نمرات جلسه اول کلاس تغییر شکل
اسلیترین: سوارو کارتیک: 16
جمله اول و شروعت خوب بود، اما بعدش یکم نامفهوم شد.
این قسمت:
نقل قول:
چند وقتی میشد که برای بدست آوردن هیپوگریف به جنگل آمده بود.
این سوالی بود که همون اول توی ذهن من خواننده به وجود اومد، ولی جوابی براش پیدا نکردم و این یکم ناامیدم کرد. امیدوار بودم توی فلش بک به جوابش برسم، ولی بازم چیزی ندیدم متاسفانه.
وقتی رول تکی مینویسی، از نظر طولی محدودیت نداری. میتونی خیلی راحت روی هر چیز مهمی که فکر میکنی ممکنه برای خواننده سوال پیش بیاره، مانور بدی.
نقل قول:
احساس می کرد چیزی در انتظار اوست اما از نمی دانستنش وحشت داشت.
"نمی دانستن" زیاد اینجا قشنگ نبود. بهتر بود بنویسی "ندانستن آن".
نقل قول:تیترهارو با دو اینتر از جملات قبل و بعد باید جدا کنی.
کار خوبی هم کردی که بولد کردی تیتر رو در اینجا.
فلش بک یکم نامفهوم بود به خودی خود. در زمان فعلی، سوارو داره توی جنگل راه میره، ولی توی فلش بک، احتمالا توی یه خونه یا همچین جایی هست؛ که خب... ربط چندانی نداشتن بهم دیگه اینها.
و بازم برای خواننده سوال پیش میاد... اون قاتل کی بود؟ خون برای کی بود که در راه پله ریخته بود؟ کیو کشته بود اصلا؟
نقل قول:
متوسل درسته.
پایانت نسبتا یکم بهتر بود، هرچند که بازم جای توصیف بیشتری داشت.
در نهایت، اگر بخوام جمع بندی بکنم، باید بگم که خودت رو در رول تکی محدود نکن اصلا. راحت بنویس. یک دور پستت رو حتی از دید خواننده بخون، ببین کجاها برای خودت سوال پیش میاد، به نظرت کجاهای رولت نیاز به توصیف و مانور بیشتری داره، اینطوری میتونی خیلی از کمبودهای پستت رو جبران کنی.
موفق باشی و منتظر پست های بیشتری ازت هستم.
هافلپاف: نیمفادورا تانکس: 17
نقل قول:
سعی کرد ماه را، بین شاخه های بلند درختان کاج، یابد.
ویرگول اولی یکم اضافه بود اینجا. از روان بودن جمله کم کرده.
غیر از اون، توصیفات این جمله و جمله قبلش، قشنگ و خوب بودن.
نقل قول:
این جمله یکم تاکید بیش از حد و اضافه ای داشت.
نقل قول:
با توجه به لحن کتابی رولت، اینجا "کمی" قشنگ تر بود.
نقل قول:
من هم مثل همه منتظر صدای زوزه ی بلندی بودم.
این "همه" یکم جمله رو خراب کرد اینجا. کی هستن این "همه"؟
نقل قول:
اما به جای صدای زوزه، صدای گوشخراش و خشنی شروع به صحبت کرد: در تمام مدت که منو تعقیب می کردی، می دونستم این جایی.
ادامه داد: قیافه ی وحشت زده اش را ببین. و شروع به خنده ی وحشتناکی کرد.
ظاهر دیالوگ ها باید به این شکل باشه:
اما به جای صدای زوزه، صدای گوشخراش و خشنی شروع به صحبت کرد:
- در تمام مدت که منو تعقیب می کردی، می دونستم این جایی. قیافه ی وحشت زده اش را ببین.
و شروع به خنده ی وحشتناکی کرد.پایان و ادامه رولت قشنگ بود. توصیفاتت کشش خاصی برای خواننده ایجاد میکنن.
راضیم ازت... فقط این نکات رو که گفتم رعایت کن... و موفق باشی.
ماتیلدا استیونز: 17
شروعت خوب بود.
نقل قول:
نرم و گرم.
نقل قول:
یکی با گرما و خوشحالی از خواب بلند میشه. تا بیاد بره بیرون، دستگیره رو لمس می کنه و بوممم. تموم خوشحالیش تبدیل به سردی و بی حالی میشه.
بهتر بود که این قسمت جزو پاراگراف قبلی باشه. و اگر اون "بوممم" رو هم بولد میکردی، جالب تر هم میشد.
نقل قول:
دستگیره رو با آرامش باز کردم.
این "آرامش" یکم متضاد با اون حالت سرد و ناجور دستگیره هست. بهتر بود بنویسی با اکراه، یا ناراحتی، یا چنین حالت هایی دستگیره رو باز کردی.
نقل قول:
پس تصمیم گرفتم که او رو تعقیب کنم. بلکه ببینم کیه که اینقدر واسش بیرون رفتن مهمه که از خوابش می زنه؟
اول از همه باید بگم که این جمله، حالت خبری داره بیشتر. باید نقطه یا علامت تعجب میذاشتی براش.
نکته دوم اینکه جمله به حد کافی تفکرت رو نشون داده، این شکلک اضافه بود الان. با توجه به اینکه حالت خاطره وار و اول شخص نوشتی، گذاشتن شکلک در بعضی نقاط، مثل پاراگراف اول و اون خنده شیطانی، مشکلی نداره و حتی اون خنده شیطانی اول پستت، حالت رو خیلی خوب توصیف کرده بود. ولی غیر از اون، اینجا این شکلک اضافه بود.
نقل قول:
رز تقلبی رو صدا کردم : رز. یا ...کسی که مثل رز زلر خودمون هستی. به من گوش کن . به من نگاه کن!
دیالوگ ها رو به این شکل باید بنویسی:
رز تقلبی رو صدا کردم :
- رز. یا ...کسی که مثل رز زلر خودمون هستی. به من گوش کن . به من نگاه کن! نقل قول:
-رز تو... تو گرگینه شدی.
شکلکت یکم نامناسب بود. شکلک
یا
مناسب تر بود اینجا.
نقل قول:
و از فکر اینکه باید حیوونا رو شکار کنم، بر خود لرزیدم.
به عنوان یه گرگینه، اینجاش یکم... هووم... نامناسب بود.
میتونستی مثلا بنویسی که هنوز به صورت نصفه نیمه ای کنترل خودت رو در دست داشتی، یا همچین چیزایی... هم توجه به جزئیات خیلی خفنی بود، هم جالب تر میشد این قسمت و پایانت.
با اینحال، همین هم خوب بود.
موفق باشی.
سدریک دیگوری:سلام سدریک، خوبی؟
نقدت میکنم، اما امتیازی نمیدم بهت به خاطر اینکه خارج از زمان قانونی تکلیفت رو ارسال کردی.
نقل قول:
هه...ه...آی...
نفس نفس زنان بین درختان پنهان شدم
شروعت با یک دیالوگ بود. این حالت نفس زدن، جزو دیالوگ ها حساب میشه دقیقا. بنابراین باید به شکل دیالوگ هم نوشته بشه، که میشه این حالت:
- هه...ه...آی...
نفس نفس زنان بین درختان پنهان شدمنقل قول:
بهتر بود بنویسی "شکانده بودم".
نقل قول:
فرار کننده قشنگ تر نبود؟
نقل قول:
دیگر حتی یک قدمی خودم را هم نمیتوانستم ببینم.
میتونستی حتی یه اشاره کنی که طلسم لوموس رو هم با چوبدستی اجرا کردی، اما باز هم تاریکی فوق العاده زیاد بود. با توجه به اینکه در پاراگراف های بعدی به داشتن چوبدستی اشاره کردی، میتونستی ازش استفاده هم بکنی به عنوان یک سوژه فرعی.
نقل قول:
چاره ای جز ادامه دادن نداشتم، باید صبر میکردم تا هوا کمی روشن تر شود و بعد راهی برای برگشت پیدا میکردم. پسری بودم گمشده!
این رو بهتر بود جزو پاراگراف قبلی بنویسی. چون موضوع عوض نشده که بخوای ببریش یه پاراگراف جدید.
نقل قول:
حرفی که ته دلم میگفت حقیقت نداشت.
بهتر بود به این شکل بنویسی:
حرفی که ته دلم میدانستم حقیقت ندارد.نقل قول:
سپس، دیگر از ان حس ترس و واهمه خبری نبود، و کم کم حس شیرین حمله کردن و دریدن جایش را گرفت. سر تا پایم درحال بزرگ شدن بود و موهای کلفت مشکی سراسر بدنم را در بر میگرفت. هیچ دردی را احساس نمیکردم.
خوب بود... اینجا و پایانت قشنگ بودن...
پستت روی هم رفته خیلی خوب بود.
موفق باشی.
گریفیندور: آبرفورث دامبلدور: 16
شروعت بدک نبود. هرچند که میتونستی جزئیات بیشتری بدی بهش.
نقل قول:
آبرفورث کاغذش را از جیب کتش خارج کرد و ادامه داد.
_من، آبرفورث دامبلدور ،در ۴ قاره دنیا مطالب زیادی درباره گرگینه ها گفتم ، و الانم میخوام درباره چگونگی صورت گرفتن یک گرگینه صحبت کنم...
اینجا یکم رولت رو قابل پیشبینی میکرد و حالت ساده ای ایجاد کرده بود.
نقل قول:
کاغذ را مچاله کرد و به سمت سطل زباله انداخت،سپس گلویش را صاف کرد.
_کی حوصله خوندن اونوداشت بابا.
_خب،شروع میکنیم...راز بقاااااااهاهاهاها...این قسمت گریگنه های وحشی... گرگینه های وحشی یا گرگ نما ها یکی از وحشی ترین موجودات با وزن با وزن های گوناگون در جای جای دنیا میزیستن...
اینجا همه حرف رو آبرفورث زده، اشتباهت این بود که دوتا دیالوگ کرده بودیش. باید به این شکل نوشته میشد:
کاغذ را مچاله کرد و به سمت سطل زباله انداخت،سپس گلویش را صاف کرد.
_کی حوصله خوندن اونوداشت بابا. خب،شروع میکنیم...راز بقاااااااهاهاهاها...این قسمت گریگنه های وحشی... گرگینه های وحشی یا گرگ نما ها یکی از وحشی ترین موجودات با وزن با وزن های گوناگون در جای جای دنیا میزیستن...نقل قول:
پلک چشم چپ فنریر با حالتی عصبی بالا پرید.
این واکنش فنریر جالب بود.
نقل قول:
در همین حال آبرفورث سومین کاسه شیرش را میخورد و وقتی تمام شد کنار لبش را با یک دستمال پاک کرد.
میتونستی قبل از اینجا، در همونجا که دوتا دیالوگ نوشته بودی، بنویسی که آبرفورث حتی وسط کلاس شروع کرد به دوشیدن شیر بزش. اینطوری حتی جالب تر و خنده دار تر میشد رولت.
نقل قول:
ناگهان شروع به ویبره رفتن کرد و از ترس،روی زمین غش کرد...
واکنش آبرفورث بدک نبود، ولی میتونستی بیشتر روش مانور بدی. حتی یکم بدوه اینور اونور، یا بزش رو صدا بزنه.
نقل قول:
حتی چندین بار توهم زد که با آلبوس و گلرت گریندلوالد به پیک نیک رفته و در نهایت هم دست آریانا را در دست گلرت گذاشته و آن ها را سر خانه و زندگیشان فرستاده.
طنز آخر پستت قوی تر از طنز اولش بود.
یکم انگار راحت تر نوشته بودی پستت رو به سعی نکرده بودی به زور خواننده رو بخندونی. رو همین فرمون برو جلو.
موفق باشی.
هرمیون گرنجر: نقل قول:
-من هنوزم نمی فهمم که داریم کجا میریم، لیزا.
هرماینی با کلافگی این را گفت و به اطرافش نگاه کرد.
شروعت خوب بود، ولی فکر میکنم یه بی دقتی کردی اینجا و یادت رفته توصیف بعد از دیالوگت باید با دوتا اینتر جدا بشه.
به این شکل باید نوشته شه:
-من هنوزم نمی فهمم که داریم کجا میریم، لیزا.
هرماینی با کلافگی این را گفت و به اطرافش نگاه کرد.نقل قول:
با توجه به اینکه فقط از دو نفر (لیزا، هرمیون) نام بردی، بهتر بود که این هرماینی رو دیگه نمینوشتی و دیالوگ هارو پشت سر هم مینوشتی.
نقل قول:
اما هرماینی تنها می دوید. لیزا به جانورنمایش-مگس- تبدیل شده و رفته بود.
اینجا از اون موقعیت هاس که یکم به مکث نیاز داره تا خواننده بتونه راحت تر هضمش کنه.
به این شکل میتونستی بنویسی:
اما هرماینی تنها می دوید.
لیزا به جانورنمایش-مگس- تبدیل شده و رفته بود.نقل قول:
جنگل براثر طلسم هرماینی آتش گرفته بود و او همچنان می دوید.
اینجا جنگل یکم واژه نامناسبی بود... به نظرت از "درختان" یا حتی "شاخه های درختان" استفاده میکردی، بهتر نبود؟
نقل قول:
درد وحشتناک بود. هرماینی با گریه خودش را بالا کشید تا به زخمش نگاهی بیاندازد. نصف گوشت پایش ریش ریش شده بود و بزاق سبزرنگ و بدبویی تمام زخم را پوشانده بود.
توجهت به جزئیات قشنگ بود.
نقل قول:
هرماینی به پایین درخت پرتاب شد و موجود دیگری برخاست.
میتونستی یکم حالت راز آلودتر و ترسناک تری بهش بدی حتی...
هرماینی به پایین درخت پرتاب شد...
و موجود دیگری برخاست...در کل خوب بود... لذت بردم.
فقط یکم باید روی همین جزئیات ریز رولت بیشتر کار کنی... و اونوقت خیلی قوی تر و بهتر میشه رول هات.
موفق باشی.
رون ویزلی: 19
نقل قول:
- مممم. من می ترسم پروفسور مک گوناگل. نمیشه یه تنبیه دیگه برام در نظر بگیرین؟ چرا این موقع شب باید با هاگرید برم جنگل ممنوعه؟
شروعت خوب بود. یه دیالوگ آشنا بود تقریبا و یه جرقه ای از کتاب های هری پاتر حتی به ذهن آدم میاره. ولی میتونستی به جای "مک گونگال" از مدیر هاگوارتز فعلی که "هوریس اسلاگهورن" هست، استفاده کنی و رون و هاگرید رو بفرستی جنگل ممنوعه... میگیری که چی میگم؟
نقل قول:
رون از کنار هاگرید تکان نمی خورد که مبادا یک موجود جادویی عجیب و غریب او را بترساند.
اینجا بهترین جا بود که یه اشاره کوچیک دیگه ای به آراگوگ و عنکبوت ها که ترس اصلی رون هستن، بکنی.
نقل قول:
- کاملا درسته. اون به هر طریقی که ما نمی دونیم، فهمیده چه کسی اون ژن رو در بدنش داره... یعنی نمی دونه رون اون رو در بدنش داره.
میدونه؟ یا نمیدونه؟
نقل قول:
فقط صدای مبارزه هاگرید و گرگینه را می شنید، نقش بر زمین شد.
آخرین دیالوگت پیش از فلش بک، یخورده من رو غافلگیر کرد و فکر میکردم هاگرید همون گرگینه هست. حتی تا پایان فلش بک هم همین فکر رو میکردم، این دیالوگ، خوب و به موقع بود.
نقل قول:
یک قدرتمند به تمام معنا و یک جهش یافته ژنتیکی که قدرت های یکسانی داشتند، باید روبروی هم قرار می گرفتند ... شما چه فکر می کنید؟ پایان این ماجرا چه خواهد بود؟
ای کاش یکم بیشتر قدرت های گرگینه رو برامون مشخص میکردی که چی انقدر خاصش کرده. اینطوری طول رولت شاید خیلی بیشتر میشد، ولی جزئیاتش هم قشنگ تر و بهتر میشد.
موفق باشی.
همیش فراتر: 17
شروعت بدک نبود، غیر از اینکه میتونستی توی دیالوگ های بعدی، یه دلیل طنز و جالب واسه دیدن گراوپ پیدا کنی. مثلا گل یا پوچ بازی کردن، یا چای خوردن. یه همچین دلایل ساده، اما خنده داری.
نقل قول:
آبرفورث که در حال در آوردن سوسک های درون ریشش بود گفت :
آبرفورث یه بز هم داره. میتونستی ازش استفاده کنی اینجا. مثلا به جای سوسک های توی ریشش، شپش های بزش رو پاک کنه.
نقل قول:
- واییییی یا حضرت مرلین خودت نجاتم بده ... صدای چی بود؟
- اروم باش عزیزم . چیزی نشده که چرا میترسی ؟ فقط یه باد گلوی ساده بود.
در این دوتا جا یه اشتباهی کردی. اونم این بود که شکلک رو وسط دیالوگ زدی.
شکلک رو فقط در صورتی وسط دیالوگ میزنیم که حالت گفتن دیالوگ در ادامه تغییر کنه. برای مثال در اینجا:
نقل قول:
-آبرفورث بیا بیرون ؛ میدونم تویی. دیگه از این ادا اطوارات نمیترسم.
اینجا در ادامه دیالوگ، میتونستی یه شکلک
بزنی مثلا. که میشد اینطوری در نهایت:
-آبرفورث بیا بیرون ؛ میدونم تویی. دیگه از این ادا اطوارات نمیترسم. :-L
نقل قول:
سپس چند قطره آب دهان چسبناک روی سر همیش ریخت.
اینجا بهتر بود اسم "همیش" رو نمیاوردی دیگه و از "او" یا "وی" استفاده میکردی.
نقل قول:
- کمک ، کمکم کنید ، یه گریگنه!
همیش آنقدر ترسیده بود که حتی نتوانسته بود اسم گرگینه را درست تلفظ کند.
این قسمت جالب بود. منتها یه اشکال داشت، اون شکلک دیالوگ. بهتر بود که از
استفاده میکردی در انتهای دیالوگ.
نقل قول:
و پیش از آنکه آبرفورث بتواند دوباره چوبدستی بکشد، گاز محکمی از گلوی آبرفورث گرفت...
چه تلخ و خشن شد.
ولی خوب بود... پیشرفت کردی. بیشتر بنویس. بیشتر نقد شو.
موفق باشی.
امیلی تایلر: 16
شروعت یکم ناگهانی بود. یکم سریع و ناگهانی پیش رفتی، من خودم اول گیج شدم که اون دیالوگ "چی شد؟" برای سلینا بود یا برای امیلی؟ اینارو میتونی یکم با توصیف کردن برطرف کنی.
نقل قول:
بذارن... بذارن...
نقل قول:
ساعت 10 خوابگاه گریفیندور
تیترهارو بهتره که بولد کنی. ابزارش هم
اینه.
نقل قول:
این قسمت یکم نامفهوم بود. باید به این شکل نوشته میشد:
-مطمئنی میان ؟
بقیه ملت: و بقیه پستت چرا هیچ اینتری نخورده؟ و همه ش رو پشت سر هم نوشتی؟ پاراگرافا و دیالوگا و همه چیز رو چرا قاطی کردی؟
نقل قول:
ناگهان یکی از دختر ها با صدای جیغ جیغی گفت: همین سبزه ها هستند. عکسشان را در کتاب گیاه شناسی جامع دیدم. و بعد روی زمین نشست و شروع به کندن برگ هایی آبی رنگ کرد.
برای مثال در اینجا.
اول از همه اینکه دیالوگ باید لحنش حالت گفتاری میشد، و دوم هم اینکه... باید مثل دیالوگ ها نوشته میشد.
ناگهان یکی از دختر ها با صدای جیغ جیغی گفت:
- همین سبزه ها هستند. عکسشان را در کتاب گیاه شناسی جامع دیدم.
و بعد روی زمین نشست و شروع به کندن برگ هایی آبی رنگ کرد.نقل قول:
اعدادی مثل یک و دو رو بهتره به حالت حروف بنویسی، نه عدد.
پایانت جالب بود، هرچند که امیدوارم در پاراگراف ها از این به بعد بیشتر دقت کنی، برای مثال:
نقل قول:
بعد از مدتی دست ها و جیب هایم پر شد از زمین بلند شدم تا ببین بقیه در چه وضعیتی هستند... اما بقیه نبودند. سلینا را صدا کردم. او در کنار من بود ولی بقیه بچه ها نبودند. ترسیدیم و شروع به دویدن در جنگل کردیم.
اینجا پاراگراف تموم شده و باید پاراگراف جدید رو با دوتا اینتر از پاراگراف قبلی جدا کنی، به این شکل:
بعد از مدتی دست ها و جیب هایم پر شد. از زمین بلند شدم تا ببین بقیه در چه وضعیتی هستند... اما بقیه نبودند.
سلینا را صدا کردم. او در کنار من بود، و زمانی که دیدیم بقیه بچه ها نیستند، وحشت زده شدیم و شروع به دویدن کردیم.الان بهتر شد، هوم؟
پستت به صورت کلی جالب بود. بیشتر بنویس. بیشتر نقد شو.
موفق باشی.
ادوارد دست قیچی: 19
شروعت جالب بود.
نقل قول:
تو نقشه های هاگوارتز نداره،
وجود نداره، هوم؟
نقل قول:
و ادوراد چشم هاشو باز کرد. ولی توجهش به چیزی جلب نشد و به صورت پوکر فیس به آرتور نگاه میکرد.
ـ خب؟
اینجا حتی میتونستی در حد یک جمله بنویسی که مثلا ادوارد انقدر توی خوابگاه خودش مونده بود که از همه چیز کاملا بی خبر شده بود.
نقل قول:
- من، گیلدروی لاکهارت هستم. فکر میکنم اسمم رو این روزا زیاد شنیده باشی... تازه جایزه جذاب ترین لبخند مجله ساحره رو هم بردم.
شکلک لاکهارت و این حالت خودشیفتگیش، خوب بود.
نقل قول:
اینجارو ای کاش به شکل توصیف مینوشتی. مثلا مینوشتی خورشید کم کم داشت غروب میشد و جاش رو با ماه عوض میکرد، یا حتی صدای خر و پف لاکهارت با گذشت هر ساعت بلندتر میشد.
اونطوری جالب تر میشد پستت حتی با توجه به اینکه توصیفاتت قوی و خوبن. خودت رو محدود نکن نتیجتا...
موفق باشی.
ریونکلاو: پنه لوپه کلیرواتر: 18
نقل قول:
شب دلنشینی بود. قرص ماه به آرامی از فراز آسمان سورمه ای رنگ می گذشت و به وسطش نزدیک می شد. هوا کم کم سرد و سردتر می شد و سایه تاریکی اش، غالب تر.
توصیفاتت قشنگ بودن در شروع، پنی. آفرین.
در مورد پاراگراف دوم، معمولا توصیه میشه که اسامی خاص رو به شکل کامل در توصیفات بنویسی. در اینجا هم همینطوره، توی دیالوگ ها اگر خواستی بنویس "پنی"، ولی در توصیفات، بنویس "پنه لوپه".
نقل قول:
_ پس تو کجایی لعنتی؟ کلاس که همین جا برگزارشد.
پنی همینطور که این را می گفت چشم هایش را با حرص بست و پایش را به زمین کوبید.
وقتی دیالوگ تموم شد و خواستی توصیف بنویسی، دوتا اینتر بزن.
_ پس تو کجایی لعنتی؟ کلاس که همین جا برگزارشد.
پنی همینطور که این را می گفت چشم هایش را با حرص بست و پایش را به زمین کوبید. نقل قول:
نفس عمیقی کشیدو بااندوه فکرکرد گردنبندپیدانخواهدشد وباقصد رفتن
این قسمت رو یکم بهم ریخته نوشتی... قبل از اینکه پستت رو ارسال کنی، یک دور بخونش تا این اشکالاتت هم برطرف بشن.
نقل قول:
به عقب برگشت که درخشش چیزی نگاهش را به سوی خودکشاند.
_ این... گرنبند؟
اینجا، اگر دقت کنی، آخرین فاعل و فعل جمله، مربوط به پنی هست. دیالوگ هم متعلق به پنی هست. پنی رو از متعلقاتش دور نکن.
منظورم اینه که یک اینتر کافی بود برای این دیالوگ. به این شکل:
به عقب برگشت که درخشش چیزی نگاهش را به سوی خودکشاند.
_ این... گرنبند؟توصیفاتت خوب بودن در شروع پست، هرچند که در ادامه یکم حالت سریع تری به خودشون گرفتن. توجهت به جزئیات هم خوب بود خیلی.
مشکلات ظاهریت هم امیدوارم زود رفع بشن. بعدش میتونیم خیلی خیلی بیشتر روی رفع کردن بقیه مشکلات و توصیفاتت کار کنیم.
بیشتر بنویس... بیشتر نقد شو.
موفق باشی.