خلاصه:
پروفسور کتلبرن چمدون جادویی نیوتو برداشته و ادعای مالکیتشو داره. حالا یه جادوآموز داخل چمدون گم شده و دو گروه پروفسور کتلبرن و نیوت تشکیل شده که هرکدوم زودتر جادوآموز رو پیدا کنه، چمدون مال خودش میشه. در حال حاضر گروه پروفسور کتلبرن که نمیدونن چی کار باید بکنن، برای ایده گرفتن به گروه نیوت ملحق شدن که این گروه پشت یه دره گیر کردن و نمیدونن چطور ازش عبور کنن...
گروه نیوت شامل گابریل، کوین، ترزائه و گروه پروفسور هم شامل مروپ، تام و اسکارلت.~~~~~~~~~~
نیوت همراه با راهکار رد شدن از دره از جنگل بیرون اومده بود و هوارزنان از همگان دعوت میکرد تا به حرفش توجه کنن و بیان از این درهی لعنتی رد شن برن. ولی دو گروه به قدری درگیر فیل صورتی رنگی شده بودن که افکار ترزا تولید کرده بود که حتی اگه میخواستن هم نمیتونستن توجهشون رو به نیوت بدن.
نیوت در اون لحظه برای همگان نه صدا داشت و نه تصویر!
اسکارلت با دیدن اوضاع قاراشمیشی که توش گیر کرده بودن، تلاش میکنه ترزا رو به آرامش دعوت کنه.
- ترزا قول میدم دیگه افکارتو نخونم، فقط لطفا این فیلو دوباره برگردون تو ذهنت.
ترزا که تا اون لحظه تلاش بسیاری کرده بود تا نقشههای نه چندان فراوونی که با نیوت و گروهش برای یافتن جادوآموز کشیده بودن توسط اسکارلتی که ذهناشون رو میخونه لو نره، بالاخره تسلیم میشه و گارد خودشو پایین میاره.
همزمان با تسلیم شدن ترزا، فیل صورتی رنگ که بسیار بزرگ، جادار و مطمئن بود، همچون بادکنکی که بادش در میره، شروع به کوچیک و کوچیکتر شدن میکنه تا جایی که گابریل دیگه روی یک عدد فیل صورتی رنگ ننشسته بود، بلکه روی چمنهای سرسبز زمین بود.
- مرلینوکیلی اعتراف کن خوب سرکارت گذاشتما اسکارلت.
نیوت فرصت واکنش به اسکارلت نمیده و اینبار میاد وسط جمعیت وایمیسه.
- هی؟ اصلا شنیدین چی گفتم؟ میگم راهشو پیدا کردم چطور از این دره رد شیم.
نیوت این حرفو رو به گروه خودش زده بود، ولی این تام از گروه رقیبه که عکسالعمل نشون میده.
- چطوری؟ وقتش رسیده کوینو پس بدم به خودتون؟
تام امیدوارانه کوینو از رو سرش برمیداره و به سمت نیوت میگیره. نیوت کوین رو تحویل میگیره و دوباره رو به گروه خودش میگه:
- این شما و این هم دو تسترال برای عبور ما از دره!
تام حالا در این لحظه حس میکنه کاش کوین رو تحویل نداده بود و بعنوان گروگان نگهش داشته بود!