خلاصه اندی پست پیشین :
-------------------------------
در طی اطلاعات مهمی که اسنیپ برای محفل آورد مرگخواران دفترچه ای را گیر آورده اند که شامل مطالب با ارزشی است که مطعلق به یه پیرزن بوده که به علت پایین بودن سطح آیکیو مرگخواران دیگر زنده نیست تا بتواند به آنها طرز استفاده از دفترچه را یاد دهد .محفلیها هم در سدد قاپیدن دفترچه هستند گودریک و چند تن از یاران با لیاقتش! مخفیانه به خانه پیرزن که مرگخواران در حال حاضر در آن جا پلاس هستند رفته و دفترچه را به چنگ آورده. اما بدلیل استفاده نا محسوس از شنل یادبودی پدر جیمز و به فنا رفتن سلامت روحی و روانی استر متاسفانه جیمز اسیر طلسم ایمپریوووو شد و در حال حاضر در تعطیلات مغزی به سر می برد...
___________________________________________________________
خانه مرحوم پیرزن :
----------------------
خانه بر خلاف آنچه بود ساکت و سوت و کور مینمود دیگر حتی کسی برای نگهبانی دم در نبود در اصلی در فرعی پشت بامو حتی در دستشویی بدون محافظ بود اما درون خانه....!
استر و الهام هنوز در حال و هوای خود بودند و به مراسم لحو و لعب خود مشغول بودند
و به هیچ کس توجهی نداشتند.
مورفین به داخل خانه آمده بود برای این که عمه عزیزش زیادی دیر کرده بود و تا جیمز را دید به سمتش اسلوموشن دوید و 5دقیقه طول کشید تا از یه سمت حال به سمت آغوش جیمز برود
_عمـــــــــــــــــــــــــــــه ژان کژا رفتی یهووی تو ؟
_جیمز: " :hyp: "
_مورفین : " عمه؟این کادو چیز ما چی شد آخه؟
_جیمز: " :hyp: "
در سمت دیگر حال لینی و رز و دافنه عبوس و بسیار عنق بر روی کاناپه جهاز ی عهد عطیق زوار در رفته پیر زن مرحوم شده نشسته بودند و در پایین کنار کاناپه برادران دالتون (گیلدوری پدر گیلدوری و لی )ماتم زده نشسته بودند.
رز از سر جاش بلند شد و انگشت نشانه به دست به سمت مورفین رفت:
_همش تقصیر تو_ه هرچی بدبختی داریم بخاطر خماریایه سرکار آقاست همش میخوای اربابو بی آبروش کنی
حالا ارباب که برگرده
میبینه جا تره و بچه نیست اونوقت چیکار کنیــــــــــــم
مورفین عمه مجازیش را رها کرد و به سمت انگشت اشاره رز رفت در حالی که سرش سنگینی میکرد و به اطراف بدنش پرت میشد گفت:
_ناراحت نباش دختر بابا بیا بغل بابا خودم درستش میکنم بابا
و رز را در آغوش کشید که ناگهان لینی و دافنه هم به آنها پیوستند وبه آغوش اسلام ااا چی گفتم به آغوش گرم پدر مهربان برگشتند و صدای
تمام خانه را روی سر گذاشته بود.
__________________________________________________________
کوچه های اطراف خانه مرحوم پیرزن :
--------------------------------------
کم کم داشت شب می شد و هوا رو به تاریکی می رفت که یک عدد گودریک دفترچه زیر بغل زده ای در کوچه بر روی دو عدد پا +دو عدد پایی که از مش غلام سبزی فروش محل قرض گرفته بود به سمت ناکجا آبادی می دوید که...
پایش در یکی از چاله چوله های...شهر فرو رفت و با مخ زمین خورد و بیهوش شد.
__________________________________________________________
نیمه های شب خانه مرحوم پیرزن :
--------------------------------------
آهنگی حرکات موزونی به گوش میرسید و در حال خانه مخروبه به دلیل مهی غلیظ همراه با باران های پراکنده تا کمی متمرکز چشم چشم را نمی دید فقط پاها بر اثر آهنگ جنبش هایی غیر قابل توجیح از خود نشان می داد.
لی و گیلدوری و پدرش به تقلید از مورفین وزیر حال ولی بی حال جادوگری پا در هوا بر روی سر خود می چرخیدند و آن طرف تر در راهرو منتهی به آشپزخانه دو عدد عاشق هنوز گرم اعمال خود بودند.
لینی از دستشویی بیرون آمد تازه از خماری بیرون آمده بود که به سمت مورفین رفت و لگدی به گونی سنگینی زد و از آن صدای ناله جیمز بیچاره بلند شد!
_لینی : "مورفین بابا؟این دخترای چشم سفید کجا رفتن؟
_نمیدونم دقیقا ولی نیم شاعت پیش شفینمو قرض گرفتن برن دور بزنن
ناگهان صدای دو دختر چشم سفید از درون حیاط بر خاست !
(دافنه و رز در اثر دور زدن با صفینه زوار در رفته مورفین از بالکن طبقه بالا به درون حیاط پرت شدند. )
این تیتر روزنامه ای بود که صبح روز بعد اسنیپ از جغد دریافت کرد.