کریچر پیکچر تقدیم میکند
خداحافظ رفیق
با شرکت: ویکتور کرام
هری پاتر
هرمیون گرنجر
ابرفورث دامبلدور
کینگزلی
کریچر
بیگانه
مازامولا
آقاهه در نقش کار فرمای کرام
..
.
.
نور , صدا و دوربین: ممد آچار فرانسه
تهیه کننده , کارگردان و فیلمنامه نویس : کریچر
کرام ساک به دست دم در وایستاده همه ی بچه ها داخل هالی ویزارد جمع شدن
کرام: خوب بچه ها اگه خوبیی بدیی از من......
بیگانه
وای .... خدای من ....... من نمیتونم.......... من دوری تو رو نمیتونم تحمل کنم
کرام با حالت بغض: بیگانه من هم ناراحتم این طوری که میکنی دلم رو خون میکنی بگزار با خاطره ی خوش از اینجا برم
بیگانه در حالی که داره حق حق میکنه: باشه
کریچر: اگه بیگانه بتونه من نمیتونم من عمرا نمیتونم من تازه اومدم کجا داری میری حالا بدون تو من چی کار کنم
کرام: من بهتون سر میزنم من هم دلم براتون تنگ میشه و نمیتونم شما رو فراموش کنم
هری و ابرفورث گوشه ای دارن با هم حرف مینن
هری: چه خوب یکی از دیتا بیس پر کنای سایت رفت
ابرفورث: آره دیگه خیلی داشت فعالیت میکرد
مرلین و ولدمورت اون طرف تر
مرلین:
عالی شد دیگه هیچ رقیبی نداریم
مازامولا داره یک گوشه هرموین رو تسکین میده
مازامولا: گریه نکن من خودم برات یک شوهر خوب پیدا میکنم
هرمیون: نمی تونم من به این پسره عادت کرده بودم
کینگزلی در گوش بیگانه: ببین بیگی تو دلت میخواد این کرام بره؟
بیگانه: نه من جونم به جونش وصله
کینگزلی: پس باید یک کاری کنی قبولش نکنن
بیگانه: گناه داره آخه
کینگزلی: ما که بیشتر گناه داریم
ببین اون داره من و تو رو تنها میگزاره
بیگانه: میگی چی کار کنم؟
کینگزلی: هیچی فقط یکم بیشتر خودت باش
ماشین کسی که میخواد کرام رو استخدام کنه دم در نگه میداره
آقاهه: سلا آقای کرام بفرمایین بالا
بیگانه: کرام....کرام... یک یادگاری به من نمیدی؟
کرام: ها؟....... چرا بگانه جان چی میخوای بهت بدم
بیگانه: در همین ماشینه که میخوای باهاش بری
کرام و آقاهه:
کرام: نمیشه بیگانه جان یک چیزی بخواه که مال خودم باشه تا هر وقت بهش نگاه کردی یاد من بیفتی
بیگانه: نه من این دره رو میخوام .....من این در رو میخوام همین رو میخوام( بیگانه در این صحنه کولی بازی در میاره)
کرام رو به آقاهه: آقا میشه این در رو بدم به دوستم قول میدم با اولین حقوقم جبران کنم
دیم دینگ دیم درام دیریم(موبایل آقاهه)
آقاهه: بله بفرمایید............ بله چشم عزیزم ...... میخرم باشه سر راهم میخرم آره..... الان تو راه خونه ام
غریبه: آقا این موبایلتون رو میشه ببینم
آقاهه: خانوم من عجله دارم آقای کرام شما هم سوار شید بریم دیگه
بیگانه: هوی تو نباید با زن من این طوری حرف بزنی موبایلت رو میدی یا موبالیت کنم
آقاهه:
اسنیپ: حالا این جا که داری میری چی میسازین کرام
کرام: پنجره
بیگانه: چی؟... پنجره؟....اه اه اه حالم به هم خورد چه محصول در پیتی
آقاهه: آقای محترم پنجره های ما بهترینه
بیگانه: برو بابا پنجره چیه
آقاهه: درست صحبت کن آقا
بیگانه: آدم بهتره بمیره ولی پنجره درست نکنه
آقاهه: حواستون باشه شما دارید به من توهین میکنید
بیگانه: دقیقا همین طوره من دارم به تو توهین میکنم مرتیکه پنجره ای
آقاهه: من دیگه تحمل نمیکنم شما هم آقای کرام استخدام نمیشی بمون پیش همین رفیق خل و چلت
کرام:
من خودم رو میکشم ... من میرم معتاد میشم ............ من خودم رو از آخرین طبقه ی هالی ویزارد پرت میکنم پایین
دوربین کرام رو ازبالا نشون میده که داره به طرف بیگانه حرکت میکنه
صفحه تاریک میشه و تیتراژ می یاد بالا و صدای بازیگرا تو پس زمینه به گوش میرسه
هری: ولش کن کرام
ابر فورث: یکی این رو بگیره الان خون به پا میکنه
هرمیون: فکر کنم این طوری بهتر شد مگه نه کرام
مازامولا: نمی تونی حرف نزنی الان داره این وری میاد
کریچر: بابا یکی جلوی این رو بگیره کار دستمون میده ها
...............
با تشکر از همه ی اهالی جادوگران
آقاهه و شرکت پنجره سازی ایشون و کلیه کسانی که من رو در ساخت این فیلم یاری دادن