کالین لوسرو از رداش جدا میکنه...میاد طرف شیکم و بلا و جاسم و گیلدی...میگه لوکو مورتوس... بعد همشونو بلند میکنه می فرسته از عکاسی بیرون...بعد بر میگرده:وا مصیبتا ولکن اینجا محل کسب است نه دعوا...حاجی از شما بعیده
حاجی :تقصیر خواهر مازامولاست من اومده بودم مالیتم بگیرم
کالین که مثلث بازی یادش رفته بود دوباره همه چی یادش میاد...
-ولکن ما دیگه پول زور نمی دیم حاجی
حاجی:هییییی توهین به مقداست توهین به اسلام از شما بعیده برادر کالین...شما که از شاگردان معتقد خودم بوده ای
...در اینحال حاجی یه وردی میخونه گراوپی ظاهر می شه
من،آرتور و مازامولا:
گراوپی:ولکن امری داشتید حاجی
حاجی: اینا به صاحت مقدس اسلام توهین کردن
آرتور و مازامولا:
من که می بینم شب عروسیه دو رأس مثلثمونه غیرتس میشم داد می کشم:برادر گراوپ بیا گوشه کار دارم باهات
من با یه جادو مغز گراوپی رو تنظیم میکنم...حالا برو پسر خوب ...گراوپی میره خودش بیرون
آرتور که کلی از دست حاجی عصبانیه با صد تیرش رو می کنه به حاجی می گه:نفس کش
یهویی مازامولا میاد به آرتور تنفس می ده :bigkiss:
من و حاجی:
آرتور:حاجی اگه یه دفعه دیگه اینجا برگردی سرو کترت با مثلث ماست
مازامولا هم یه هد می زنه به حاجی:حاجی می چسبه به در منم درو غیب میکنم حاجی میخوره زمین
-من:بهراسید از مثلث کالین آرتور مازامولا...
حاجی:من بررررر میگردممممم...(مدل کارتون کارگاه گجت
)
من:آرتور-مازامولا بشینین یه عکس دو نفره ازتون بگیرم
در اینجا مرلین با یه آفتابه از توالت میاد بیرون:اینجا چه خبره؟
من:هیچی استاد تموم شد
مرلین بر میگرده تو توالت