هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۰ دوشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۵

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب!
سالی که نکوست از بهارش پیداست...همچنین شایعه اس که اگه اولین روز سال یک کاری کنی،در طول سال هم هی همین کار رو انجام میدی!
پس سال جدید رو با نقد شروع کرده تا آغازی خوب باشه برای سال نو!

ارباب..این دوئل که کمترین میانگین نمره در میان تمام دوئل هام رو گرفته رو بررسی میکنید که چرا؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۴۳ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 380 انجمن تفرقه، آماندا:


اول درباره اشکالاتی که بر طرف شدن بگم!

فاصله هاتون درست شدن. در نتیجه، خوندن پست راحت تر شده.
شخصیت هاتون خیلی بهتر و قوی تر شدن. شخصیت دارن. با هم فرق می کنن.
قسمت ابهام آمیزی در پستتون وجود نداره.
اون اغراقی رو که برای نوشتن طنز گفته بودم خیلی خوب اجرا کردین.

اینا اشکالات مهمی بود که قبلا داشتین و الان ندارین. پیشرفت خیلی خوبیه. بر طرف کردن همه این اشکالات با یک نقد، خیلی مهمه.


بعد در مورد مهم ترین اشکال پستتون بگم!

این سوژه تازه داده شده. پنج پست قبل از پست شما. در پستی که من خلاصه کردم، این سوژه داده شده که هکتور بره محفل و مشکلاتشونو با معجون حل کنه.
حالا این سوژه هکتور چقدر جای کار داشت؟
به تعداد تک تک اعضای محفل! هر کدوم می تونستن یه مشکلی مطرح کنن و سوژه تا مدت ها پیش بره.
همچین سوژه ای رو به هیچ عنوان نباید عوض کنین.
نمی گم هیچ سوژه ای نباید عوض بشه...ولی اول باید تجربه کسب کنین و یاد بگیرین که چه سوژه ای رو می شه عوض کرد. سوژه هایی که جای کار دارن و می تونن جالب باشن اصلا نباید عوض بشن. اینم یکی از اونا بود. البته هنوز می شه برش گردوند...ولی تغییری که شما دادین درست نیست.
به آینده سوژه فکر کنین...
دو تا راه جلومونه. تو یکیش محفلیا می خوان هکتور رو بکشن و اون باید فرار کنه.
تو دومی محفلیا مشکلات مختلفی مطرح می کنن، هکتور معجونی درست می کنه و روی هر کدوم تاثیری می ذاره. مشکلات حل می شن یا بزرگ تر می شن.
کدوم سوژه آینده دار تره و جای کار بیشتری داره؟
اولی تو دو پست تموم می شه و باید سوژه فرعی جدیدی پیدا کنیم.
هدف این نیست. هدف استفاده از تمام موقعیت های ممکنه.
در این مورد خیلی دقت کنین که تو ماموریت ها خیلی مهمه!


نقل قول:
ملت محفلیون به هویج سخن گو خیره شده بودند که ناگهان تمام ویزلی ها شروع به گریه و فریاد زدن کردند.

- صدامو نشنیدین؟ من کیم؟

ناگهان مالی با یک قابلمه بر سر هویج بدبخت کوبید! هویج بیچاره که حالا کتلت شده بود زندگی چند ثانیه ای اش را بدرود گفت و راهی بهشت شد.
ما یه سوژه اصلی داریم...و سوژه های فرعی...و سوژه های ریز تری که داخل سوژه فرعی داده می شن.
تا جایی که ممکنه به همه اینا باید پایبند و وفادار بمونین. اگه در پست قبل سوژه ای داده شد، دربارش بنویسین. ادامش بدین. نباید به این سرعت سرکوبش کنین.
سوژه هویج آرسینوس فوق العاده بود...خیلی خوب بود.
یه هویج سخنگو در محفل!
این ایده، خلاقیت شما رو قلقلک نمی ده؟
موقعیت های ایجاد شده رو رد نکنین...تا آخرین قطره ازشون استفاده کنین.
البته من معتقدم اگه این سوژه، سوژه خوبی نبود هم باید بیشتر از اینا بهش پرداخته می شد. ولی الان کمی حیف شده. چون خیلی جالب بود.


نقل قول:
ناگهان مالی با یک قابلمه بر سر هویج بدبخت کوبید! هویج بیچاره که حالا کتلت شده بود زندگی چند ثانیه ای اش را بدرود گفت و راهی بهشت شد. هکتور به قابلمه ی دست مالی خیره شد چون میترسید نکند مالی یک ضربه هم به سر او بزند و یک عدد بامجون بالای کله اش رشد کند.
شکل توضیح دادنتون قشنگه. با مزه اس...مواظبش باشین که از حدش فراتر نره. سعی نکنه خنده دار تر بشه. که تاثیر منفی می ذاره. صحنه ها رو به مین سادگی و با همین تشبیه ها توصیف کنین. الان خوبه.


نقل قول:
- فرزندان روشنایی آرام باشید من یک فکری دارم...چطور است هاگرید را مسئول درست کردن معجون کنیم؟

نقل قول:
- آخه اگه من هاگرید رو شهید نمیکردم اون بچه های منو شهید میکرد!

نقل قول:
- مالی، چرا هاگرید بدبخت شهید کردی؟
شخصیت ها تون خوب بودن. دیالوگ ها و شکلک ها به جا بودن. چه مالی که نگرانی بی منطق و مضحکی برای بچه هاش داشت و چه دامبلدور که با خونسردی پیشنهاد های مسخره می داد. حتی جایی که پیشنهاد کرد هکتور رو بخورن هم از قالب دامبلدوریش خارج نشده بود. شما نگاه خوب و درستی به شخصیت ها دارین.
این سوژه خوردن هکتور در حالت عادی خوب بود. یعنی اگه داخل یه سوژه دیگه داده می شد. موقعیت با مزه ایه...ولی این جا یه موقعیت بهتر رو از بین برده. برای همین جاش این جا نبود. فقط خواستم بگم خودش سوژه بدی نبود.


نقل قول:
وقتی تشویق دامبلدور توسط ویزلی ها تموم شد، هکتور متوجه شد همه ی ویزلی ها خیلی ناجور نگاهش میکنند و به طرفش می آیند. حالا هکتور مجبور بود برای نجات جانش پا به فرار بگذارد!
پایان پست، بدون در نظر گرفتن سوژه خوب بود. یه موقعیت واضح و هیجان انگیز و حق انتخاب دادن به نفر بعدی! این پایان خواننده رو تشویق می کنه که داستان رو ادامه بده.
در مورد سوژه ها هر وقت خیلی مطمئن نبودین که بهتره عوض بشه یا نه یا وقتش رسیده که عوض بشه یا نه، طوری تغییرش بدین که بشه درستش کرد. مثلا این جا خیلی راحت می شه درستش کرد.


پست شما جالب و سرگرم کننده بود. صحنه ها و شخصیت های خوبی داشت. مخصوصا اشکالاتی که بر طرف شده بود خیلی قابل توجه بود.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۲ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵

آماندا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۰ یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۵:۵۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
از همه جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 225
آفلاین
ارباب درود...
ارباب برای درخواست نقد مزاحمتون شدم...
ارباب میشه لطفا بیزحمت اینو نقد کنید؟...
ارباب بدرود.


ویرایش شده توسط آماندا در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۱ ۱:۱۶:۵۳


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۸ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
هاگرید


علیک سولام!


ندیده بودیم این مشنگ رو! ما فکر می کردیم باروفیوئه...که البته فرق زیادی هم ندارن.


بررسی پست شماره 95 گلخانه تاریک، روبیوس گشنه!


نقل قول:
بلاتریکس با پر مهر ترین حالتی که یک بلاتریکس می تواند داشته باشد به لینی نگاه کرد اما این حشره ی یک دنده انگار قصد نداشت که با بال هایش یک حالی به چشم های اربابش بدهد. بلاتریکس که دید لینی از نگاهش نمی ترسد لبخندی زد و گفت:
-لینی؟
-بله؟
- نیگا کن آدم رو مجبور به چه کارایی میکنی...

لینی تغییر کرد، انگار که سنگ به سرش خورده باشد و خب، بلاتریکس بعد ها به طور عجیبی تاکید داشت که پای هیچ طلسمی در میان نبوده و بخاطر تاثیر نگاه گیرا و لبخند بُرّا و سخن بزرگانش بوده که لینی بلند شد برود زیر تانک.
صحنه قشنگی بود. خود صحنه ساده بود. اتفاق خیلی خاصی نمیفته. چیزی که جالبش کرده لحن راحت شماست. توصیف های خاصتونه. که اتفاقا مخصوص به خودتون هم هست. این یعنی شما سبک دارین. و چقدر خوبه که سبکتون با شخصیتتون خیلی هماهنگه. هاگریدانه اس!
روش کار بلاتریکس خوب بود... تاکید بعدش که جادویی در کار نبوده خیلی بود...و اصطلاح رفتن لینی زیر تانک منحصر به فرد و عالی بود. همین تفاوت زاویه دید، شما رو متفاوت می کنه.
شکلک ها هم خیلی خوب و درست گذاشته شده بودن.


نقل قول:
ساعتی بعد - سنت مانگو - تخت بیمار، رودولف لسترنج

رودولف پرستاری که آمده بود برای درمانش را پسندیده بود و به همین دلیل داشت برای جلب توجه پیاز داغ قضیه را زیاد کرده و هی آخ و اوخ می کرد و غر می زد. بلاتریکس که اعصاب مسخره بازی های رودولف را نداشت، برای اینکه زود تر اتاق این مهره ی سوخته را ترک کند پرسید:
-رودولف...خلاصه و مفید بگو چی شد که الان ما اینجاییم و لرد رفتن دره ی گودریک و دارن هر موجود زنده ای رو که می بینن آتیش می زنن!
-هیچ وقت...بیگی اون پرستار رو نذا بره... هیچ وقت از محصولاتی که علامت استاندارد ندارن استفاده نکنید. هیچ وقت از باروفیو محصول نخرید.
این قسمت خیلی خوب بود. شخصیت هاتون محکم، جا افتاده و درست هستن. سوژه رو پیش می برن...نقش خودشونو درست بازی می کنن. و خلاقیت هم دارن!


نقل قول:
- مجبورم میکنید... همه تون مجبورم میکنید.
تکرار عکس العمل بلاتریکس، به همراه دیالوگ عالیش خیلی خوب بود. این شکل استفاده از یه شکلک ساده و عادی و پیش پا افتاده، شاید فقط برای شخصیتی مثل بلاتریکس به این خوبی جواب بده. و دیدن همچین نکته ای احتیاج به مهارت و نکته سنجی غول آسایی داره. شما هم که غول!


نقل قول:
-بلاتریکسِ لستنرج و شهریارِ فدایی داشتن با چوب دستی دمبالم می کِردن میخواستن من ره بزنن.
هوممم....فکر می کردم اون لینک بی دلیله...خب ما انتظار هر حرکت بی دلیلی رو از شما داریم! ولی بی دلیل نبوده ظاهرا.
خوب شد لینک رو دادین.
استفاده از شخصیت های معروف(گاهی دائمی و گاهی موقتی) اشکالی نداره. فقط باید مواظب باشیم اونقدر مهم و اساسی جلوه داده نشه که خواننده با نشناختنش احساس کنه قسمتی از سوژه رو نفهمیده. این جا کمرنگ بود. برای همین حتی اگه کسی این شخصیت رو نشناسه، تاثیر بدی روش نمی ذاره.


می رسیم به سوژه!

سوژه ها با یک خط مستقیم به هدف وصل شدن. همشون دیر یا زود بهش می رسن. بعضیا سریع بعضیا دیر، بعضیا سالم، بعضیا مجروح!
ما روی این خط حرکت می کنیم. زیاد محدود نیستیم. حتی از نظر زمانی و مکانی. کافیه ضربه های غیر قابل جبران به سوژه نزنیم.
روی این خط حرکت می کنیم. هر جا دلمون خواست از خط جدا می شیم. به چپ و راست حرکت می کنیم. به عقب بر می گردیم. دور خودمون می چرخیم. آزادیم! این انحراف داستانه. و بر خلاف اسمش چیز بدی هم نیست. داستان می تونه منحرف بشه. ولی کاری هست که بهتره انجام بدیم. در پایان پستمون داستان رو دوباره برگردونیم روی خط اصلی.
داستان شما رفته...و بر نگشته.
نفر بعدی اگه تجربه کافی نداشته باشه ممکنه ندونه الان با این شخصیت های پخش و پلا شده که یکیشون تو دره گودریکه، یکی تو تیمارستانه و یکی تو بیمارستان باید چیکار کنه.
مشکل خاصی نیست...به نظر من می تونه در یک حرکت همه رو جمع کنه یه جا که داستان با ایده های جدید ادامه پیدا کنه. ولی ممکنه شخصی که قصد ادامه دادن داره، اینو ندونه. تشخیص نده. جرات نکنه! برای همین کسی که داستان رو به چپ و راست منحرف کرده، بهتره در پایان، خودش داستان رو برگردونه سر جاش. یا جایی که بشه سوژه اصلی رو ادامه داد.
الان صحنه اول(لینی) خیلی خوب بود...صحنه لرد در دره گودریک خیلی خوب بود. صحنه بیمارستان رودولف، مغازه باروفیو و دارالمجانین همشون خیلی خوب بود. فقط آخرش بهتر بود یه جمع بندی می داشت!


شما از شخصیت ها استفاده می کنین، از سوژه های سایت استفاده می کنین، از خلاقیت خودتون استفاده می کنین، طعنه می زنین، شخصیت ها رو تغییر می دین...ولی شور هیچکدوم رو در نمیارین! همش به جا و به اندازه اس و همین باعث می شه خوندن پست جالب و لذتبخش باشه. این سبک شما رو قبلا خیلی به صورت "شورش در اومده" تو سایت دیدم...که توسط دیگران نوشته شده. و اصلا دلچسب نبوده. شما می دونین کجا توقف کنین. و این خیلی خوبه.


خوب بود! برو تا تاپیکمون رو نخوردی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۳ جمعه ۲۰ اسفند ۱۳۹۵

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
سولام
این

و خب
اگه سجاد رضایی معرف حضورتون نیست لطفا این رو هم ببینید . پنجاه ثانیه بیشتر وقتتون رو نمیگیره!


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 448 کافه تفریحات سیاه، آماندا:


این سوژه سوژه حساسیه...چون سوژه ای داده شده که اصولا با حال و هوای شخصیت(دامبلدور) سازگاری نداره. تو این جور سوژه ها دو راه داریم...یا اونقدر آزاد و می شه گفت دیوانه وار بنویسیم که منطق کلا کنار بره، و یا کاملا مواظب شخصیت باشیم که چارچوبش حفظ بشه. حد وسط نداریم. شخصیت خراب می شه.


نقل قول:
اما دامبلدور در واقع میخواست از معجون اسنیپ جون سالم به در ببره!
چرا؟
این جا احتیاج به توضیح داشت...توضیح احساس دامبلدور. که در اون لحظه به چی فکر می کنه. چه حسی نسبت به اسنیپ و معجونش داره.


نقل قول:
اما چند ثانیه بعد اسنیپ برگشت و گفت:

- معجونم رو جا گذاشتم...پرفسور دامبلدور، حالا که بیدارید بیاید معجون من رو بچشید!
بین شخص و دیالوگش فاصله نذارین. پستتون پراکنده به نظر می رسه.
مثلا وقتی لرد کاری رو انجام می ده و بعدش قصد دارین دیالوگ لرد رو بنویسین نباید فاصله بذارین. اینجوری:
لرد سیاه از جا بلند شد و قدم زنان به طرف پنجره رفت.
-تو واقعا می خوای بری آماندا؟


ولی وقتی دیالوگ مال یه شخصیت دیگه باشه باید فاصله بذارین:

لرد سیاه از جا بلند شد و قدم نان به طرف پنجره رفت.

-ارباب...چیکار کنیم؟ به آماندا بگم بره؟

لرد به طرف لیسا برگشت. ظاهرا او هم نمی دانست چه کاری باید انجام بدهد.




نقل قول:
- معجونم رو جا گذاشتم...پرفسور دامبلدور، حالا که بیدارید بیاید معجون من رو بچشید!
حواستون به شخصیت ها باشه. این شخصیت ها هر کدوم یه انسان(موجود) جداگانه هستن. اخلاق و رفتار خاص خودشونو دارن. شما باید موقع نوشتن بینشون تفاوت قائل بشین. الان این شکلک با شخصیت اسنیپ سازگار نیست. شما چند بار دیدین اسنیپ با ملایمت حرف بزنه؟ یا بخنده؟
دیالوگ ها و رفتار ها رو بر اساس شخصیت ها شکل بدین. لرد ولدمورت باید لرد ولدمورت باشه...سوروس باید سوروس باشه. همونطور که تو سایت می بینین این شخصیت ها رو هممون تا حدودی عوض کردیم که سوژه ساز تر باشن. ولی اصل و اساس شخصیت باید حفظ بشه.


نقل قول:
معجون اسنیپ به شدت افتضاح بود!
این صحنه خوبی بود. خنده دار بود. برای همین بهتر بود اینقدر سریع ازش رد نمی شدین. درباره مزه معجون و احساس دامبلدور بیشتر می نوشتین.
فراموش نکنین...سوژه مهم نیست. سعی نکنین داستان رو پیش ببین. الان این جا اصلا مهم نیست که دامبلدور ترک می کنه یا نه و چطوری ترک می کنه. مهم همین صحنه های فرعیه...همین جزئیات. همین معجونی که اسنیپ به خورد دامبلدور داد و حالش رو به هم زد. درباره اینا بنویسین.


نقل قول:
- سوروس نامرد حتما میدونست که مزه ی معجون افتضاحه برای همین این سطل آورد...من به سوروس اعتماد کامل دارم!
این دیالوگ خیلی خوب بود. همین جوری باید به شخصیت ها توجه کنین!
می تونست قوی تر باشه. به این صورت که قسمت اولش رو بیشتر می نوشتین. یعنی کمی بیشتر درباره مشکوک بودن اسنیپ می نوشتین و یهو به شکلی بی منطق و بی دلیل جمله آخر"به اسنیپ اعتماد دارم" رو اضافه می کردین. چون در طول کتاب هم همینطور به نظر می رسید که دامبلدور کاملا بی دلیل به اسنیپ اعتماد کامل داره. گاهی باید اغراق کنین...طنز همینجوری متولد می شه!


نقل قول:
- فرزند روشنایی، هنوز نمیدونی ربطی نداره؟ راستی تو چرا ذهن منو خوندی؟
- میخواستم مطمئن بشم جمله ی بی ربط نمیگید که گفتید!
این دو دیالوگ خیلی خوب بودن. هم از نظر طنز و هم شخصیت پردازی.


نقل قول:
اسنیپ یک شیشه معجون خوش شانسی از جیبش بیرون آورد و جلوی صورت دامبلدور گرفت و دامبلدور خواست که معجون را بگید!

- نخیر، معجون درست عمل نکرده!
این جاش کمی مبهم و کمی اضافه بود. معجون خوش شانسی چی بود این وسط؟ به نظر من بهتر بود این قسمت حذف بشه.


نقل قول:
-پرفسور دامبلدور، خوشحالم که بیدارید؛ چندتا گیاه پیدا کردم که میتونه اعتیاد رو درمان کنه!

سپس از جیبش چند گیاه در آورد که مگس ها دورش پرواز میکردند و متاسفانه دامبلدور چاره ای جز امتحان کردن آن نداشت!
ایده خوبی دادین. به نظر من این قسمت هم می تونست اغراق آمیزتر باشه. یعنی اسپراوت منتظر رضایت دامبلدور نمونه و گیاهاشو همراه مگس ها بچپونه تو دهن دامبلدور.


سوژه رو خوب پیش بردین...طنزتون خوب بود. شخصیت دامبلدورتون خوب بود. اسنیپتون می تونه قوی تر بشه. می تونه اسنیپ تر بشه.
بعضی جاها کمی مبهم می نویسین. سعی کنین به خواننده توضیح کافی بدین. با صبر و حوصله!
مواظب اشتباهات تایپی هم باشین که خوندن پست رو سخت می کنن.
سوژه ها رو سریع پیش نبرین. همونطور که گفتم روی جزئیات تمرکز کنین. روی موقعیت و این که الان چه شخصیتی می تونه چه کاری انجام بده!


خوب بود.

..........................

بررسی پست شماره 447 کافه تفریحات سیاه، الیزابت امکاپا:


کوتاه نوشتین. این بد نیست. کلا بهتره تا وقتی دلیل خاصی برای طولانی نوشتن نداریم، کوتاه بنویسیم. پست های کوتاه راحت تر و بیشتر خونده می شن.


بزرگ ترین مشکل پست شما اینه که هیچ ویژگی خاصی نداره. خیلی ساده اس. کسی که پست شما رو می خونه باید دلیلی داشته باشه که به خوندن ادامه بده. باید خواننده رو به یه شکلی جذب کنین. دنبال خودتون بکشونین. یا با جمله های متفاوت و زیبا...یا طنز خوب...یا صحنه های جالب...یا هر نکته خلاقانه و جدید.

اولین کاری که باید انجام بدین کار روی شخصیت هاست. شخصیت ها رو بشناسین. اسنیپ با دامبلدور خیلی فرق می کنه...تو نوشته های شما هم باید فرق کنه. رفتارشون... حرف زدنشون...شکلک هاشون.
شخصت های کتاب رو می شناسین...شخصیت های سایت رو هم بشناسین. اینا خیلی کمکتون می کنن برای نوشتن. چون بیشتر از کتاب به شما سوژه می دن. راحت تر می تونین ازشون استفاده کنین.


سوژه ای رو ادامه بدین که ازش خوشتون اومده...سوژه ای که ایده ای براش دارین. لازم نیست ایده حتما برای ادامه دادن داستان باشه. می تونه یه موقعیت باشه. مثلا من یه سوژه رو می خونم...با خودم فکر می کنم اسنیپ این وسط می تونه فلان کار رو انجام بده...میام همونو می نویسم. این یه ایده اس.


نقل قول:
تا اینکه به یاد شب واحترامی که استادان به آن گزاشته بودند افتاد!
به جمله ها خیلی دقت کنین. شکل نوشتن جمله ها. "آن" دامبلدوره؟...باید می نوشتین او!
اشتباه های املایی هم همینطور. گذاشتن!


نقل قول:
اوهمراه خود یک جام پر از مایعی بنفش رنگ به دست داشت،که حتی خنگ ترین ها نیز می فهمیدند که مزه ی آن چه می تواند باشد.
جمله ها چه طنز باشن، و چه جدی، باید به بهترین و رساترین شکل ممکن نوته بشن. منظورشونو خوب و درست برسونن. این جا کلمه "خنگ" انتخاب خوبی برای این جمله نبود. اولا به نظر من باید بیشتر درباره معجون توضیح داده می شد..که چرا اینقدر نفرت انگیز بود! دوما به جای "خنگ" از کلمه دیگه ای مثل "کم هوش" استفاده می کردین.
انتخاب درست کلمات و جمله بندی خوب و درست، چیزیه که به مرور زمان یاد می گیرین. با خوندن پست های بقیه.


نقل قول:
-واقا ممنونم!نمی دونم که چطور می تونم محبت شماهارو جبران کنم؟خب فعلا یه کم دیگه استراحت می کنم وبعد هرکاری خواستید انجام میدم!

سپس دوباره در زیر پتو ناپدید شد...
اشکال بعدی پست شما اینه که هیچ اتفاقی در اون نیفتاده.
منظورم از نظر داستانی نیست. داستان لازم نیست پیش بره. ولی تو پست شما بجز داستان هم اتفاقی نیفتاده. نه طنز وجود داره و نه حرکت خاص دیگه ای. اسنیپ معجونی آورده...و دامبلدور به شکلی عجیب دوباره گرفته خوابیده.
این پست ایده خوبی داشت که اجرا نشده.
این که اسنیپ یه معجون بد رنگ و بد بو بیاره و به دامبلدور اصرار کنه که باید اونو بنوشه. دامبلدور هم از طرفی قول داده همکاری کنه و از طرفی واقعا نمی خواد لب به اون معجون نفرت انگیز بزنه. هی بهانه بیاره که از زیر خوردن معجون در بره!

این جوری جالب می شد. ولی شما به اندازه کافی داستان رو توضیح ندادین. برای همین خام مونده. این امیدوار کننده اس. چون ایده رو دارین. فقط کافیه پیاده کردنش رو یاد بگیرین.

پست های خوب رو بخونین. فکر می کنم نویسنده های خوب رو بشناسین. یکیشون ناظر گروه خودتون لینیه. این جوری کم کم با شکل پیش بردن سوژه ها، استفاده از شخصیت ها، طنز نوشتن و جدی نوشتن آشنا می شین.

اتفاق خوبی که در پست شما افتاده اینه که سعی نکردین تغییر خاص و خارق العاده ای ایجاد کنین. سوژه رو همونجوری که بود ادامه دادین و همونطور که گفتم، ایده خوبی هم براش داشتین که اگه پیاده می شد خیلی خوب می شد.


بخونین. بنویسین. اشکالاتتون زود برطرف می شه.






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵

الیزابت امکاپا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۶ یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۵:۴۲ شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶
از اربابم بترس!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
لرد،ارباب گرامی بیزحمت پست447رو بنقدید
اینجــا


ویرایش شده توسط الیزابت امکاپا در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۱۲ ۲۱:۵۸:۰۸

زنده باد لردولدمورت

σŋℓყЯムvεŋ


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۵

آماندا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۰ یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۵:۵۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
از همه جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 225
آفلاین
ارباب، میشه این پست بیزحمت نقد کنید؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 451 زندگی به سبک سیاه، گویندالین مورگن:


درباره سوژه تون قبلا پرسیده بودین و بهتون گفته بودم که سوژه خوبیه. سوژه جدید دادن کار ظریف و دقیقیه. موقع دادن سوژه جدید کافیه به آینده فکر کنیم. که این سوژه می تونه پیش بره؟ چقدر می تونه پیش بره؟ چه احتمالاتی وجود داره؟ چی ممکنه خرابش کنه؟ و در همون پست اول تا جایی که ممکنه موانع احتمالی رو از بین ببریم.
بعضی سوژه ها جذابن...ولی خیلی زود گیر می کنن. مثلا سوژه هایی که شخصیت ها به هر دلیلی چند گروه بشن! این جور سوژه ها یه کنترل و نظارت دائمی لازم داره. با وجود این معمولا خیلی زود به جایی می رسه که خواننده ترجیح می ده وقتشو برای خوندن و فهمیدن ماجرا تلف نکنه.


نقل قول:
پـــــــــــــــــــــــاق

برای چند لحظه، تمام خانه ریدل در سکوت فرو رفت.
قمه در دست های رودولف لرزید.
ریگولوس سکه ای را که از جیب کراب کش رفته بود انداخت
گویندالین، با سر به دیوار روبرو خورده و پخش زمین شد.
و لرد ولدمورت چشم هایش را باز کرده و به سقف اتاقش خیره شد!
- تو این خونه نمیشه خوابید؟ حتی صبح های تعطیل؟
"پاق" صداییه که بطور معمول تو رول ها برای غیب و ظاهر شدن استفاده می شه. به نظر من بهتر بود صدا رو به شکل دیگه ای می نوشتین که اشتباه گرفته نشه. مخصوصا چون قراره صدای خاصی باشه. می شد بیشتر دربارش توضیح داد.
عکس العمل ها بد نبودن...ولی خیلی خوب هم نبودن. بهترینشون گویندالین بود که اونم کمی ناقص بود. بهتر بود می نوشتین در حین انجام چه کاری خورد به دیوار.
ولی بقیه...کمی باید متفاوت تر می شدن. سخت نیست. لازم نیست صحنه فوق العاده ای خلق کنین. کافیه کمی از سادگی در بیاد.
این اول پسته و معمولا اول پست عجله داریم هر چه سریع تر به قسمت های خوب و جالبش برسیم. ولی عجله نکنین. برای هر قسمت پست وقت بذارین که کل پست خاص بشه.
دیالوگ لرد خوب بود.


نقل قول:
سرش را بلند کرده و بعد اخم کرد. پتو را روی نیمه پایینی صورتش کشیده و غرولند کنان هیس هیس کرد:
- ما اینطوری تربیتت کردیم نجینی؟ از اتاق برو بیرون!
لرد به نظر من انتخاب خیلی مناسبی برای این قسمت نبود.
نه این که تضادی با شخصیتش داشته باشه و نشه این جوری نوشت. ولی بعضی موقعیت ها هستن که بهتره بعضی شخصیت ها رو واردش نکنیم.
لرد بهتره کلا زیادی وارد سوژه ها نشه. کنار صحنه باشه. لزومی نداره بیاد. حتی گاهی بودنش مزاحمه. شخصیتا رو محدود می کنه. با وجود این مشکل ایفای نقشی نداشت.


نقل قول:
هر کدام از مرگخواران، در گوشه ای از تالار ایستاده و یا حتی نشسته بودند. و هرکدام به نوعی, بینی و دهنشان را پوشانده بودند. لرد هم یکی از پوست های قدیمی نجینی را به صورتش بسته بود.
صحنه لرد خیلی نفرت انگیز، و البته خیلی بامزه بود!


نقل قول:
- یاران بوگندوی ما! یک دلیل و فقط یک دلیل قانع کننده بیارید که ما لااقل بفهمیم چرا بو میدین؟
بین شخص و دیالوگش فاصله نمی ذاریم! ای تازه وارد تازه کار!
دیالوگ لرد خیلی خوب بود.


نقل قول:
مرگخواران یکی پس از دیگری، ساکت شده و به اربابشان خیره شدند.
- گلدان های نجینی دارن توی پشت بام خشک میشن. ما می ریم به اون ها آب می دیم و شما این بو رو برطرف می کنید
این جا هم برعکس...فاعل جمله قبل مرگخوارا هستن. و دیالوگ مال لرده. برای همین باید فاصله گذاشته بشه.


شما وقت و جای زیادی رو برای نوشتن دیالوگ ها صرف کردین. ایده بسیار خوبی داشتین که به هیچ عنوان پیاده نشده!
نمی دونم عمدی بود یا غیر عمد. ولی اگه کسی که از ایده شما بی خبره این پست رو ادامه بده، احتمال خیلی کمی وجود داره که سوژه شما پیاده بشه...که اتفاقا سوژه بسیار خوبی هم بود. ولی با کمال تعجب تو پست شما هیچ اشاره واضحی به قسمت اصلی سوژه نشده. دیالوگ ها خیلی فوق العاده و خاص نبودن که نشه ازشون صرفنظر کرد. به نظر من دیالوگ ها باید حذف می شدن و به جاش توضیح بیشتری در مورد سوژه داده می شد.
پست شما خوبه. من اگه از سوژه اطلاع نداشتم می گفتم سوژه تون هم خوبه. چون به همین شکل هم جای کار داره. ولی سوژه ای که توضیح داده بودین خیلی جالب تر از این بود. برای همین احتمالا خودم الان ادامه می دم که توضیح کافی درباره سوژه داده باشیم.


نقل قول:
آخه اصل قضیه یه جوریه... ینی به نظرم نمیشد همه مث همیشه واکنش نشون بدن.
بله. متوجه منظورتون شدم. عکس العمل هایی که نوشتین درست بودن. مشکلی نداشتن.می تونن قوی تر و خنده دار تر و متفاوت تر باشن. ولی از اون لحاظ که مورد نظر شماست درست بودن.

شخصیت های پست هم هیچ مشکلی نداشتن. حتی لرد. این که گفتم لرد بهتره وارد موقعیت ها نشه، یه ترجیح کلی بود. که یعنی لرد خیلی وسط نباشه! خیلی حضورنداشته باشه. وگرنه مشکلی نداشت.


نکته مهم اینه که پست شما حس بدی به خواننده منتقل نمی کرد. مخصوصا درباره گویندالین...و با توجه به نوشته های قبلی شما این نکته مهمیه! درستش هم همینه.



خوب بود.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۶ یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵

گویندالین مورگن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۸ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 134
آفلاین
ارباب جان؟
میشه نقد شه این؟
خیلی وسواس نشون دادم روش. می ترسم خراب شده باشه. یا جور نباشه با بقیه شخصیت ها! آخه اصل قضیه یه جوریه... ینی به نظرم نمیشد همه مث همیشه واکنش نشون بدن.
می ترسم خراب کرده باشم


تصویر کوچک شده


اینجا همه چی دراوجهـــ
جاییـــ که از همه بالاتره صاحب نداره
باید یاد بگیری فتحش کنی

*****

نزدیک غروب آفتاب است ...
و من...
صبح را دوست دارم


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.