خششششششششششش...تصویر آنیتا رو صفحه میاد
...با سلام من آنیتا دامبلدور هستم خبر نگار اعزامی شبکه حذب تی وی ما طبق خبری که امروز بهمون رسید وقتی وارد خیابون ققنوس طلایی شدیم دیدیم اسم خیابون به کریچر اعظم تغییر یافته...و این موضوع باعث خشم عده ای از ملت همیشه در صحنه و مبارز شده که کمی جلو تر پاتر و کرام رو می بینیم که در حال حمایت از این خیابون هستن و سعی می کنن با حرف های فریبنده شون باز هم ملت رو گول بزنن...
و در یک لحظه ادی پرید وسط تصویر و در حالی که یک بلند گو تو دستش بود شروع کرد فریاد زدن...
-ملت گول نخورید...اینا همش توطئه مدیران برای منحرف کردن فکر جامعه به سمت چیز های پوچ و بی ارزش ...آی نفس کش...بــــــزنش....
بوم.....دوربین می پره.....خشششششششششششششششش.......
"شرف یابی در خیابان ققنوس طلایی"
ملت:مرگ بر ضد ولایت ققی مرگ بر ضد ولایت ققی..مرگ بر کریچر...انرژی هسته ای حق مسلم ماست کریچر نیم وجبی همیشه دشمن ماست...تا خون در رگ ماست پاتر دشمن ماست
کرام:الو...الو...حاجی پاشو بیا اینجا باید به یه عده مخالف کریچر یه حالی بدیم...
10 ثانیه بعد حاجی در حالی که یه آر پی جی رو دوششه وارد می شه اما یه دفه پاش گیر می کنه رو چادرش(با توجه به آوتار قبلی حاجی)و می خوره زمین و و یه دفه یه آرپیجی ول داده میشه...
بوم.....
خششششششش...تصویر آنیتا...
...ما هم در مقابل خوابگاه مدیران هستیم که الان به ضرب گلوله یکی از افراد معلوم الحال به تو تیکه خوابگاه شرقی و غربی تقسیم شده...
خششششش...تصویر می ره....
توی خیابون...
پاتر چادر حاجی رو می پیچه دور گردنش و با یه لگد حاجی همراه با در سایت می افتن بیرون....
سالازار هم که از وقتی دارت ویدر گم شده بود نقش نوچه رو بازی می کرد اومد از کنار پای پاتر به خزه که پاتر اونو از دمش گرفت و با شدت 4 5 دور بالای سرش چرخوند و پرتش کرد بیرون...
پاتر:اه حالا من با این خوابگاه چیکار کنم...
کرام:غصه نخور گلم می دیم کریچر درستش کنه وظیفه شه...
آنیتا که پشت اونا وایستاده بود و داشت این صدا ها رو برای ملت از طریق شبکه حذب پخش می کرد پرسید
-ببخشید یعنی شما هم از اون به عنوان یه جن خانگی استفاده می کنید...
پاتر:شما فال گوش شخص اول سایت ایستاده بودی
و پاتر سریع دست آنیتا رو می چسبه...
آنی:مرتیکه...بی تربیت دستمو ول کن می رم به شوهرم می گما...
روز بعد...
تیر روزنامه پیام حذب
آنیتا دامبلدور به عنوان زندانی سیاسی گرفته شدجلو در زندان سیاسی مدیران...
ملت:زندانی سیاسی آزاد باید گردد...مرگ بر کله زخمی
در گوشه شوهر آنیتا دامبلدور در حالی که عینک دودی زده (می خواد اشکاش نمایان نباشه)داره با خبرنگاران مصاحبه می کنه و در این بین چند فحش رکیک هم نثار مدیران می کنه...
ثانیه ای بعد چهره آشنایی برای همه از در زندان خارج میشه...
کسی نیست جز سوروس اسنیپ...
در حالی که 2 نگهبان زیر بغل اونو گرفتن به طرف داری که در محوطه زندان بود می رن
ملت:
5 دقیقه بعد
سوروس:
پاتر می ره روی یه صندلی و با بلند گو می گه:
-این رو دار زدیم برای درس عبرت شما...هر گونه کل کل اعتراض ...اختشاش...و فعالیت سیاسی و داشتن عضویت در حذب از امروز به بعد سزاش همینه...فقط کسایی قابل نجات هستن که ققی رو زنده و کت بسته بیارن پیش ما...
ملت همه از اون محوطه فرار می کنن...و پاتر خنده ای ابلهانه سر میده
پاتر و کرام در حال خندیدن به حال گیری هستن که از ملت کردن که یه جغد از اون بالا میاد و یه نامه رو می ندازه رو سر پاتر...
ای پاتر و بقیه مدیران ساده لوح اگر تن به تن سر به کشت دهیم به از آن که کفتر به دشمن دهیم...روابط عمومی حذب و حومه و با تشکر از خانواده شهدا(سوروس) و زندانیون سیاسیپاتر و کرام نگاهی معنی دار بهم می کنن و هر دو دوباره می خندن
.....
[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo