-اسب! جون ارواح عمه ات برو یه کلاسی چیزی شرط کن یکم به خودت فشار بیار.
-باشه ارسی.
-بگو که ارشدم هستی.
-باشه ارسی.
-خوبم بنویس.
-باشه ارسی.
-ابرو داری کن نری امتیاز گریفیندور رو بکشی پایین اسب.
-باشه ارسی.
-فهمیدی اسب؟
-باشه ارسی.
-مرگ.
-باشه ارسی.
-کوفت و باشه ارسی!
-باشه ارسی.
-ازت متنفرم.
-باشه ارسی.
و بله...
میدونم شاید باورش براتون سخت باشه خودمم اولش باورم نمیشد ولی
ارشد گریفیندور اول میخواستم یه به معلم عزیزتر از جانم که همچو پروانه به دور ما چرخد و اتش به جان خودش می اندازد تا ما علم فرا بگیریم و چون فرا نمیگیریم مجبور به فرو کردن علم در مخمان میشود بگم که خواهرم وقتی میگی مرگ پوشه یه جک و جوونوری به اول و اخر اسمش بچسبون. من هی داشتم در مورد delete نمودن یک new folder در کامپیوتر مشنگی تفکر میکردم که چه طوری میشه باهاش رو به رو شد؟
یعنی چه قدر چیزای بدی توی "نیو فولدر" هات داری که نمیتونی باهاشون رو به رو بشی؟ چرا از سنت پسندیده بک آپ گرفتن استفاده نمیکنی؟
هان؟ چی میگی ارسی؟ اهان! باشه ارسی. خفه میشم. ببین باز قهر کرد این معلمه! اینا کین میذارین معلم بشن؟ کفش پاشنه بلندم پاش میکنه. نه جوون اسب بیا ببین مگه نمیگن کفش پاشنه بلند صدای پای شیطان عه؟
ارسی آسلام در خطره جون تو.
باشه ارسی. دهنمو میبندم و تکلیفمو مینویسم!
تکلیفنگاهی به چراغ بالای سرش که پیت پیت نمیکرد کرد. این طوری نمیشد در چنین موقعیت خفنی حتما باید پیت پیت میکرد. پیت پیت جزو وظایف یک چراغ در هنگام اختلاط با یک مرگ پوشه بود. پس آملیا دور از چشم کسی با چوبدستی اش کمی به چراغ کوبید. ولی چراغ مسر بود که درست کار کند و پیت پیت نکند. املیا باز هم کوبید و با هم نتیجه نگرفت و باز هم؟ و باز و
پــــاق!و بله چراغ پوکید. گند زدن یکی از ویژه های بارز یک آملیا بود!
مرگ پوشه نگاهی به دخترک کرد که اگر لامپی بود میشد از نگاهش خواند که میخواست برود خود را به نیوفولدری تبدیل و از کل جهان هستی دیلیت کند.
آملیا در همان حال که داشت سعی میکرد به ارواح عمه اش فکر نکند گفت:
-خب ایبی یوخدی بابا! یعنی بیخیال همه چی!
و بعد با ورد لوموس نور چوبدستی اش را در صورت مرگ پوشه انداخت.
-اینجا نوشته که اسم شما مرگ پوشه و معروفه به کفن زنده. ایا تائید میکنید؟
مرگ پوشه که خود را در این وضعیت میدید حاضر به خوردن مرگ موش هم بود با سر تائید کرد.
-خب اینجا نوشته که شما خیلی کمیابید. شاید برای گل های توی خونه که پشت مانتور با حالت "مادرسیریوس این چه تکلیفی" عه خاصی به من زل زدن باشن جالب باشه که من از کجا اوردم پس شما رو؟ که خب جوابش اینکه ارسی اومد کرد اینو تو دهنم گفت بیا اینم مرگ پوشه جون اون یکی عمه ات که هنوز زنده اس برو یه تکلیف تحویل بده که صحیح!
کفن زنده به کفن کردن خودش و اسبیکه رو به رویش فکر میکرد.
-شما شبیه شنل سیاه رنگی هستید. حالا برای ما شفاف سازی کنید. شما ایا شنل سیاه رنگی هستید؟ یا شبیه شنل سیاه رنگی هستید؟ برای بینندگان توضیح بدید. چرا؟ کی اتفاق افتاد؟ چه طور؟ چرا سیاه؟ چون مشکی رنگ عشقه؟ ایا عزای شخص خاصی رو گرفتید؟ حرف بزن لعنتی من نیاز دارم به این تکلیف!
و مرگ پوشه جواب نداد!
-خب مهم نیست بالاخره به زبون میارمت! نوشته شما هرکی رو بخورید شنلتون گنده تر میشه. یعنی چی؟ یعنی زیر شنلتون روده معده دارید؟ هضمتونو چه طور انجام میدید؟ مرلینگاه میرید شنلتون خیس نمیشه؟
و نه...درست حدس زدید مرگ پوشه جواب نداد!
-شبها در مجاورت زمین پرواز میکنند. چرا؟ چرا پرواز میکنید؟ میترسید شنلتون کثیف بشه؟ او نیگا کن تو این کتاب عه جک و جونورهای نیوت مرتیکه فلاویس بلبی دو سه صفحه در موردتون حرف زده. فک نکنم ننه ام در مورد من اینقدر حرف زده باشه میدونی بهت حسودیم شد. او یک سوال دیگه برام به وجود اومد! شما مرگ پوشه ها سردتون نمیشه با این شنله؟!
نه! جواب نداد.
-و ادامه داده شما قربانی که خوابه رو خفه میکنید و به هضم قربانی میپردازد و بعد هیچ اثری از خودش و قربانی به جا...هووووی! داداش کجا داری میای؟ آسلام رو به خطر نننداز از شنل سیاهت خجالت بکش! بیای جلو جیغ میزنم! ارسی!
ارررررررسی! و بله...مرگ پوشه آملیا را خورد!
آرسینوس با اثرات هیجانی که هنوز از وزیر شدن وینکی بر روی نقابش به چشم میخورد وارد اتاق شد ولی چیزی جز مرگ پوشه را ندید که با حالت آرامی روی صندلی خودش نشسته. نگاهی به چراغ بالا سرشان انداخت که ترکیده و شیشه های خردش روی زمین پخش شده بود. چوبدستی روی زمین افتاده و نور کم سویی از ان بیرون می امد. با خودش فکر کرد دوباره دخترک حواس پرت از سر کاری که بهش واگذار شده بود جیم زده و مرگ پوشه بنده خدا هم معطل او مانده.
-عجیبه پس چرا صداشو شنیدم؟
مرگ پوشه برای اظهار بی اطلاعاتی شنلش را به اطراف تکانی داد. ارسینوس به سمت کفن زنده برگشت و گفت:
-در هر صورت ممنون که تا اینجا اومدید قدم رنجه کردید. ببخشید دیگه این دختره همیشه باعث دردسر بوده.
و از اتاق خارج شد بدون اینکه متوجه مرگ پوشه کمی حجیم تر از حالت عادی اش شده!