سوژه جدید:خانه ریدل ها:-دستگیرش کنین! با احترام...ولی دستگیرش کنین!
با فریاد آرسینوس جیگر، مرگخواران در اتاق لرد سیاه را شکسته و به داخل اتاق هجوم بردند. نکته عجیب ماجرا اینجا بود که در بسته نبود. ولی مرگخواران برای نشان دادن خشمشان، در باز را سر راه شکستند.
لرد سیاه حتی فرصت نکرد به این موضوع فکر کند که چوب دستیش را آخرین بار کجا گذاشته بود. فقط نجینی را در آغوش گرفت.
-دوباره!؟
مرگخواران لرد را محاصره کردند. تعظیم کنان حلقه محاصره را تنگ تر می کردند.
-نه ارباب...این کودتا نیست.
-کودتا هست ها...ولی از اون کودتا ها نیست!
-صبر ما به سر اومده...چقدر دوستی؟ چقدر آرامش؟ ما سیاهیم! باید بزنیم...بکشیم. شما را چه می شود ارباب؟
-ارباب اجازه بدین دست های مبارکتون رو طلسم کنم! شما دستگیرین.
محفل ققنوس:-دستگیرش کنین...مواظب باشین آسیبی بهش وارد نشه. با عشق دستگیرش کنین!
با زمزمه یوآن اعضای محفل در اتاق آلبوس دامبلدور را به آرامی باز کرده و وارد شدند.
آلبوس دامبلدور با لبخند همیشگی به استقبال آن ها رفت.
-فرزندانم! ظاهرا روشنایی محفل ما طوری چشمانتان را خیره کرده که فراموش کردید در بزنید!
اعضای محفل دامبلدور را محاصره کردند. با اشک و آه حلقه محاصره را تنگ تر می کردند.
-صبر ما تموم شده دامبلدور. بله...عشق...ولی تا کی؟
-ما برای جنگیدن اینجا هستیم. بذون جنگیدن نمی شه سیاهی رو ریشه کن کرد.
-تا کی باید سیاها رو ببینیم که جلوی چشممون رژه می رن و چیزی نگیم؟
-پروفسور...دستاتونو بیارین جلو...باید بهتون دستبند بزنم. واقعا متاسفم. ولی شما رو از سمت سر محفلی خلع می کنیم!
سلولی تنگ و تاریک در مکانی نامشخص!-اوهوی...پاتو بکش اونور! جامونو تنگ کردی.
-پای من درد می کنه پسرم. نمی تونم جمعش کنم که.
-به ما چه...نمی فهمیم برای چی ما رو با تو در یک اتاق زندانی کردن. ولی ما برای ریلکسیشن به فضای بیشتری نیاز داریم. باید فکر کنیم و بفهمیم کجای کار یارانمون اشتباه بود.
-در این مرحله باید فکر کنی کجای کار خودت اشتباه بوده تام.
-ما هرگز اشتباه نمی کنیم....ولی اشتباه تو اینه که ریشتو اصلاح نکردی. در نظر ما بسیار زشت جلوه می کنی.
خانه شماره 12 گریمولد:-یاران روشنایی!
-ما تاریکیم...یار شما هم نیستیم!
هاگرید با تعجب به دنبال منبع صدا گشت...و خیلی زود آن را در آن سوی پنجره یافت. مرگخواران از سرو کول هم بالا رفته و به جلسه فوق سری محفل خیره شده بودند.
-شماها اونجا چیکار می کنین؟ مگه مقر ما مخفی نیست؟ از گشنکی فراموش کردم مخفیش کنم؟
سیوروس که در راس هرم مرگخواران قرار داشت ابروهایش را بالا انداخت.
-نچ! برای شرکت در این جلسه پنجره رو برامون آشکار کردن! ولی اصلا از این وضعیت راضی نیستیم. این وضع مدیر مملکته. اونم وضع وزیر مملکت.
انگشت اشاره سیوروس به پایین ترین نقطه هرم اشاره می کرد. جایی که چیزی جز یک انگشت شست که به نشانه زنده بودن به طرف بالا گرفته شده بود، از آرسینوس پیدا نبود.
ولی وضعیت آرسینوس برای هاگرید کوچکترین اهمیتی نداشت.
-ما با شما کاری نداریم! دلیل کودتای ما دشمنی هر چه بیشتر با شما بود. حالا هم برین جلسه تونو جای دیگه ای تشکیل بدین و بذارین ما به کارمون برسیم.
ظرف چند ثانیه پنجره ناپدید شد و مرگخواران خود را در مقابل دیواری سنگی یافتند.
محفلی ها برای ساختن محفلی جدید دست بکار شده بودند. قوانین جدید...اعضای جدید... مرگخواران هم باید شروع می کردند.