اتاق لرد:- اوه مای لرد! همه مرگخوارارو مجبور کردم بشینن حساب کتاب کنن و اینقدر پول بدن تا هزاران هزار گالیون جور بشه. نگران نباشین، فقط یکم بیشتر زنده بمونین!
لرد با شنیدن کلمه ی "زنده بمونین" چهره شو در هم میکشه و میگه:
- بلا، ارباب قرار نیس بمیره. ارباب قراره با هزاران هزار گالیونی که از مرگخوارا میگیره زنده بمونه.
بلا با تعجب میگه: ااا ارباب! خو منم همینو گفتم دیگه.
لرد کروشیوی به بلا میزنه اما بلا جاخالی میده و لرد میگه: فقط ارباب حق داره از لفظ زنده موندن برای خودش استفاده کنه.
- اوه ... بله بله ...
لرد نگاه موشکافانه ای به بلا میکنه و میپرسه: پس خودت چی؟ هنوز ندیدم پولی بدی!
بلا بلافاصله به خودش میاد و میگه: من؟ امم چیزه ارباب! گذاشتم اون هزاران هزار گالیونو یهو باهم بهتون بدم. مگه میشه من پولامو برای زنده نگهداشـ... چیز یعنی درمان شما خرج نکنم؟
لرد نگاهشو از بلا برمیداره و میگه: کم نه!
سمت مرگخوارا:- حالا باید چی کار کنیم؟ یعنی باید پولامونو تقدیم بلا کنیم؟ :vay:
مرگخوارا نگاهی بین هم رد و بدل میکنن و بیشتر به بدبختیشون فکر میکنن. ییهو فکری به ذهن آندرو خطور میکنه و میگه:
- چطوره از چیز استفاده کنیم؟ چیز ... بگین دیگه، اسمش یادم نی!
مرگخوارا:
آندرو که زیادی هیجان شده از جاش بلند میشه و میگه: بابا چرا نمیفهمین؟ همون چیزه، همون حیوونه! همون سکه ایه!
مورفین که از این همه بالا و پایین پریدن آندرو خسته شده میگه: پش توژیح بده بینیم چی میگی! یه نفش عمیق بکش و بگو!
آندرو نفس عمیقی میکشه و آروم و شمرده شمرده میگه: منظورم همون حیوونه س که از خودش سکه میده بیرون. سکه هایی که بعد 24 ساعت ناپدید میشن. میتونیم از اونا به لرد بدیم.
مرگخوارا که اول با دیدن ذوق و شوق آندرو، کلی امیدوار شدن، بعد شنیدن پیشنهادش با ناامیدی میگن: خودت داری میگی سکه هایی که ناپدید میشه. این به چه درد لرد میخوره؟
آندرو با هیجان ادامه میده: لرد قراره اونارو به شفادهنده ها تحویل بده، پس دیگه چه اهمیتی داره که وقتی بدست اونا رسید ناپدید شه؟ تنها کاری که باید بکنیم اینه که تا قبل از رسیدن سکه ها به شفا دهنده ها هردفعه سکه های جدیدو با سکه های ناپدید شده ی قبلی جایگزین کنیم.
آگوستوس که با حرف آندرو فکرش باز شده میگه: یا اینکه سکه های واقعی بدیم، اما از لرد بخوایم هنگام تحویل اونا به شفادهنده ها، ما سکه هارو حمل کنیم. تو راه اونارو با تقلبیا عوض میکنیم.
مرگخوارا همه با خوش حالی شروع به تمجید کردن از ایده ی آندرو و آگوستوس میکنن غافل از اینکه اصلا قرار نیس سکه ای به دست شفا دهنده ای برسه ...