هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳:۰۲ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳

مدرسه هاگوارتز

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
امروز ۳:۲۴:۳۲
از هاگوارتز
گروه:
جـادوگـر
هیئت مدیره جادوگران
مدیر هاگوارتز
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 596
آفلاین
رادیو جادویی وزارت سحر و جادو – گزارش زنده از لندن، روز سقوط!


صدای خش‌خش رادیو به گوش می‌رسد. صدای نفس‌های تند و وحشت‌زده‌ی گزارشگر همراه با فریادهای دوردست مردم لندن که در حال فرارند، شنیده می‌شود.

گزارشگر (با صدایی لرزان):
"اینجا... اینجا لندن است... خداوندا، نمی‌دانم از کجا شروع کنم! یک فاجعه‌ی جادویی در حال وقوع است، چیزی که در کابوس‌های تاریک هم نمی‌شد تصور کرد! دقایقی پیش، بیگ بن با صدای انفجاری مهیب از هم پاشید! تکه‌های برج با شعله‌های سبز و سیاه در آسمان پخش شدند و دود غلیظی مثل دستی خفه‌کننده، شهر را در خود فرو برده! ما اینجا در میدان ترافالگار هستیم و هر طرف را که نگاه می‌کنم، جادوگران و ماگل‌ها در حال فرارند! این شهر... دیگر همان شهری که می‌شناختیم نیست! لندن دارد سقوط می‌کند!"

(خش‌خش رادیو بیشتر می‌شود. صدای شیون و جیغ‌های مردم در پس‌زمینه شنیده می‌شود.)

گزارشگر (با وحشت):
"ارتش تاریکی در حال پیشروی است! هزاران جادوگر سیاه، همراه با موجودات وحشتناک از کوچه‌های تاریک بیرون می‌آیند و با بی‌رحمی هر چیزی را که سر راهشان باشد، نابود می‌کنند! من با چشمان خودم دیدم که یک غول خاکستری از ساختمان یک بانک ماگلی عبور کرد و با یک مشت، ساختمان را مثل کاغذ پاره در هم کوبید! در صدر این ارتش، لرد ولدمورت... همان کسی که سال‌ها از او می‌ترسیدیم، حالا در قلب لندن ایستاده، با ردای سیاه مواجش، درست مثل یک سایه‌ی مرگبار! در کنارش سالازار اسلیترین، در کنارش گلرت گریندل والد، و پشت سرشان... ده‌ها جادوگر تاریکی که برای حمله به وزارتخانه آماده‌اند!"

(خش‌خش مختصری، بعد صدای قدم‌های شتاب‌زده گزارشگر که گویا در حال دویدن است.)

گزارشگر (نفس‌نفس‌زنان، با صدایی لرزان‌تر):
"اوه نه... آن‌ها به میدان اصلی نزدیک می‌شوند! آسمان بالای سرمان پر از سایه‌های دیوانه‌سازها شده! سرما... سرما دارد به استخوانم نفوذ می‌کند، انگار خوشحالی در این شهر دیگر وجود ندارد! مردم یکی پس از دیگری روی زمین می‌افتند، انگار روحشان را می‌کشند بیرون! چندین شبح خون‌آشام هم در میان ارتش ولدمورت دیده می‌شوند! آن‌ها دارند اجساد افتاده را برمی‌دارند و... خداوندا... آن‌ها را مثل حیوانات دریده‌ می‌خورند! این جنگ نیست... این یک قتل‌عام است!"

(صدای انفجار مهیبی در پس‌زمینه، بعد جیغ‌های دلخراش. خش‌خش کوتاهی، سپس صدای گزارشگر که واضح‌تر می‌شود.)

گزارشگر (با وحشت، اما اندکی امید در صدایش):
"لحظه‌ای صبر کنید! از آن سمت خیابان وزرا و اعضای ارشد وزارتخانه در حال نزدیک شدن هستند! پرچم‌های قرمز و طلایی گروه گریفیندور در میان جمعیت به اهتزاز درآمده‌اند! نیروهای سیریوس بلک، ارتش نور، دارند خطوط دفاعی‌شان را می‌سازند! جادوگران با لباس‌های آبی و نقره‌ای، دسته‌دسته ظاهر می‌شوند و چوبدستی‌هایشان به سمت آسمان نشانه رفته! طلسم‌های روشنایی یکی پس از دیگری به سمت آسمان پرتاب می‌شود و سعی دارند دیوانه‌سازها را دور کنند! اما آیا این کافی است؟ آیا آن‌ها می‌توانند جلوی موج سیاهی که دارد این شهر را می‌بلعد بایستند؟ خداوندا، این شب سرنوشت‌ساز لندن است... شب آغاز تاریکی یا شاید آخرین امید برای نور...!"

(خش‌خش شدید رادیو، بعد ناگهان سکوت. پخش رادیویی قطع می‌شود.)


تصویر کوچک شده


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۰

مافلدا هاپکرک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۲:۵۲ شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
گروه:
مدیر فنی
جادوآموخته هاگوارتز
مدیر دیوان جادوگران
جـادوگـر
پیام: 90
آفلاین
شنوندگان عزیز! به جدیدترین خبری که درباره شورش‌های خیابانی اخیر به ما رسیده است گوش می‌دهید.

ظهر امروز، الکساندرا ایوانوا از نیروهای انقلابی، با قورت دادن آخرین صندلی موجود در سالن سران، سازمان ملل جادوگری را به تصاحب جبهه خلق انقلابی جادوگر در آورد.
تصویر کوچک شده
شنیده‌ها حاکی از آن است که این یورش هماهنگ از صبح امروز و با بمب‌گذاری جیانا ماری در صحن علنی سازمان ملل آغاز شده بوده است. سپس لینی وارنر با نیش زدن ماموران جبهه‌ی «نئو پان جادوییسم» آن ها را که فکر کردند مورد هجوم نیرویی از عالم غریبه هستند از میان برداشته و میدان را برای حمله‌ی آخر ایوانوا خالی کرده است.

اخبار تکمیلی درباره‌ی سایر رویدادهای ساختمان‌های وزارتخانه در همین موج رادیویی اعلام خواهد شد.


مافلدا هاپکرک هستم.
مشاور سایت و راهنمای اعضای سایت...


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰

مافلدا هاپکرک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۲:۵۲ شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
گروه:
مدیر فنی
جادوآموخته هاگوارتز
مدیر دیوان جادوگران
جـادوگـر
پیام: 90
آفلاین
شنوندگان عزیز! به آخرین اخبار مرتبط با شورش‌های اخیر که هم اکنون به دست ما رسیده توجه کنید.

صبج امروز، جیانا ماری از فعالان خلق انقلابی جادوگر، مشعل به دست به سوی آبدارخانه‌ی وزارت که در آن هنگام در تصرف جنبش چوب و جارو بود حرکت کرد. دو ساعت بعد لینی وارنر نیز با چند فقره کوکتل مولوتوف به او پیوست و اندکی بعد الکساندرا ایوانوا ترکه‌ی آلبالو به دست سر رسید.
تصویر کوچک شده
درست در همان هنگام بود که اعضای جنبش چوب و جارو در حالی که جاروهایشان در آستینشان فرو رفته بود، حین دویدن به خارج از آبدارخانه، فریاد سر می‌دادند: «بازی تموم نشده! این یک عقب نشینی استراتژیکه! به وقتش چوبمونو ...»

متاسفانه سدریک دیگوری، از برجسته‌ترین فعالان جنبش، پیش از آن که جمله‌اش را به پایان برساند خوابش برد. و این گونه آبدارخانه به تصرف خلق انقلابی جادوگر درآمد.


مافلدا هاپکرک هستم.
مشاور سایت و راهنمای اعضای سایت...


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 459
آفلاین
شنوندگان عزیز توجه فرمایید! شنوندگان عزیز توجه فرمایید!
هاگرید هستش. چیز... هست... هستم!
هم‌اکنون ساختمان وزارت در محاصرهٔ هواداران ویلبرته.
ویلبرتی‌ها دارن از سر و کول سایت و سیم‌سرور بالا می‌رن.

بدین‌وسیله و تا وقتی که هنوز ایوا و اطرافیانش موفق نشده‌ن درهای وزارت رو بشکنن و دوباره برگردن داخل، شروع فعالیت وزارت ویلبرت رو رسماً اعلام می‌کنیم.
ضمن تبریک، ایشان می‌توانند تا فردا کابینه خودشون رو در طاپیک اطلاعیه‌های وزارت‌خانه اعلام کنند.
به امید موفقیت ایشان.


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۵ دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰

آمانو یوتاکا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۰ یکشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۹:۴۲ شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۰
از هرجایی که امید باشه!
گروه:
مـاگـل
پیام: 65
آفلاین
با سلام به شنوندگان عزیز

آمانو یوتاکا هستم ، خبر نگار رادیو وزارت...

از پخش یکهویی این برنامه در وسط برنامه «ریدل چه کسی بود؟» عذر خواهی میکنیم...

در حال حاضر چند خبر مهم به دست ما رسیده که اگر هرچه زودتر آنها را به گوش جامعه جادوگری نرسانیم ممکن است توسط نه لرد سیاه ، بلکه نامه های فرزندان خود کشته شوند!!

بله درست حدس زدید خبر اول ما راجب مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز و دانش آموزان سرتق آن است...

البته خواهش میکنم ناراحت نشوید ممکن است فرزند شما سرتق نباشد...

بله داشتم میگفتم...طبق خبر هایی که از این مدرسه و آلبوس دامبلدور به دست ما رسیده ، قرار است آزمونهای کتبی سمج امسال زیر نظر چندین مسئول وزارت اسلامی قرار بگیرد و دانش آموزان هاگوارتز پس از شنیدن این خبر ، ظاهرا فیوز پرانده اند و دست به اعتراض زده اند!...

حالا خیلی وارد این موضوع نمیشیم بریم سراق خبر بعدی...

اعتراض ساکنین کوچه دیاگون به نون خشکه بر های کوچه!...

بله! ساکنین کوچه دیاگون از این انسان های بی نوایی که صبح ساعت ۵ با وانت بار و میکروفون میان توی کوچه و داد میزنن :

-نان خشکه خریداریم ، کفش کهنه خریداریم....

اعتراض کردند!

به ولله که این دنیا خیلی بی رحم شده...

و خبر آخری که از زندان آزکابان به دست ما رسیده!...

«۵ تن از دیوانه ساز های آزکابان استعفا داده اند و درتلاش برای خوانندگی در بار ها و رستوران ها هستند!»

حقیقتا هیچ توضیحی راجب این خبر ندارم...پشمای منم مثل شما ریخت به خدا...

بله به اتمام خبر ها میرسیم تا پارازیت و خبر های دیگر خدا نگهدار


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۲:۱۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸

یوآن آبرکرومبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۸ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۲۵:۳۲ شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
از اکسیژن به دی‌اکسید کربن!
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 438
آفلاین
صدامو دارین؟ ... الآن خوبه؟ ... یک دو سه، امتحان می‌کنیم... فففوووو! فففوووو! ... داره پخش میشه الآن؟ ... خب...

سلام لرد. خوبی؟
امیدوارم تا اون موقع که از شر اینجا خلاص میشم، حالت خوب باشه و کیف کنی. چون بعدش تو رینگ دوئلت باهات کشتی می‌گیرم و با کلکسیونی از فنون رزمی و کششی حالتو می‌گیرم!

داری می‌خندی الآن؟ داری به صدام می‌خندی؟ شبیه صدای شغال شده؟ نخند! بوقی! می‌خنده!

تو رو خدا قیافه‌ی کریهشو ببین! الآن یه‌جوری داری نگام می‌کنی. انگار داری ازم می‌پرسی"خب حالا چی شده؟".
چی شده؟! دیگه می‌خواستی چی بشه؟! تو اصلاً می‌دونی اینجا چه حال و روزی دارم؟ اصلاً می‌دونی چی به خوردم میدن؟ زهرمار! ... البته نه اون زهرمار که الآن باید بهت بگم تا توئم نیشتو ببندی! بلکه واقعاً خودِ زهرِ مار!
این تازه صبحونه‌شونه... واسه ناهار بهم آسفالت‌پلو میدن... یه بار نخوردم، با آسفالت یکیم کردن!
ولی راستشو بخوای، شام‌شون نسبت به صبحونه و ناهار بهتره... یه سی‌سی آب.

اینجا هر روز مجبورم می‌کنن کف و کاشی همه‌ی راهروها و اتاقا رو لیس بزنم و تمیز کنم... هر روز ناخن دیوونه‌سازا رو می‌گیرم... هر روز دستشوییا رو برق می‌ندازم... نمی‌دونی واسه اینکه صدامو به گوشت برسونم، چقــــد ازشون درخواست و خواهش کردم. میکروفونم رو ازم گرفتن و پرت کردن توی دهن نهنگی که توی دریای سیاهه.
اینجا اتاق گویندگی هم دارن. همین اتاقیه که توشم و دارم باهات حرف می‌زنم. ولی فقط همین یه بارو بهم اجازه دادن. قبلاً چندبار یواشکی اومدم اینجا، ولی هر دفعه لو می‌رفتم و منو می‌گرفتن و عین سگ می‌زدن!

به هر حال، لرد... خواستم بهت بگم که... اگه داری بهم می‌خندی... بخند... ولی همین‌که آزاد بشم... توی رینگ دوئلت... حالتو... جا میارم!

آهای ملّت! آهای طرفدارای پرشور و خفنِ من! آهای طرفدارای تیفوسیم که اتاق‌تونو با پوسترام پُر کردین و هرشب با آهنگام می‌خوابین... می‌دونم الآن با شنیدن حرفام و اطلاع از اوضاعم، شوکه و افسرده شدین.
ولی نگران نباشین!
به‌زودی از شر آزکابان خلاص میشم و یه کنسرت کاملاً رایگان واستون برگزار می‌کنم، حالشو ببرین!


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۰ ۲:۲۶:۲۲

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۴۷:۲۴ یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 6961
آفلاین
ملت جادوگر با خوشحالی و آرامش سرگرم گوش کردن به آخرین پیشگویی های ایگوانای طالع بین درمورد جام جهانی کوییدیچ بودند که ناگهان صدای شالاپی از رادیو وزارت به گوش رسید!

-یک دو سه...توجه توجه...شالاپی که هم اکنون شنیدید صدای له شدن ایگواناتون بود که میکروفون رو به ما نمی داد. ولی نگران نباشین...خودمون در انتهای سخنانمون فینال رو براتون پیشگویی خواهیم کرد. اگه تا این لحظه متوجه نشدید، از همین لحظه مستحضر باشید که ما ارباب تاریکی، هم اکنون در اتاق مسخره و تنگ و تاریکی که اسمش رو رادیو وزارت گذاشتن محبوس شدیم! در واقع اینجا محبوس نبودیم. اون بالا محبوس بودیم...ولی ما گریختیم و اومدیم این پایین که صدامونو به آحاد موجودات جادویی برسانیم! اینا برای ما وکیلی تدارک ندیدن. ما رو مجبور کردن از حق سکوتمون استفاده کنیم. هر چی نگفتیم هم قراره در دادگاه علیه خودمون استفاده بشه...صدامون با این میکروفون اکو دار و بسی با ابهت می شه!

صدای باز و بسته شدن دری از فاصله ای دورتر به گوش رسید.
-شما اینجا هستین؟ پناه بر پادشاه! چطور تونستین از بین اون همه طلسم...نه نه...مقاومت بی فایده اس. خواهش می کنم برگردین به اتاق خودتون...یکی این میکروفونو خاموش کنه...هنوزم دارن به مسموم کردن ذهن مردم ادامه می دن. ببرینش اتاقش و تا فردا چیزی جز میوه بهش ندین.

-نه! دستتو بکش کنار. ما هنوز حرف داریم...می خواستیم به بلاتریکس سلام برسونیم. نذاشتین که...فرزندمون...نجینی...شامتو بخور بابا! ضمنا الکی گفتیم که پیشگویی می کنیم. اینو گفتیم که به حرفامون گوش جان فرا بدین...


صدا دور و دور تر شد...


-ما وکیل می خواییم...لعنت بر پادشاه دروغین! اون جریان میوه رو که جدی نگفت؟...گفت؟




پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۰:۳۴ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1513 | خلاصه ها: 1
آفلاین
- ... همچنین اگر شما خونتون مورچه داره، میتونید این مورچه کش های تولید وزارت رو از طریق... خخخرررچ

صدای گوینده رادیو قطع شد.
چند ثانیه سکوت بر موج رادیو وزارت حکم فرما شد، اما پیش از آنکه ملت موج رادیو را تغییر دهند، صدای گوینده جدیدی با شتاب شروع به صحبت کرد.
- درود بر ملت آگاه و شریف دنیای جادویی. خبری که هم اکنون میشنوید، خبری است بسیار تاسف بار و ضایعه ای دردناک که تا فیها خالدون کلهم دنیای جادویی را سوزانده، میسوزاند و خواهد سوزاند حتی. این خبر چیزی نیست جز... هق هق هق...

صدای گوینده در میان هق هق هایش گم شد و هیچکس هم اهمیتی نداد که وی به جای گریه کردن، دقیقا کلمه "هق هق" را به کار برده است.
در حالی که گوینده همچنان هق هق میکرد، صدای پرتاب چیزی شبیه لنگه کفش شنیده شد و سپس گوینده جدیدی شروع کرد به صحبت کردن:
- همونطور که همکارم میگفت، این خبر دردناک، ترور شخص وزیر محبوب جامعه، جناب وینکی هست. ایشون که امشب در راستای انجام اصلاحات، تحولات و حتی تهوعات خووب دیگه به ساختمان مجلس رفته بودند، از سوی شخصی در میان جمعیت هدف طلسم مرگ قرار گرفتند و ریقه رحمت رو سر کشیدن. متاسفانه شخص تروریست در حال حاضر فراریه، اما جناب معاون وزیر دستور تعقیب و پیدا کردن سریع ایشون رو دادن. همچنین ایشون در سخنرانی کوتاهی که برای شما نقل خواهد شد گفتن که:
نقل قول:
- دوران بسیار سختی است ملت... اما وزارت در کنار شما می ایسته، شما هم در کنار وزارت بایستید و در کل همون چرت و پرتایی که اسکریم جیور توی فیلم هفت گفت. نگرانی شمارو درک میکنم. اما مطمئن باشید که وزارت امنیت رو برمیگردونه. ما مسبب این فاجعه رو پیدا میکنیم و به اشد مجازات میرسونیم. در حال حاضر فعالیت هایی مثل کوییدیچ، به دلیل اوضاع امنیتی جامعه و همچنین عزای عمومی تعطیل خواهند شد و امیدوارم که همه شما کمال همکاری رو داشته باشید با وزارت. چند کلمه در مورد وزیر مرحوم بگم... ایشون وزیری بودند بسیار متحول گر... بسیار دانا و زرنگ. انقده خوب بودن اصلا! نصف همتون هم بودن!


پس از چند ثانیه و اتمام سخنان آرسینوس، گوینده صحبت خود را ادامه داد:
- پس از این سخنرانی آرام بخش، که پوکرفیس شدن تمامی حاضرین رو به همراه داشت، اکنون سوالاتی برای ما پیش میاد... آینده جامعه جادویی بریتانیا به چه شکل خواهد بود؟ آیا آرسینوس، اصلاحات وینکی رو ادامه خواهد داد؟ پاسخ همه این سوالات در روز شنبه واطلاعیه شروع رسمی وزارت آرسینوس جیگر...

و سپس صدای گزارشگر قطع شد و موج رادیو وزارت به طور کامل از کار افتاد...



پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 459
آفلاین
درود
اینجانب هاگرید، معاونت وزارت ناچیز و دو روز دنیای سحر و جادو خودم رو بر آن دیدم که بیام اینجا دو کلام حرف با یک سری شخصیت های سیاه سی و همچنین شوما! شوما مردم فهیم دنیای جادویی بزنم.
شروع به کار وزارت شیر و کیک رو همه به خاطر داریم... این رو برای شخصیت های تازه آمده و یا بعضا تازه از خواب بلند شده عرض می کنم.
همزمان شدن این واقعه ی عظیم (وزارت شیر و کیک) با کناره روی مدیران ناکارآمد قبلی و روی کار آمدن مدیران ناکارآمد جدید و همچنین فاجعه ی هاگوارتز از سویی و قدرتمند شدن کاندیدا های رقیب که عوامل خارجی و عاملین مخرب بودند از سوی دیگر، باعث شد تا بر آن شویم که اقدام به کسب چیزی نماییم که اصلن نمیخواستیمش! و آن هم قدرت بود.

به یاد دارم روزی رو که تک تک اعضا درب کلبه ی من که محل سکونت جناب روستایی در اون ایام بود جمع می شدند و خواستار تحرکی از کلبه بودند... اما روستایی اهل قدرت طلبی نبود... روستایی پاک بود و ساده! از جنس مردم بود و محبوب مردم.
و همین از جنس مردم بودن روستایی بود که باعث شد ناله ی مردم درش اثر کند و به ستاد ثبت نام بیاید...
شاهد بودیم مناظراتی را که به پشتوانه ی مردم انجام داد.
شاهد بودیم که حریف مکار و چغر را به هم کوفت در اون مناظرات...
و در نهایت؟
در نهایت انتخابات برگزار شد و وزارت سابق آخرین زهر خود را نیز ریخت...
در حالی که آمار های غیر رسمی از پیروزی جناب باروفیو با بیش از 100% آرا خبر می داد، ستاد برگزاری انتخابات با مدیریت فردی که درباره اش حرف ها خواهیم داشت تعداد آرای شوما مردم را به تقلب 57% خواند.
رای شوما مردم را...
من بودم دوستان... من آن روز بودم و دیدم ک تعداد هواداران متجمع درب کلبه ی حقیر بنده که افتخار داشت اتاق فکر ستاد باشد به واقع بیشتر از 100% بود... خیلی بیشتر از 100%... من با این اندک سواد خود توانستم تا 105% درصد هوادار بشمارم...

بگذریم...

وزارتی که فرد قبلی به ما تحویل داد از جنس وزارت ائتلافی قبلی خودش بود. پر از وعده و پر از برگزاری مسابقاتی که جنبه ی تشریفاتی داشت و برنده ی مسابقه از قبل مشخص بود...
وزارتی که ساده ترین وظایف از قبیل به روز رسانی تاریخچه ی انتخابات و کارت قورباغه شکلاتی را مانند وزارت قبل از خود نادیده گرفت و با کوله باری از بدهی، کابینه را به دست وزارت شیر و کیک داد.

دوستان مفتخرم که عرض کنم ما در این دوره ی وزارت تمامی کاستی ها را جبران کردیم...
ما در یک سال - که هنوز هم تمام نشده- کار سه سال را کردیم...
و ما نکردیم! که شوما بودید که با حمایت ها و شرکت کردن هایتان ما را به این اهداف رساندید...
این جنبش ها در تاریخ ثبت شد و آیندگان به شوما فخر می ورزند... فخر می ورزند که شرکت کردنتان در مسابقات پرشور و هیجان انگیز وزارت روحی بر تن مرده ی سایت دمید...

این وزارت بوی وزارت مورفین را می داد... بوی چیژ میداد چون دوباره چرخ لابراتوار های چیژ به گردش در آمد...
به یاد دارم فردی میگفت: پودر کیک می ریزیم توی حلق شوما... شوما را همراه با همان لابراتوار ها زیر گل می بریم...
این بود ادبیات خادمین جادوگران؟

فرد اصلح؟ شوما در جایگاه انتخاب فرد اصلح هستید؟ شوما از ترس رد صلاحیت شدنتان خود را به پشت سنگر می برید...
به دروغ نامه ای منتشر می کنید که در آن جناب لرد ولدمورت به شوما گفته: "شرکت شوما در انتخابات را صلاح نمی بینم"؟
چرا لرد مظلوم را سنگر ترس خود می کنید؟ از دست بی کفایت شوما کچل شد این لرد... ببینید ما چطور پروفسور دامبلدور را سرزنده و پرپشت نگاه داشتیم! هیچ ایده دارید بنده از کجاهام مایه گذاشتم که پروفسور به رضایت قلبی برسند؟
شوما که سنگ لرد را به سینه می زنید به یاد ندارید که چطور با برگزاری مسابقات نمادین و استفاده ی تبلیغاتی از اسم لرد، ایشان را از داوری در این ننگین زار پشیمان کردید؟
جناب آرسینوس جیگر! حال که اینطور شد، بنده شوما را رسما به شرکت در انتخابات پیش رو دعوت می کنم. در صورتی که شورای محترم و ناکارآمد بررسی صلاحیت، به اشتباه شوما را تایید صلاحیت کرد، این مردم هستند که پیام را به گوش شوما خواهند رساند...
مردم هستند که با رایشان به شوما می گویند چه کسی اصلح است.

آقای فنگ... فراموش نمی کنند این مردم روزی را که سایت بسته شد... تدی از دست شوما دق کرد رفت...

مردم فهیم... برای اینکه حقی از شوما ضایع نشود و نه بخاطر اینکه خودم گوشنه هستم، میخواهم صحبت هایم را با آخرین موضوع به پایان ببرم...
اهداف وزارت دو دوره ای خواهد بود... ما در دوره ی اول وزارت، کاستی های ننگینی که به سر وزارت آمده بود را از بین بردیم... اوضاع تازه به دوران پایان وزارت مورفین بازگشته... و در دوره ی دوم به بالاتر از این مقام هم خواهیم رسید!

بر آن شدیم که با تشکیل حذبی بر ضد قدرت، اتحادمان را حفظ کنیم و اعلام داریم که حذب ما به طور قطع در انتخابات پیش رو شرکت خواهد داشت.
خانم ها و آقایان!
این شوما و این هم
حذب آنارشیریال کیکومونیستی فداییان جادوگران
یا به اختصار، حاکف



هواداران عزیز ... به زودی منتظر اعلامیه های حذب و لوگوی حذب در رسانه های کثیرالانتشار باشید...
زنده باد مردم!
زنده باد حاکف!



تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۹:۳۳ شنبه ۶ تیر ۱۳۹۴

ایرما پینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۹ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۸ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 184
آفلاین
گفتگوی صبحگاهی!


شنوندگان،عزیز گفتگوی صبحگاهی در خدمت یکی از کاندیداهای احتمالی وزارت سحر و جادو هستیم!
ایشون که هنوز به تایید شورای عالی ویزنگاموت نرسیدن،بارها اعلام کردن که از هرگونه استفاده تبلیغاتی و ابزاری از رادیو وزارت مخالف هستن،و هم اکنون با شرط تبلیغاتی نبودن مصاحبه حاضر به پذیرش ما شدن.

ما هم اکنون در کتابخانه بزرگ هاگوارتز هستیم،جایی که مملو از کرم کتاب و کتاب های کپک زدست!



سلام خانم پینس،خوشحالم که دعوت مارو پذیرفتید.


ضمن عرض سلام و وقت به خیر خدمت کلیه ساحرگان و جادوگران محترم،مقام عظمای ادمین جناب عله پاتر،کلیه مدیران گرامی،ناظرین عزیز،خانواده کشته شدگان فاجعه تروریستی هاگوارتز،معجون سازان عزیز،افراد خفن،افراد جدی نویس و طنز نویس،کلیه اعضای محترم cbc،چیز کشان و چیز فروشان جامعه،اساتید سابق هاگوارتز،مرگخواران و محفلیون و خلاصه آحاد جامعه جادویی!
از دعوت شما تشکر میکنیم!

بله!اگر کسی مونده بازم سلام کنید!


بله ،جا داره که سلام ویژه خودمو خدمت ارباب لرد ولدمورت کبیر هم اعلام کنم!

خانم پینس لطف کنید خودتونو خدمت بینندگان عزیز معرفی کنید،و اندکی از سوابق اجرایی خودتون رو برای ما بازگو کنید!



اهم!بله!ایرما خانوم لپ گلی هستم!
با مدرک تحصیلی دکترا،قرن هایسال های متمادیه که به عنوان کتابدار و مرگخوار مشغول خدمت در عرصه فرهنگی هستم!

و همونطور که میدونید عرصه فرهنگی از مهم ترین عرصه هاییه که یک ساحره باید در اون فعالیت کنه.
من به عنوان یک ساحره موفق مدتی نیز ریاست سازمان بین المللی حمایت از ساحرگان رو پذیرفتم!که نقطه درخشانی در کارنامه کاری منه!


بله!احسنت!میشه برای ما شرح بدید که انگیزه شما از شرکت در انتخابات چه بوده؟

آه!بنده به یاد دارم که مرحوم عله،که ارادت ویژه ای به ایشون دارم،همواره از ما میخواستن که در انتخابات شرکت کنیم!

ایشون میفرمودن مساله وزارت را جدی بگیرید تا مساله هم شما را جدی بگیرد!

ایشان معتقد بودند اگر وزیر سایت خوب باشد کل سایت خوب خواهد شد!
و همواره به نقش کلیدی وزیر اشارات فراوانی داشتن!

من نیز پیرو فرمان ایشون درخواست کاندیداتوری دادیم!
و مرلین را گواه میگیریم که هیچگونه قصد و نیت مالی و دنیوی نداریم و هدف ما خدمت به سایت است.
بنا بر این اگر به علت کهولت سن تایید نشویم،بی هیچ ناراحتی مشغول به خدمت در کابینه وزیری دیگر خواهیم بود!

متشکرم خانم پینس،برای پایان صحبتی با بینندگان دارید؟

خیر!


ویرایش شده توسط ایرما پینس در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۶ ۱۰:۰۰:۴۶
ویرایش شده توسط ایرما پینس در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۶ ۱۰:۰۵:۴۴

Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.










شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.