هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹

ویکتور کرام old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
از من بدبخت تر تو دنیا،تویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
درباره ی نحوه ی رام شدن سبک بال و اینکه توسط چه کسی رام شد ، حداقل شش خط توضیح دهید . (۱۸ امتیاز )

سال های پیش جادوگری سیاه در نزدیکی هاگوارتز زندگی میکرد.نام این جادوگری لارا لویی بود.از دست این جادوگر سیاه هر کار شرارت آمیزی بر می آمد.مشهوریت این جادوگر سیاه به دلیل داشتن پرنده ای به نام سفید بال بود.

او تنها کسی بود که توانسته بود سفید بال را تا آنموقع رام کند.گویی او میتوانست با سفید بال در طول چند ثانیه به هرجا بخواهد سفر کند.طبق گفته ها سفید بال تنها اگر خودش بخواهد رام میشود.
بعد از سال ها سفید بال به مرگ غم انگیزی دچار شد.بعد از مرگ سفید بال،رفته رفته لارا ضعیف شد و بالاخره پس از چند ماه او درگذشت.

بعضی ها میگویند اگر کسی سفید بال را رام کرد و سفید بال کشته شد، شخصی که سفید بال را رام کرده است،کم کم ضعیف میشود

از سرعت سبک بال در چه جاها و در چه کارهایی استفاده میشود؟ (چهار مورد نام ببرید . ۱۲ امتیاز )

1- فرار کردن در هر شرایط

2- دستگیر کردن مجرمان و جادوگران مشهور

3- مسابقات مخصوص سفید بال ( این مسابقات در زمان قدیم در دهکده هاگزمید می انجامید و قوانین مخصوص خودش را دارد. )

4- این پرنده میتواند صاحبش را به هرجا که میخواهد ببرد و میتوان سرعت او و ... با وردهایی تغییر داد.

سفید بال کارایی های بسیار زیادی دارد.


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۶ ۱۵:۳۱:۳۲
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۶ ۱۵:۳۴:۰۸

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹

دابیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۰
از اتاق شکنجه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین

درباره ی نحوه ی رام شدن سبک بال و اینکه توسط چه کسی رام شد ، حداقل شش خط توضیح دهید . (۱۸ امتیاز )



اواسط سال های 1868 میلادی جادوگر مشهوری به نام دالای لاما که بین جامعه ی جادوگری به رام کننده مشهور بود و تا آن زمان هرگونه موجود جادویی و وحشی را رام کرده بود ،تصمیم گرفت سبک بال را که در آن زمان وحشی ترین موجود روی زمین بود ، رام کند . او مدت ها با چندین جادوگر زیر دستش که آن ها نیز کارکشته بودند ، صرفا رام کردن سفید بال کرد.
گفتنی است رام کردن سبک بال چندین سال به طول انجامید واین در حالی بود که این کار منجر به مرگ آن چند جادوگر زیر دست دالای لاما شد. در نهایت پس از سختی های فراوان ، دالای لامای خسته و زخمی ، سبک بال را رام کرد و چند روز پس از رام کردن این موجود خود نیز دار فانی را وداع گفت.



از سرعت سبک بال در چه جاها و در چه کارهایی استفاده میشود؟ (چهار مورد نام ببرید . ۱۲ امتیاز )

1- در قدیم گاهی وقتها برای گرفتن گوی زرین استفاده میشد ، زیرا گاهی گوی زرین ممکن بود تا فاصله ی بسیار دوری پرواز کند.

2- برای مسابقات مشهوری که بین جادوگران گذاشته میشد و آن ها از این موجودات به جای جاروی پرنده استفاده میکردند.

3. برای موقعیت های اضطراری که نیاز بود از کشوری به کشور دیگر در چند دقیقه پرواز کرد( زیرا سرعت این موجود از سرعت نور کمتر نیست!)

4. برای دستگیری جادوگران شرور


با تشکر


[b] به یاد شناسه ی قبلیم:«د�


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین

درباره ی نحوه ی رام شدن سبک بال و اینکه توسط چه کسی رام شد ، حداقل شش خط توضیح دهید . (۱۸ امتیاز )


روزی روزگاری گودریک گریفندور () خانه ای ویلایی در نزدیکی های دریای خزر اجاره کرده بود و قصد داشت یک هفته ای در آنجا بماند.

بعد از اسباب کشی او به قصد گردش در حیاط بزرگ قدم به حیاط گذاشت و از هوای خوب لذت می برد.

همین طور که در حال گردش بود متوجه صدا های عجیبی شد و چون آدم شجاعی بود () به دنبال صدا رفت و متوجه حیوانی عظیم جثه شد.

حیوان به طرف او حمله ور شد و با یک حرکت او را نقش بر زمین کرد اما ناگهان به جای خوردن او را نوازش کرد.

آن حیوان با عطر گودریک رام شد.

از سرعت سبک بال در چه جاها و در چه کارهایی استفاده میشود؟ (چهار مورد نام ببرید . ۱۲ امتیاز )

1-دستگیری مجرمان
2-فرار از دست کاراگاهان
3-وسیله تفریح گودریک گریفندور
4-وسیله تفریح اعضای خانواده گودریک گریفندور



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۴۴ سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۹

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
جلسه چهارم

کلاس مراقبت از موجودات جادویی

همگی دانش آموزان از اینکه مدت ها بود که استاد در کلاس حاضر نشده بود ، خرسند بودند و با این فکر که امروز هم استاد غایب است ، کلاس را بر روی سرشان گذاشته بودند ...

دو نفر از دانش آموزان مشغول تست کردن طلسم های مختلف بر روی یکدیگر بودند ، دو نفر دیگر با یکدیگر گلاویز شده بودند و همدیگر را به سختی مورد نوازش قرار میدادند !

آنروز هاگوارتز در درون خود ، یکی از بی نظم ترین و شلوغ ترین کلاس ها را میدید که ناگهان ...

بومب !

در کلاس از جا کنده شد و یک پیرمرد که شباهت های زیادی با یک شیر پیر داشت ، وارد کلاس شد .

بلافاصله پس از ورود او کلاس ساکت شد .

این سکوت حتی برای دانش آموزان هم کمی عجیب بود . گویی که این پیرمرد کاریزما داشت ...

ـ سلام ! تو این چند وقتی که استادتون به دلایل نا معلومی نیستش من باتون درس رو ادامه میدم . اسم من هم روفوس اسکریم جیوره ...


نگاهی به دانش آموزان انداخت ؛ هیچیک از انان سخنی بر زبان نیاورد از این رو اسکریم جیور ، شروع کرد به درس دادن ...

- امروز درس شما راجع به یک موجود جادویی به نام سبک بال هست ... این موجود که الان ما با نسل اهلی اون سر و کار داریم ، در گذشته موجودی بسیار وحشی بوده که توسط عده از جادوگران ، رام شد و الان ما میتونیم از این موجود استفاده های زیادی کنیم ... این موجود قادر به پرواز کردنه و میتونه این کار رو در زمان بسیار کمی و با سرعت شگفت انگیزی انجام بده ...

اسکریم جیور برای بار دوم نگاهی به دانش آموزان انداخت ... دانش آموزانی که تا پیش از ورود او به کلاس غیرقابل کنترل بودند ، اکنون به افرادی ساکت و با نظم تبدیل شده بودند ... اسکریم جیور هم از این موقعیت استفاده کرد و ادامه درس خود را گفت ...

- خیلی از جادوگران هستند که از سرعت بالای این موجود در کارهاشون استفاده میکنند . امریک خبیث به وسیله این موجود تونست از دست رگناک فرار کنه و زندگی خودش رو نجات بده . در کل سبک بال موجودیه که واسه ی ما جادوگرها ، سود زیادی داره . درس امروزتون تا همینجاست و اگر هم وقت داشتیم توی جلسات آینده بیشتر راجع به این موجود صحبت میکنیم .

راستی یادم رفت بگم ؛ به دلیل ناپدید شدن اسکورپیوس خودم نمرات جلسه قبل رو بهتون میدم که میتونید امتیازات رو ببینید ...

[spoiler=امتیازات]امتیازات جلسه سوم

اسلیترین
بدون شرکت کننده !


راونکلاو
بدون شرکت کننده !

گریفیندور
بدون شرکت کننده !

هافلپاف= ۱۹ امتیاز

رز ویزلی = ۲۹ امتیاز

اوری = ۲۹ امتیاز[/spoiler]

تکالیف رو هم روی تخته نوشتم و جلسه ی آینده ازتون میخوام . روز خوبی داشته باشید .

تکالیف
درباره ی نحوه ی رام شدن سبک بال و اینکه توسط چه کسی رام شد ، حداقل شش خط توضیح دهید . (۱۸ امتیاز )

از سرعت سبک بال در چه جاها و در چه کارهایی استفاده میشود؟ (چهار مورد نام ببرید . ۱۲ امتیاز )


ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۶ ۰:۴۹:۵۵

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹

اوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۱ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 161
آفلاین
1.شکل ظاهری ابراکسانی که در حیاط هاگوارتز دیدین رو وصف کنین!(خلاقانه)(10 نمره)

او خیلی بزرگ بود و تقریبا 2 تای هاگرید قد داشت ولی اوستوخونی بود و من خیلی ترسیده بودم و سخنان استاد هم منو خیلی میترسوند ولی وقتی بهش دقت کردم دیدم همچین ترسناک نیست و وقت نزدیکش شدم بازم ترسیدم چون از بدنش سرما میزد بیرون و رنگ سیاهش خیلی سیاه بود

2.جادوگران با چه افسونی اسب های بالدارشان را از دیده ها محو می کنند؟(5 نمره)


با افسون خاصی به نام تیفرموس استرنج که باید حدود دو ماه در دمای -5 درجه فارن هایت نگه داری شود

3.اتونان به جز بریتانیا در کدام کشور محبوب است؟(5 نمره)

ایتالیا و انگلیس

4. رولی طنزی بنویسید که در آن جادوگری سوار گرانیان شده است و آن جادوگر از سرعت وحشت دارد!(10 نمره)

- اه چه افتابی کور شدم ...

این صدای اسکور بود که به گوش میرسید و تقریبا فریاد بود.اوری در کنار اسکور با عینک آفتابی داشت راه میرفت و از هوای خوب اون روز صحبت میکرد.

اسکور:

-

نیم ساعت بعد

اسکور که از دست اوری بسیاد عصبی بود داد زد : مگه نمیخوای گرانیان سواری کنی؟

اوری که از اسکور ترسیده بود به صدایی لرزان گفت: میخوام ولی... اینجوری داد نزن سکته ناقصرو میزنیا

- از دست تو !

بعد از مدتی

- ها ... رسدیم

اوری که به گرانیان خیره شده بود گفت این چرا اینجوریه ؟ همه ی بدنش پر از عضلست

گرانیان:

- همون طور که گفتم این اسب خیلی سریع نمیره و بر عکس خیلی سرعتش آرومه حالا برو یه امتحانی بکن

اوری که با قیافه ای همچون به گرانیان نزدیک شد و سوار اون شد و گفت : من از اسب هایی که سرعتشون کمه رو خیلی دوست دارم

- باشه برو حالا باشمارش من : 1،2،3

0.13124135112312312ثانیه بعد


صدای عر عر اوری تا دور دست ها شنیده میشد و ....

اسکور: اینجا بی بی سی صدای آمریکا از نیویورک ، مردی که از سرعت میترسید در بامداد امشب در گذشت اسم آن شخص اوری بود و دانشمندان مرگ او را برای سکته ی ناقصش تعیین کردند


شناسه ی قبلیم که بعد از این ساختمش ولی دوباره برگشتم به این

اینه

عمرا اگه فهمیده باشی چی گفتم

چاکر همه بچه های قدیمی (کینگزلی شکلبوت ، پیوز ، رفوس ، زاخاریاس ، دادالوس دیگل و خیلی های دیگه که حال ندارم بنویسم اسمشون رو )



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
امتيازات جلسه دوم

راونکلاو:بدون شرکت کننده!

گریفیندور:9 امتیاز

گودریک گریفیندور:27 امتیاز

اسلیترین:بدون شرکت کننده!

هافلپاف:27 امتیاز

سرکادوگان:24 امتیاز

رز ویزلی:26 امتیاز

کینگزلی شکلبوت:30 امتیاز

ویکتور کرام:28 امتیاز


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ۲۱:۵۴:۴۰

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
1.شکل ظاهری ابراکسانی که در حیاط هاگوارتز دیدین رو وصف کنین!(خلاقانه)(10 نمره)

او بسی بسیار بزرگ بود به طوری که قدش دو برابر من و عرضش 5 برابر من بود. اولش با دیدن یال بلندش که از دو طرف گردنش اویزون شده بود و پای های بلند سیاه رنگش که چند تا رگه سفید توش بود ترسیدم. اما با دیدن دم لطیف ابریشم مانندش که مخلوطی از مو های سیاه و سفید و خاکستری بود ترسم ریخت.

2.جادوگران با چه افسونی اسب های بالدارشان را از دیده ها محو می کنند؟(5 نمره)
آنها باید در فواصل معینی از افسون دلسردی استفاده کنند.

3.اتونان به جز بریتانیا در کدام کشور محبوب است؟(5 نمره)
ایرلند.

4. رولی طنزی بنویسید که در آن جادوگری سوار گرانیان شده است و آن جادوگر از سرعت وحشت دارد!(10 نمره)
جرج آلن بدون فکر کردن به چیز خاصی در باغ قدم میزد. او هدفونی در گوش داشت و پاهایش را به زمین میکشید و میرفت. در اصل فقط از روی بیکاری و یکم کنجکاوی به آنجا آمده بود. او سوت میزد و میرفت. کنجکاوی اش برای این بود که شنیده بود اینجا اسب های بالداری هستن که خیلی جالب سواری میدن و دوستاش سوار اونا شدن.همین طور چرخ میزد که یک دفعه گرانیانی جلوی او سبز شد .
گرانیان:

جرج:

گرانیان:

جرج:

جرج همان طور بدون تو جه به زبون درآوردن های گرانیان راه خودش را ادامه میداد و زیر لب آهنگ "بگذر ز من ای آشنا" رو زمزمه میکرد.
ناگهان جرج بدون اطلاع با دماغ به گرانیان برخورد کرد و در حالی که گرانیا از خنده روده بر شده بود هدفون را در آورد و مات به اسب نگاه کردو باورش نمیشد بالاخره یکی از اسب ها را پیدا کرده.

جرج:
گرانیان:

جرج در یک لحظه تصمیمش را گرفت سریع دوربینش را در آورد و روی پایه ی چرخانش گذاشت تا دنبال اون بچرخه و فیلم بگیره. با یه جست بلند روی پشت گرانیان پرید ، با پا به کنار گرانیان زد و گفت:
- برو حیوون!

گرانیان از خدا خواسته راه افتاد.هنوز چند لحظه ای پرواز نکرده بودند که گرانیان اوج گرفت و با سرعت بیش 260 شروع به پرواز کرد.جرج که صورتش از ترس سفید شده بود وهمچنین حالت تهوع داشت از گرانیان پرسید:

-ببخشید.. .صفر تا صد شما چقدره؟

گرانیان پاسخ داد:
0.000000000000001 ثانیه!

صورت جرج رنگ به رنگ شد.به سختی دهانش رو باز کرد و با صدای لرزون گفت:
- من قبلا از ارتفاع و سرعت میترسیدم تا این که...نه صبر کن من هنوزم از سرعت و ارتفاع میترسم!

و در خاطرات خود فرو رفت.پدرش با سرعت دوچرخه ی او را هل داد و جرج غش کرد...سوار هواپیما شده بود و موقع راه افتادن آنقدر محکم دست هایش را به صندلی فشار میداد که انگشت هایش سفید شدند...ناگهان به زمان حال اومد.از هوش رفت و پایین افتاد. اما بر خلاف انتظار گرانیان او دوباره بالا اومد و شروع به پرواز و دنبال کردن گرانیان کرد..گرانیان به سرعت خودش اضافه کرد.جرج یه لحظه از گرانیان عقب افتاده بود اما لحظه ای بعد با سرعت برق از کنار گرانیان رد شد.
گرانیان:
پوز گرانیان کش اومده بود.این بوقی از او - یعنی گرانیان پر سرعت جهان- رد شده؟ به سرعت خودش اضافه کرد و اونو به 300 رسوند و از جرج رد شد اما یه لحظه بعد جرج با سرعت بیشتری از کنارش رد شد. گرانیان یک بار دیگر سرعت را بالا برد و به 330 رسوند اما باز هم جرج از او پیشی گرفت. گرانیان کم اورد. سریع از حرکت واستاد و به سمت زمین رفت. لحظه ای بعد هم جرج روی زمین بود. گرانیان گفت:
-بابا ایول! تو که بدون وسیله ی نقلیه روی منو کم کردی!چه جوری؟

جرج در حالی که رنگ به چهره نداشت گفت:
- قربونت که وایسادی!آخه کش شلوارم به سمت گیر کرده بود!!


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ۲۰:۳۲:۴۳
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ۲۰:۳۴:۴۲
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ۲۰:۳۸:۳۹


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
<<کلاس مراقبت از جانوران جادویی جلسه ی سوم>>

هوا ابری و دلگیر بود. بچه هایی که در کلاس مراقبت از جانوران جادویی بودند، همچنان در رابطه با مرگخواریت اسکورپیوس حرف می زدند؛یکی می گفت: معلومه دیگه از نسل همون مالفوی هاست باید هم مرگخوار باشه!

دیگری می گفت: خیلی هم سختگیره این سختگیری ها رو از اربابش یاد گرفته!

کلاس به همین منوال در پچ پچی آلوده به ترس و وحشت بود که ناگهان چشم ها از ترس گشاد و چهره ها سفید گشتند! چیزی که می دیدند وحشت آور بود. اسکورپیوس سوار بر یک تسترال درون کلاس بود. اسکورپیوس از تسترال پایین آمد. سر تسترال را نوازش کرد و بعد با خط درشتی روی تخته نوشت اسب های بالدار!

اسکورپیوس دستش را بر بدن تسترالش گذاشت و گفت: خب بچه این یکی از انواع اسب های بالداره! همینطور که از چهره های همه ی شما پیداست با این یکی کاملا آشنایی دارین و از شومیتش خبر دارین این اسب بالدار بسیار کمرنگه و همون جوری که می بینید سیاهه!

بچه ها همه با چهره های وحشت زده سری تکان دادند! اسکورپیوس لبخندی به لب آورد و بعد سوتی زد که یک اسب بالدار دیگر به درون کلاس آمد. تسترال بعد از چند ثانیه نامرئی شد و اسب کهر دیدگان وحشت زده ی همگان را پر کرد! اسکورپیوس شروع به توضیح دادن کرد: این یه اسب بسیار محبوب در بریتانیا شاید خیلی هاتون بشناسینش کسی هست اسمش رو بدونه؟

-اتونان!

صدای رز ویزلی بود! اسکورپیوس لبخندی زد و گفت: درسته! آفرین به تو رز این اسب بالدار رو هم که باهاش آشنا شدین و نوع بعدی اسمش هست ابراکسان که چون یک پالومینو غول پیکره و قدرت زیادی داره نمی تونستم بیارمش که از نزدیک ببینیش ولی توی حیاط مدرسه هست می تونین بعد از کلاس ببیندیش!

یکی بعد سوتی زد و قبل از اینکه سوتش تمام شود یک اسب خاکستری در کنار اتونان ظاهر شد. اسکورپیوس خندید و گفت: این اسب همینطوری که فهمدین بسیار تیزرو هستش! اسم گرانیانه! سواری با هاش اگه از سرعت نترسین خیلی کیف داره!خب ...

صدای زنگ به گوش رسید و اسکورپیوس با عجله تکالیف را روی تخته نوشت و بعد سوار تسترالش شد که دوباره در دیدگان ظاهر شده بود همه را وحشت زده کرده بود و از کلاس بیرون رفت!

بعد از رفتن اسکورپیوس و اسب های بالدارش بچه ها با چشم های ترسیده به تکالیفی که روی تخته نوشته شده بود خیره شدند!

1.شکل ظاهری ابراکسانی که در حیاط هاگوارتز دیدین رو وصف کنین!(خلاقانه)(10 نمره)

2.جادوگران با چه افسونی اسب های بالدارشان را از دیده ها محو می کنند؟(5 نمره)

3.اتونان به جز بریتانیا در کدام کشور محبوب است؟(5 نمره)

4. رولی طنزی بنویسید که در آن جادوگری سوار گرانیان شده است و آن جادوگر از سرعت وحشت دارد!(10 نمره)


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ۲۱:۲۲:۱۰

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۷:۴۹ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
1. ققنوس ايرلندی

2. بارش بارون

3.

جان براون، جادوگر قد بلند، چهار شانه و زيبايی بود كه در محله‌ی شرينگ در لندن، كه يكی از محله‌های جادوگر نشين لندن در قرن بيستم ميلادی بود، زندگی می‌كرد. اكثر اوقات را بيرون از خانه و در ميان طبيعت زيبای اطراف لندن يا در خانه‌ی اقوام و دوستانش سپری می‌كرد.

در ساعت هشت صبح يك روز سرد و سوزناك زمستانی، جان چكمه‌های بلند، براق و سياه رنگش را به پا كرد، ردای كلفت و سرمه ای رنگش را بر شانه هايش انداخت و در حالی كه سنگينی چوبدستی جادويی‌اش را در جيب جادار ردايش به خوبی حس می‌كرد، خانه اش را به مقصد منزل يكی از نزديك ترين دوستانش ترك كرد.

« سلام جان! »

جان سرش را چرخاند و پيرمردی را ديد كه سر كوچه ايستاده بود و لبخند زنان او را صدا زده بود. جان جلو رفت و در حالی كه مثل پيرمرد لبخند محكم و پررنگی می‌زد، با صدايی لطيف و مهربانانه گفت: « سلام آقای ويلشر. خوب هستين؟ با اجازه من بايد برم، عجله دارم. »

آقای ويلشر، جادوگر مهربان و خوش‌روی همسايه‌ی جان براوان بود و او را مثل پسر خود و از اعماق قلبش، بسيار دوست می‌داشت: « موفق باشی جان... خداحافظ! »

« به اميد ديدار آقای ويلشر. »

جان اين را گفت و با سرخوشی به سمت خانه‌ی دوستش حركت كرد. هنوز نيمی از راه پر پيچ و خم مسير خانه‌ی دوستش را طی نكرده بود كه تمام سرخوشی آن روزش به نااميدی تبديل شد. از ميان بوته‌های تمشكی كه از كنارشان عبور می‌كرد، صدای آوازی بم و كلفت می‌آمد، آوازی كه به نظر می‌رسيد شنيدنش برای جان بسيار گران تمام شود، چشمان قهوه ای رنگ بزرگ درشت شده و نگاه ترسيده‌ی جان، به خوبی نشان می‌داد كه او می‌داند اين آواز يك نشانك است... آوازی كه به گفته‌ی سايرين، هر كس آن را بشنود خواهد مرد...

جان ايستاد و به بوته های تمشك نگاه كرد. سعی كرد دوباره به خودش مسلط شود. چه دليلی وجود داشت كه آواز آن پرنده نشانه‌‌ی مرگ باشد؟ چرا بايد به خاطر صدای آن نشانك آن قدر می‌ترسيد؟

صدای غرش ابرهای خشمگين و تيره، آواز نشانك را قطع كرد و باران، با زيبايی و شكوهمندی هميشگی اش باريدن را آغاز كرد. جان يك لحظه به نظرش آمد كه نشانك با سرش به آسمان اشاره می‌كند و به او چشمكی می‌زند، گرچه محال به نظر می‌رسيد، اما جان به همه چيز پی برده بود... آواز نشانك باران را در پی داشت، نه مرگ!



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹

سرکادوگان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۷ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۰:۱۲ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹
از عاشق كه ساعت نمي پرسن !!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
1.نشانک به یک نام دیگر نیز معروف است آن نام چیست؟(5 نمره)
ققنوس ايرلندي !

2.آواز نشانک نشان از چیست؟(5 نمره)
بارش باران يهو !

3.رولی جدی بنویسید که مربوط به زمانی باشد که مردم فکر می کردند نشانک نشانه ی مرد است.این رول در مورد این باشد که کسی در یک روز زمستانی از میان لانه های نشانک ها رد می شود و با ترس خود در مقابل این آواز مقابله می کند و در نهایت متوجه می شود که این فرض اشتباه است.(20 نمره)

اگر تا ديروز از او درباره ي ايرلند نظرخواهي مي كردند بي شك آن را بهترين جاي دنيا ياد مي كرد ! كشوري زيبا با بار هاي گوناگون و زن هاي زيبا و سرگرمي هاي مختلف ! اما حالا كه خود را در دام جنگل هاي آن گرفتار مي ديد با خود مي گفت ايرلند آنققدرها هم زيبا نيست !
جنگل تاريك و سرد بود و هيچ جهنده اي در آن به چشم نمي خورد . ناگهان صدايي او را به خود آورد . سر تاس و بي مويش را به سرعت چرخاند . اين صدا به طرز عجيبي برايش آشنا بود ... اين همان صدا بود كه معشوقه اش براي آخرين بار شنيد ... معشوقه اي كه داغش در دل عاشق جوان ماند !
پرنده ي زيبا را در شاخه اي از درخت ديد . آواز پرنده زيبا بود و اگر مشنگي از آن اطراف مي گذشت محو آن مي شد و بيچاره نميدانست كه چه خواهد شد !!
نشانك از شاخه پريد و بر روي شانه اش نشست . حالا كه مي ديد آن پرنده آنقدرها هم ترسناك نبود ... ناگهان دردي در قفسه ي سينه ي خود حس كرد و سپس جسم بي جانش مانند پركاهي به زمين افتاد !

___________________________________________________

پي نوشت مهم : پروفسور عزيز ! با وجود اينكه شما در تكاليف آورده بوديد رولي بنويسيم كه در آن بي خطر بودن آواز نشانك را يادآور شويم من اين كار را نكردم ... در واقع نظر من با شما متفاوت است ... مادربزرگم با همين آواز جلوي چشمانم فوت كرد پس انتظار نداشته باشيد كه بگويم آواز آن فقط باران مي آورد ... آن روز هوا آفتابي بود !
در هر صورت به شما حق مي دهم اگر نمره ي كامل ندهيد ولي اين را وقتي متوجه ميشويد كه نشانك برايتان آواز بخواند !


ویرایش شده توسط سر کادوگان در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ ۰:۰۰:۴۶

هلگا معتقد بود ...

« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی [color=009900]نجابت و وقار[/c







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.