مسابقه آشپزی بین چهار گروه دونفره هافلپاف،اسلیترین،گریفیندور و ریونکلاو بود.هنوز معلوم نبود که معلم آشپزی کیه.
انواع وسایل و خوراکی ها مخصوص آشپزی روی چهار میز بود.وسایل و موادی که اصلا به هم مربوط نمیشد.
آدام لی و اسپلمن باهم در گروه هافلپاف افتاده بودند.
اندر ریونکلاو:
-ما امروزکیک خوبی رو خواهیم پخت.مگه نه دوست من؟
-بله منم شک ندارم که همینطوره
اندر اسلیترین:
-امید وارم کیکی که میپزیم باب طبع معلم باشه.
-حتما که هست.
اندر گریفیندور:
-ما باید تمام سعی خودمون رو بکنیم که یه کیک با کیفیت و خوشمزه بپزیم.
-من که تمام سعی خودمو میکنم.
و اندر هافلپاف:
آدام:هه هه هه.یه کیکی بپزم که هفت وجب روغن روش باشه
-آهای هفت وجب روغن دیگه چیه؟ما باید یه کیک خوشمزه و سالم درست کنیم.
-درست (کنیم)؟
-خب آره مگه من هم گروهی تو نیستم؟
-ببین امروز طرز کار ما اینطوریه،من دستور میدم و تو کارامو انجام میدی.افتاد؟
-اه برو بینیم بابا.حوصله کل کل باهت رو ندارم.
ناگهان صدای جیر جیر در آمد.پچ پچ بچه ها قطع شد.معلم، با هیکلی گنده و ریش های بزرگ که تمام صورتش را پوشانده بود وارد کلاس شد.
بله،معلم کسی نبود جز روبیوس هاگرید.
هاگرید اهم اهمی کرد و گفت:سلام دوستان عزیز.میرم سر اصل مطلب.میخوام که یه کیک خخخوش مزه درست کنید.امروز رو میزارم به عهده خودتون.اینم مواد لازم و غیر لازم که روی میز گذاشته.ببینم چیکار میکنین.دوست دارم وقتی که کیکتون رو تست میکنم سر بلند باشین.
شروع کنید،از همین الان چهل و پنج دقیقه بهتون وقت میدم.
بچه ها شروع کردند به درست کردن کیک.هر گروه به خواست خودش کیکی را درست میکرد.
اندر ریونکلاو:
-خب تو تخم مرغ هارو بشکن و بنداز تو ظرف منم بهمشون میزنم.
-باشه
اندر اسلیترین:
بی زحمت اون آردارو بیار منم الان پرتقال هارو میارم.
-اوکی
اندر گریفیندور:
-یه ظرف بیار از توی کشوی سومی.
-باشه توهم تخم مرغ هارو بیار.
و اندر هافلپاف همین الان یهویی:
هیچ اتفاقی نیفتاده و هر دو نفر مات مات به مواد لازم و غیر لازم مینٍگرند.
-خب قصد نداری کاری کنی آدام؟
-ای دوت نو
-تا حالا کیک درست کردی؟
-راستش من اصلا نمیدونم کیک رو با چه(ک)ای مینویسن.
-پس چرا قبل کلاس اینقدر لاف میزدی؟
-
-خب ببین هرکاری که بهت میگم انجام بده
-چییی؟یعنی تو میخوای به من دستور بدی؟
-خب تو که میگی چیزی بلد نیستم.تو باید یه کمکی بکنی که.
-من هیچ وقت از تو دستور نمیگیرم اسپلمن.هیییچ وقت
-بابا کی گفت میخوام بهت دستور بدم؟من فقط میگم بیا باهم همکاری کنیم.
-من عمرا که به این ننگ تن دهم
-آخه تو چرا حرف تو کتت نمیره؟ :vay:
همینطور در حال بحث کردن بودن که هاگرید بالای سرشان آمد:
-شما چرا هنوز هیچ کاری نکردین؟
-الان کارمون رو شروع میکنیم
-یکم سریع تر وقت کم میاریدا
هاگرید میز هافلپاف را ترک میکند و به طرف دیگری میرود.
اسپلمن:خب آدام خواهشا بیا شروع کنیم.
آدام به سختی قبول میکند و آنها شروع میکنند به درست کردن کیک،ترکیباتی چون شیر موز، رون مرغ،چشم ماهی،دونه های انار،آب کیوی،خاک رس،موی گوزن،زیتون،فلفل،ذرت،گوشت پلنگتون و.......در کیکشان ریختند.و برای تزیین آن از دکمه،تکه های میکروفون
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413cd727066.gif)
،و....استفاده کردند.
بالاخره وقت به پایان رسید و حالا موقع تست کردن کیک ها شد.
هاگرید به طرف میز ریونکلاویی ها رفت.
-خیلی خب تکه ای از این کیک شما رو میخورم.به به.بوی خیلی خوبیم داره.
هاگرید تکه ای از کیک ریونکلایی ها که بوی فوق العاده ای داشت و با توت فرنگی و خامه تزیین شده بود خورد.
پس از کمی جویدن:
به به.آفرین به شما!واقا کیک خوشمزه ای شده
به طرف میز اسلیترینی ها میرود و قاشی از کیک آنها که با هلو و پرتقال تزیین شده بود بر میدارد و در دهنش میگذارد.
پس از کمی جویدن:
عالی!!فوق العادست
سپس به طرف میز گریفیندوری ها میرود:
تکه ای کیک آناناسی و اشتها آور بر میدارد و در دهان میگذارد.
پس از کمی جویدن:
wow.صد آفرین.خیلی خوب درستش کردین.
و بالاخره به طرف میز هافلپافی ها میرود.کیک آنها بوی فاضلاب میداد و از رویش حباب های سبز بلند میشد.هاگرید تکه ای از آن را بر میدارد و شروع میکند به جویدن.هرچه میجود پایین نمیرود.انگار که داشت یه آدامس میجوید.
پس از سی دقیقه و چهل و شش ثانیه جویدن:
-
هاگرید به این شکل در می آید و سپس وسط کلاس غش میکند.
پس از اینکه به هوش می آید آدام لی و اسپلمن را از کلاس می اخراجد.
اسپلمن و آدام هم پا به فرار میزارند
کمی بعد کیک منفجر میشود و کلاس را هم منفجر میکند....