در آهنی و زنگ زده تا ته باز شده و یک عدد تدی به همراه کوله پشتی به بیرون پرتاب میشود.
- خوابگاه مختلط فقط مخصوص کارمندان وزارتخونه است، مگه ستاد تو تعطیل نشد؟
تدی در حالیکه از زمین بلند شده و خاک روی بارانی اش را می تکاند، تیریپ مظلومانه و اشک تمساح به خودش میگیرید:
-
چرا ولی موقته! حداقل یه چن روزی بمونم تا تکلیفم مشخص بشه...
یک لنگه دمپایی پلاستیکی پاره، به نشانه بدرقه
رئیس سابق خاسگ به طرف او پرتاب میشود.
--- در دفتر آمبریج ---هری پاتر در حالیکه روی صندلی کوچکی در مقابل میز بلندی نشسته است، چشم از شخصی که بعد از زوپس ( استعاره از جینی) هیچ کس را به این اندازه دوست نداشته، می دوزد. آمبریج نیز معصومانه ترین لبخند خود را نثار او می کند:
-
باز چه دردسری درست کردین، آقای پاتر؟
هری با نگرانی آب دهانش را قورت می دهد و خاطرات شیرین خود را با او یکی یکی مرور می کند. نیم نگاهی به یادگاری پشت دستش انداخته و بالاخره همه جرئت خود را یکباره نثارش میکند:
- در مورد تدی لوپینه سرکار علیه! ( آیا علیه همان مونث شده عله است؟
) به من خبر رسیده دفترش رو بستین.
- پسر همون گرگینه بی سر و پا رو میگین دیگه؟
- ریموس جادوگر محترمی بود، در موردش اینطوری حرف نزنین!
- مطمئنی دورگه ها و نیمه حیوونا رو میشه محترم حساب کرد؟
- اون یه جادوگر اصیل بود...
هنوز جمله اش به پایان نرسیده که نوشته های پشت دستش کم کم ذق ذق می کنند. خراشهای قرمز رنگ به صورت
"من نباید دروغ بگویم" ظاهر می شوند و نگاه نگران و عصبی هری، از چشمان تیزبین وزغ پیر پنهان نمی ماند.
- شنیدم گفتین باید نتیجه منفی آزمایش گرگینگی بیاره؟!
- درسته و تنها شرط من واسه برگشتنش به ستاد همینه!
- کی باید بره آزمایش؟
- فردا... و در حضور من و دو تا نماینده عالیرتبه وزارت باید آزمایش خون بده.
--- در خونه پاترها ---همه اعضای خانواده پاترها دور میز شام نشسته اند که صدایی باعث بهم خوردن جمع گرم خونوادگی اونا میشه:
تق تق تقجیمز: یعنی کی میتونه باشه؟
جینی: احتمالا" داداشه! عادت داره سر شام پیداش بشه
.
هری: به جای این حرفا یکی بره درو باز کنه.
***دقایقی بعد***پاترها همچنان پشت میز شام نشسته اند ولی اینبار به جای اینکه به غذا نگاه کنند، همه به چهره گرفته یک نفر زل زده اند... تدی خسته، تدی تنها، تدی ( اونی که ترکیه و من سر در نمیارم!!!)
تدی با اضطراب به پدر خونده اش نگاهی میندازه:
- بی خونمونی یه طرف، با این بیکاری چیکار کنم؟ اینطوری به نظرت ویکی رو به من میدن؟
- بوقی به جای اینکه نگران آزمایش فردا باشی، تو فکر زن گرفتنی؟
-
- اینطوری نمیشه! فعلا" شامتو بخور و یه کم سر وضعت رو مرتب کن... بعد ببینیم چطوری میشه به این زنیکه آمبریج کلک زد!
تدی با ولع، اولین لقمه رو قورت میده:
-
.... دست شما درد نکنه جینی جون!