هدف از پست زنی: خود نمایی
درون مایه: عقده یا بازی
عکس العمل شما: نادیده گرفتن پست
________________________________
صدای اون ور تلفن: سلام گلی
گلدختر: شیطون بلا میدونستی منم زود گوشی رو برداشتی؟
مهتاب: اره عزیز دلم برات تنگ شده بود
گلدختر: منم همین طور مهتاب جووون
هوکی و کریچر: ysick: :
گلدختر: مهی اینجا دو تا جن بی ریخت هستن که به کمک تو نیاز دارین
چی؟......... وقت نداری ؟............................ من ازت میخوام
چی داری میگی؟.................................. مرده شورت رو ببرن ...... ارزشی بوقی ....
تق( صدای گذاشتن گوشی)
کریچر: هوک مگه این با موبایل حرف نمیزد؟
هوکی: گیر نده این جوری سینمایی تره
گل دختر یک لبخند ابلهانه میزنه و میگه
بچه ها دوستم سلام رسوند گفت وقت نداره
هوکی و کریچر:
گل دختر: ولی اشکال نداره یک رفیق دارم مامان همیشه یار و یاور من بوده این یکی دیگه روم رو زمین نمیندازه
کریچر: هوک ما چرا باید از این کمک بگیریم؟
هوکی: تا از خشم ارباب رهایی پیدا کنیم
کریچر: کدوم ارباب؟ اگه به منه که حالا حالاها لردی وجود نخواهد داشت
هوکی: نئیدونم
کریچر: میخوای با یک ورد لردت کنم؟
هوکی: نه من عاشق شناسمم من اصلا اومدم توی سایت صفحه اول نوشت خوش اومدی جیگر شناسه ی هری پاتر برای شما خالی است افتخار میدید؟ منم گفتم ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشــــــــــــــــــــــــــــــــــــش برو بو میدی من فقط هوکی رو میخوام
کریچر: درکت میکنم مثل خودمی
گل دختر داشت با دوستش که تازه شمارش رو گرفته بود حرف میزد
گلدختر: سجی جیگرتو چرا گوشی رو بر نمیداری
صدای پشت تلفن: خدای من تویی گلی من فکر کردم این جن پر روه کریچه
گلدختر: با گوشی اون داریم حرف میزنم حالا بگزریم خودت خوبی
سجی: فدات بشم ازت چه پنهون امروز یکمی احساس ناخوشایند پوچی در......
کریچر میپره وسط حرفش: اگه این دیالوگ نخ نمای تکراری رو بگه حذف شناسش میکنم
گلدختر: وااااااا سجی این یارو میگه این رو نگو
یک ساعت بعد
گلدختر: اره دیگه همین ........... نه دلم برات تنگ شده بود گفتم یک حالی ازت بپرسم ..کاری نداری....... الو ................الو....... چی شد؟
هوکی:
:
کریچر: انقدر فک زدی شارژش تموم شد
هوکی: دیگه هر کی ندونه من که میدونم خطت تالیاست اعتبارش امروزتموم میشد چرا تقصیر شارژش میندازی
کریچر: ببین هوک تو امروز از دنده یچپ بلند شدی اون از خودشیرینیت جلوی لرد اون از جریان مرگ خوارا اینم از ضایع کردن من جلوی این دختره
گلدختر گوشی کریچر رو پرت میکنه طرفش
بیا اینم دسته بیلت من دیگه برم کار دارم
گلدختر در رو باز میکنه و میره بیرون
هوکی: این تعادل نداشت ها
کریچر سرش رو تکون میده اره مثل خودت بود
هوکی: به نظرت یکم موضوضعمون بی مزه نیتس؟
کریچر: نه خیلی هم باحالیم
هوکی: به نظر من خلی لوسه یک ساعته اینجا داریم فک میزنیم که چی؟ اونم در حالی که طرف مقابلمون گل دختره
کریچر: من که راضیم
هوکی:
باید یک تحولی توی موضوضع ایجاد کنیم
سرژ : موافقم یک جوری نقش من رو زیاد کنید
کریچر: این از کجا اومد؟
سرژ : یادت رفته ها من رفیق دامبلم به همه جا دسترسی دارم
هوکی: اه تاپیکم رو ریختید به هم
کریچر: حالا انگار تاپیکت توفه اس
هوکی: از تاپیکای تو که بهتره
سرژ : راست میگه تاپیکای هوکی خیلی باحالترن ولی به پای تاپیکای نارسیسا نمیرسن
کریچر: اصلا میدونی چیه قرار بود مدیر شی میرم زیر آبت رو میزنم تا جونت در بیاد
سرژ:
راست میگی؟
کریچر: جوون تو
هوکی: دیوونه روند تاپیک رو ریختی به هم
سرژ : اه چقدر حرف میزنی وقتی دو تا بزرگتر دارن حرف میزنن یک جنخونگی نمیپره وسط
کریچر: هوووووو درست صحبت کن منم جنم ها
تق تق تق
کریچر: کیه؟
صدا از پشت در
منم زاخی سرژ اینجاست
سرژ : هی زاخی من اینجام چی میخوای
زاخی از پشت در: خوب در رو باز کن تا بهت بگم
سرژ : نمیشه در قفله من دسترسی ندارم تا بازش کنم
زاخی: خوب از شناسه ی مدیریتیه استفاده کن حتما من باید بهت بگم
سرژ درحالی که لبخند گل دختری به لبشه( گلدختری = ابلهانه)
هی زاخی میدونی اینجا یک مهمون عزیز داریم
زاخی: از بروبچ هافله
سرژ : نه
زاخی: تو جیب جا میشه
سرژ: نه
زاخی: تا حال دیدمش
سرژ : آره
زاخی: کریچره؟
سرژ: اره
کریچر : دیگه کافیه زاخی لو رفتی شناست رو فردا میبندم حالا بگو بریا چی اومدی اینجا؟
زاخی: دیدم سرژ دیر کرد اومدم دنبالش
هوکی: دیوونه بس کن دیگه این چرتو پرتا چیه مینویسی؟
کریچر: خیلی وقته پست نزدم بزار عقده هام رو خالی کنم
هوکی: مگه خودت ناموس نداری برو تا تاپیکای خودت عقده هات رو خالی کن اینجا یک تاپیک جدی و باحال بود گند زدی بهش
کریچر: خوب دیگه خسته شدم بهتره تمومش کنیم
چشاتون رو ببندین تا سه میشمرم بعد باز کنین
1 2 3
هوکی چشماش رو با میکنه و میبینه کف مغازه افتاده چند متر اون طرفتر کریچر به صورت دمر روی مبل خوابیده
هوکی در حالی که سعی میکنه گزشته رو به خاطر بیاره از جاش بلند میشه
ساعت 12 ضربه میزنه
هوکی با خودش فکر میکنه ساعت دوازدهه ولی امروز چه روزیه؟
تقویم اون ور مغازه روی دیوار آویزون بود
دوستان من خیلی وقت بود پست نزده بودم دلم تنگ شده بود این پست مزخرف رو لازم نیست جدی بگیرین ولی یک نکته رو لازم دوستم بگم
درجا زدن تاپیک روی یک موضوع واحد برای تاپیک مضره پس زود زود موضوع تاپیک رو عوض کنید( یک پیشنهاد دوستانه)