتونه از خودش دفاع کنه!

-نوشتن یک رول از ده تا پانزده خط در باره زیستگاه جانوران.
البته من هر دو نیم خط رو یه خط محسوب کردم .

دو راهب بودایی بی توجه به تشنگی زیاد و خستگیشان سرسختانه در صحرایی بی آب و علف که در نزدیکی معبدشان واقع شده بود حرکت می کردند . خورشید لجوجانه و بی رحمانه می تابید و پشه ها موذیانه سر و گردنشان را نیش می زدند .زمین خشک و ترک خورده ملتسمانه طلب آب می کرد اما آنها به هیچ کدام از قید های احمقانه صحرا اهمیت نمی دادند چرا که دین آنها دین رنج و عذاب بود .

راهب جوانتر که از اینکه برای ماموریتی مهم انتخاب شده بود ،هیجان زده از همراهش پرسید:
-تا کجا باید بریم برادر؟!

-صبر داشته باش جوان . تا جایی میریم که عصای آهنیمون یه وجب و کفش آهنیمون سوراخ و هفت تا چادر کاغذی مون پاره بشه!

- میگم که ، مگه این چیزا مال اون افسانه ترکی نبود؟!

- مهم نیست ، مهم اینه که ما به درخت مقدس برسیم و زهر کوتوله آبی مقدس رو برای معبد بگیریم!

- وای من خیلی هیجان زده ام ! اصلا نمی تونم به این بوته های گون که پوشش گیاهی اینجاست توجه کنم!(ضایع ترین شیوه رسوندن موضوع!) اصلا دارم از هیجان می میرم!

- هیس! میشنوی؟

جوان گوش هایش را تیز کرد ولی جز وزوز مزاحم پشه ها صدای دیگری به گوشش نخورد.
-ببخشید برادر، چی رو؟

- تو هنوز جوونی و نمی فهمی . صدای کارگردانه! اون از ما خواست که سریع صحنه رو ترک کنیم! چون زیستگاه آگریپا به وضوح توصیف شد و پونزده خط هم داره تموم میشه



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
از این به بعد آواتار فقط مردونه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 621
آفلاین
جلسه پنجم

زیستگاه جانوران


گرابلی پلنک پست میزش نشسته بود و منتظر ورود بچه ها بود، صدای جیغ و داد و هیاهو از بیرون شنیده میشد و بچ هها به سمت کلاسهای خود حرکت میکدند.

دانش آموزان بعد از ورود به کلاس با دیدن گرابلی جا میخوردند و تعجب میکردند و در پی همین تعجب ها پچ پچ فراوانی در کلاس راه افتاد. گرابلی برخاست و با چوب دستی اش ترقه ای به هوا فرستاد و با صدای آن، پچ پچ را خواباند. همه دانش آموزان با تعجب به وی نگاه میکردند و بر انداز میکردند.

- خب خب، دیگه کافیه...سلام بچه ها. اول یه چیز کوتاهی رو میگم بعد میرم سراغ تدریس. امروز آخرین جلسه تدریس ما خواهد بود و به همین دلیل امروز یکمی زودتر اومدم سر کلاس. برای جلسه بعد تکلیف چندانی ندارید اما نمره مهمی داره. امیدوارم که توی این جلساتی که با هم دیگه بودیم و من رو تجمل کردید بهتون بد نگذشته باشه. در هر صورت این ترم هم تموم شد.
سپس با چوب دستی کلماتی را روی تخته نوشت:

جلسه پنچم

زیستگاه جانوران


- تا حالا راجع به حیونات جادویی خیلی صحبت کردیم اما امروز میخوایم راجع به زیستگاه های اونا و ارتباط این زیستگاه با حیوانات صحبت کنیم. زیستگاه اصن چیه؟ در واقع زیستگاه به اون جایی میگن که جانور به طور طبیعی توش زندگی میکنه یا زندگی میکرده. مثلن مصر زیستگاه ابوالهوله.
در واقع مهمترین نکته اینه که اگر یک جانور از جایی به جای دیگر حتی برای همیشه منتقل بشه و با اونجا سازگار بشه به اونجا زیستگاه نمیگیم. مثلن اگر ابولهول رو از مصر برداریم بیاریم. اینجا و با اینجا سازگار بشه، بازم مصر زیستگاهه نه اینجا. زیستگاههای طبیعی برای جانور اهمیت فوق العاده ای دارن و بهترین محل برای زندگی اونا هون زیستگاهشونه.

برای مثال ابوالهول در صورتی توی مصر از چیزی محافظت کنه خیلی بهتر از پسش برمیاد تا بخواد همون کار رو توی یه جای دیگه انجام بده. یه قدرت جادویی و عجیبی در زیستگاهها وجود داره که میتونه. قدرت جادویی حیوانات رو افزایش بده.

- ببخشید پروفسور، یعنی فقط قدرت جادویی زیستگاه مهمه؟ آب و هوا و اینا چی؟

- اونم هم مهمه عزیزم. اما در رشد و تکثیر حیوان تاثیر داره که بهش میرسیم.
خب داشتم میگفتم که زیستگاه قدرت عجیبی داره. الان جانور شناسان و متخصصین به شدت در حال تحقیق درباره کشف این قدرت هستن تا بتونن اون رو در بقیه جاها هم فعال کنن.
در مورد آب و هوا و مسائل طبیعی و محیط زیستی باید بگم که جزء مسایل مهم هست. این عوامل کمک میکنه تا جانور بتونه خیلی ساده تر بقیه جاها تولید مثل کنه. یا نود در صد جانورانی که در محیط زیست خودشون رشد کردن به مراتب قوی تر از سایر جانوران مانند خودشون قو ی تر هستن.

اینا مسائل بسیار مهمی هستن که در صورتی که رعایت بشن میتونن کمک زیادی رو انجام بدن.
در بعضی موارد جانور بدون زیسنگاه اصلیه که خب البته به این منظور نیست که اصن زیستگاه نداره، بلکه یا زیستگاهش کشف نشده با اونقدر جانور قدیمی هست که دیگه نمیدونیم کجا زندگی میکرده. در این موارد باید تحقیقات زیادی روی جانور انجام بشه و تعداد زیادیشون کشته بشن تا بقهمن که زیستگاهش احتملن تازه احتمالا کجا بوده.
به همین دلیل وزارت سحر و جادو به تعداد معینی از گونه ها مجوز برای تحقیق داده و بقیه نباید مورد تحقیق قرار بگیرن به دلیل کم بودنشون.

زیسنگاه جانوران مبحث کوتاهیه اما جای تحقیق بسیاری داره. من اینجا بحث رو تموم میکنم و میگم هر کسی که دوست داره و به این مبحث علافه داره بیاد و بپرسه. تکالیف هم یادتون نره.

تکالیف:

1-در مورد زیستگاه یکی از جانوران تحیق کرده و تاثیرات آنرا روی جانور بنویسید.(به خلاقیه نمره داده میشود.)

2-نوشتن یک رول از ده تا پانزده خط در باره زیستگاه جانوران.


[color=FF0000][b]پس قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخØ







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.