رودولف مانقل قول:
ارباب...میشه برسی کنید که چی شد که من با این پست غذای گرگا شدم؟!
اگه دقت کرده باشین کسی خورده شدن شما رو ندید! شایدم شما گرگا رو خورده باشین. رودولف متفاوته! رودولف تو گلوی گرگا گیر می کنه و خفه شون می کنه!
نقل قول:
به غیر نمره منفی هایی که به خاطر غلط املایی گرفتم یعنی!
فکر نمی کنم کسی به خاطر غلط املایی امتیاز کم کنه...فقط اگه زیاد باشن و تکرار بشن تاثیر منفی روی داور یا خواننده میذارن. کمی بدبینانه رولتونو می خونن!
در رول شما غلط املایی خاصی ندیدم...بجز این که "باکمالات" رو همه جا "با کمالت" نوشتین. ولی این باعث از دست دادن امتیاز نمی شه. گرچه بهتره دقت کنیم.
نقل قول:
ارباب...یه سوال دیگه! اگه کسی حال و هوای طنز نداشته باشه یا تو اون موقع طنزش نمیاد،یه رول طنز بنویسه اشتباهه؟!آیا طنزش بی مزه میشه؟
دقیقا...طنز حس و حال و حوصله می خواد. جدی رو تقریبا تو هر شرایطی می شه نوشت. مثلا اون پست نتیجه رو من ساعت هفت صبح در اوج تب و گلو درد و بیماری و در بستر مرگ بودن(
) نوشتم. ظرف پنج -ده دقیقه... یعنی یه رول جدی متوسط رو در شرایط بد هم می شه نوشت. ولی طنز رو نمی شه. منم اون موقع نمی تونستم طنز بنویسم. حداقل طنز خوبی از آب در نمیومد. و وقتی خودمونو مجبور به نوشتن کنیم طنزمون بی مزه از آب در میاد! ولی این باعث نشه همه طنز رو کنار بذارن و رولای دوئلشونو جدی بنویسن. جدی هم احتمال ساده و خسته کننده بودنش زیاده.
بررسی پست شماره
271 باشگاه دوئل، رودولف لسترنج:
سوژه تونو کمی طولانی انتخاب کردین. سوژه شما قسمت های مختلفی داره. قسمتی که رودولف خواب می بینه و می فهمیم همیشه حسرت کارای نکرده شو می خوره...قسمتی که تصمیم می گیره انتقام بگیره. اجرای قسمت اول نقشه و اجرای قسمت دومش!
این قسمت ها باید کاملا پخته بشن...برای پخته شدن احتیاج به توضیح و کار بیشتری دارن. مثلا قسمت کابوس می تونست بطور کامل شرح داده بشه. یعنی خود کابوس رو تعریف می کردین. بعد رودولف از خواب می پرید. یا مثلا ویکتوریا خیلی راحت قانع می شه که با رودولف قرار بذاره. این که رودولف به خاطرش آدم کشته زیاد قانع کننده نیست. کافی نیست. شاید اگه ویکتوریا رو یه جورایی ساده و حتی ابله(!) نشون می دادین خواننده هم قانع می شد.
بزرگترین اشکال این رول اینه که ساده اس. خواننده از همون اول دست شما رو می خونه و ماجرا دقیقا همونجوری پیش می ره که حدس می زنه. این می تونه توی ذوق خواننده بزنه. باید یه جوری جلوی این اتفاق رو می گرفتین. مثلا قسمت مربوط به "کله گراز" رو اول می نوشتین. درست تا لحظه ورود تد! اینجوری خواننده گیج می شد که اینجا چه خبره و ویکتوریا چرا داره با رودولف غذا( یا نوشیدنی) می خوره؟ بعد قسمت های قبلی رو توضیح می دادین و آخر رولتون بر می گشتین به جایی که تد وارد شده. اینجوری خواننده غافلگیر می شد. داستان هیجانش رو حفظ می کرد.
نقل قول:
نه...نه...نه...این کار رو نکن...نه...امکان نداره...نه!
_رودولف...رودولف...رودولف...بیدار شو...داری خواب میبینی رودولف...بیدار شو...رودولف...کروشیو!
_آخ!چی شده؟!
_حتما باید اینجوری از خواب بیدارت کنم؟!بازم داشتی کابوس میدیدی!
...
دیالوگ های قسمت اول برای جذب خواننده کافی نبودن. یا کمی طنز بیشتر می خواست و یا می تونستن کوتاه تر باشن. اگه قرار بود کوتاه بشن همین که بلا رودولف رو بیدار می کرد و می گفت که باید بره رو کاناپه بخوابه کافی بود. در اون قسمت جمله "شب به شر و بدبختی" جالب و بجا بود.
نقل قول:
اما هیچکس به او در ملا عام به ترسو نگفت...ولی رودولف در کابوس میدید که به او ترسو میگفتند!
اگر آن روز دعوا میکرد دیگر شاهد چنین کابوسی نبود!
او خودش را میشناخت...او همیشه حسرت کارهایی که انجام نداده را میخورد!
این قسمت خیلی قشنگ بود. این احساسی که توصیف کردین جدید و جالب بود. علاوه بر جدید بودنش، خوب هم توصیفش کردین. و علاوه بر اینا دلیل خیلی خوبی هم برای گرفتن انتقام از تد ارائه کردین.
نقل قول:
.و این ننگ بزرگی بود! اینکه جادوگری بدون چوب دستی باشد،ننگ بزرگی بود.
این تکرار تاکید وار جمله خیلی جالب بود.
دیالوگ های رد و بدل شده بین رودولف و غریبه بامزه بودن، بر خلاف بیشتر دیالوگ های رودولف و ویکتوریا!
همونطور که گفتم ویکتوریا کمی زود راضی شد. و ویکتوریا بین جادوگرای سفید بزرگ شده...خواننده با این پیش زمینه نمی تونه قبول کنه که ویکتوریا از این که یه نفر جلوش کشته شده ذوق زده بشه و تشکر کنه. این پیش زمینه رو حداقل می شد کمی از بین برد. مثلا ویکتوریا به ناکترن می رفت و پشت مغازه وسایل جادوی سیاه محو تماشا می شد.(از زیر شلواری مفید تر بودن!
) .اینجوری به خواننده می فهموندیم که ویکتوریا زیادم سفید نیست.
بعضی از قسمت های طنزتون خیلی قوی بود و بعضیاش کمی ضعیف.
نقل قول:
_نداره؟!هوممم...منظورم درصد کره اش هست...پر چرب باشه،نیم چرب باشه،کم چرب باشه؟!
مثلا اینجاش واقعا خوب بود. همینطور این قسمت:
نقل قول:
_من چیکار میکنم؟!تو چی کار میکنی؟!من یه جغد بهم رسید که تو اینجا با یه مرد جذاب قرار گذاشتی...من باور نکردم...اومدم با چشمای خودم ببینم...و دیدم...تازه این کجاش جذابه اخه؟!
شکلک هاتون خیلی زیادن...ولی واقعا همشون لازم بودن. اگه حذف بشن احساسات شخصیت ها ناقص می شه.
در پایان یک نکته رو هرگز فراموش نکنین:
رودولف همیشه زنده اس...حتی وقتی که کشته بشه.