دراکو به سمت مرلین هجوم میاره و کرام سريع به سمت دراکو میره و جلوش رو میگیره و دراکو همچنان در حالی که می خواد خودش رو از دست کرام خارج کنه مشغول فحش دادن به به مرلینه !!!
مرلین : برو بابا بچه جون !!! مارو باش نصفه شب ورمون داشتن اوردن برای چه کاری !!
گیلدی : هوووووووی !! مرلین !! جدیدا گستاخ شدی !! این دستور من بود که تو رو بیارن !! چیه اعتراض داری ؟؟
مرلین که اوضاع رو همه جوره علیه خودش میبینه نمیدونه چی بگه : ها !!! نه !!! فقط میگم که این بچه داره دری وری میگه !
دراکو همچنان خون خونشو میخوره ولی کرام جلوش رو گرفته !
کرام : بسه دیگه بچه !! دهن ما رو ... !! یه لحظه وایستا !!
گیلدی : دراکو جان شما اروم باش من خودم حساب جفتشون رو میرسم !
دراکو اروم میشه .
کرام یه چرخی میزنه و دو رو برش رو نگاه میکنه که کس دیگه ای هست یا نه ولی کسی رو نمیبینه !
کرام : جناب وزير !! حساب جفتشون رو میرسید ؟؟؟ منظورتون چی .. چی بود ؟؟
گیلدی : کرام شما هم بیا پیش مرلین تا بهت بگم !!
گیلدی : فعلا مساله مرلین رو حل میکنیم و بعد نوبت تو هم میرسه ! بهت نشون میدم !!
مرلین : خوب حالا اگه اجازه بدید ما بريم بخوابیم ؟ شب بخیر !
گیلدی : بودی حالا !
مرلین : نه دیگه ! قربونت بشم ! برم بخوابم !
گیلدی : مرد حسابی صبر کن بینم ! پس دیگه حالا کارت به جایی رسیده که دیگه دراکو مالفوی پسری با این شهرت و خانواده ای با این اصل و نصب رو نمی شناسی ! ها !؟
مرلین حسابی قاطی کرده و نمی دونه چی بگه : نه گیلدی جون !! اولش خوابم میومد نمیدونستم چی دارم میگم اما حالا کم کم داره خوابم میپره ! ا .... این دراکو خودمونه ؟ ها ؟! چه طوری پسر !؟ کجا بودی این همه مدت ؟
دراکو بازم می خواد قاطی کنه اما گیلدی جلوش رو میگیره !
گیلدی : خوب گناه اولت اینکه دراکو رو نمیشناسی ! دوم اینکه بچه صداش میکنی ! سوم هم اعتراض به دستور ما ! چهارم هم طرز رفتارت با وزير عالی قدره ! گیلدی جون ! ها ؟؟
مرلین : نه ... نه ... منظورم این نبود !!
گیلدی : دارم واست مرلین ! قضیه کودتات رو هم فراموش نکردم ! فعلا بهتره تا فردا در خدمت کینگی و دوستاش باشی تا ببینم چی میشه !
در همین حال کینگی با جاروش از پنجره وارد اتاق میشه و راست میخوره به میز گیلدروی !
کینگزلی حسابی ترس وجودش رو میگیره که گیلدی الان باز شروع به قر زدن میکنه اما برعکس گیلدروی به استقبالش میره .
گیلدی : کینگزلی جون ! دوست عزيزم ! خیلی خوش اومدی ! واست یه مورد تازه دارم !
کینگزلی حسابی جا می خوره از رفتار گیلدروی !
کینگی : خوب حالا چه کاری داری ؟
گیلدی : یه مورد مناسب واست پیدا کردم !! خوراک خودته ها !
گیلدی : مرلین !!! فعلا تو میتونی بری !! ولی دارم قاطعانه بهت میگم که به هیچ وجه من الوجوهی اجازه خروج از شهر رو نداری و فردا راس ساعت هشت صبح همین جا حاضر میشی تا بعد از مشورت در مورد تو با کینگی و لوسیوس درموردت تصمیم گیری بشه !
مرلین وقتی اسم لوسیوس رو میشنوه تنش میلرزه اما به خودش نمیاره و از اتاق خارج میشه درحالی که حسابی فکرهای مختلف به سرش هجوم میارن !
گیلدروی : کرام تو هم فعلا بیرون باش تا در مورد تو هم خودم تصمیم بگیرم که این طرز رفتار با یه پسر با اصل و نسب و با شخصیت نیست ! اون وقت می خوای ...
کرام حسابی به اشتباهش پی میبره و از اینکه بتونه به معاونت برسه نا امید میشه و سرش رو میندازه پایین و بیرون میره !
گیلدی و کینگزلی و دراکو با همدیگه شروع به صحبت میکنن و دراکو تمام ماجرا رو به کینگی میگه !!
کینگی در حالی که پوزخندی میزنه: پس این طور !! حالا من میدونم و مرلین !! مرلین دارم واست !!!!
.....