پست پایانی
محفلی ها:
-
مرگخوارها:
-
- خوبه تام! مثل اینکه هنوزم اون ته مغزت یکمی عقل مونده! میبینم که تونستی بفهمی ما از شما قویتریم!
آلبوس در حالیکه این جمله ها رو میگفت، به سمت لرد رفت و چوبدستی مرگ رو از دستان لرد میگیره و دوباره میگه:
- حالا دیگه برین و حال کنین از اینکه آزادتون کردم! اینبار رو یادتون باشه که دیگه از این کار ها نخواهم کرد!
محفلی و مرگخوار:
-
ریموس در حالیکه بصورت
داشت به صحنه ی پایانی نگاه میکرد، ناگهان گفت:
- ولی آلبوس، اگه ما اینا رو اینطوری ولشون کنیم که بازم بهمون حمله میکنن! الان ما پیروز شدیم و صلح کردیم، باید قوانین صلح رو هم داشته باشیم! مگه نه ملت؟
مرگخوار(
) و محفلی:
-صحیح است، صحیح است!
لرد با چشم غره ی همیشگی خودش نگاهی به مرگخواران انداخت و ملت مرگخوار به صورت
به ادامه ی پست نگاه کردند!
- خب ریموس، الان چه قرار هایی باید بذاریم واسه صلح؟
- اولش اینه که...
- صبر کن ریموس، الان که داشتی حرف میزدی، چند تا از مرگخوارا داشتن با هم حرف میز�ن که دوباره حمله کنن! اول باید دست و پای همشونو ببندیم و بعد با خیال راحت حرف بزنیم.
سورس این حرف رو میزنه و بصورت
به مرگخوارا نگاه میکنه.
- من میدونستم این سورس همیشه طرفدار ماست؛ هرکاری که میگه بکنین!
آلبوس خنده کنان به سمت سورس میره و با هم میرن به پشت صحنه!
نیم ساعت بعد:
همه ی مرگخواران و حتی خود لرد بعد از زحمات فراوان، دست و پا بسته،نشسته اند.
- و اما شرایط صلح:
یک، تا یک سال آینده نباید به محفل حمله کنین.
دو، نباید در یک کیلومتری هیچ محفلی ای دیده بشین.
سه، هیچ یک از مرگخواران نمیتوانند از طلسم های ممنوعه استفاده کنند.
- ارباب بذارین من اینا رو بکشم، به مرلین قسم سر همشونو برات میارم تا کوییدیچ بازی کنیم!
- خفه شو ابله! مگه نمیبینی دست و پای هممون بسته ست و من هم چوبدستی ندارم؟در
ضمن، من
کویی�یچ
بلد
نیستم.
-چشم ارباب!
مرگخواران با قیافه هایی بدتر از هیپوگریف به ریموس نگاه میکردند.
- ادامه بدم؟
- ادامه بده!
.
- چهار، لرد فقط میتونه از کروشیو و اونم فقط بر روی مرگخوارانش استفاده کنه!
با شنیدن این بند، لرد به سمت مرگخوار ها برگش� و لبخند همیشگیش رو زد!
- پنج، همه مرگخواران باید ازدواج کنند!
-نه، ما این بند رو قبول نمیکنیم، هرگز!
- ساکت باش آنتونین، قبول میکنیم!
- این بود قرارداد صلح، قبول میکنید؟
- آره!
البوس و سورس از جایی نامعلوم در پشت صحنه میگن:
- آفرین بر تو ریموس، ما هم موافقیم!
محفلی ها بعد از این حرف به همدیگه نگاه میکنند و به صورت
به سمت آلبوس و سورس میرن که برگردن به خانه گریمولد.
- بریم بچه ها! خوب دخلشونو آوردیم!
- صبر کن الفیاس، یکی از شرایط صلح رو هم من اضافه میکنم.
محفلی ها:
-
- مرگخواران و محفلی ها، یادتون باشه، تا دو سوژه ی آینده ی این تاپیک، باید محفلی ها پیروز بشن! :ball:
تمام اشخاص در صحنه:
-
- خب بچه ها، دیگه باید بریم، یه عروسی داریم که باید بهش برسیم و نیمه ک�ره نذاریمش!
الفیاس:
-
بانو ویولت:
-
پایان!