گری بک هیچ شانسی برای فرار نداشت این را خودش هم فهمیده بود به همین دلیل دیگر هیچ تلاشی نکرد و فقط صبر کرد تا اثر قرص از بین برود.
بعد از نیم ساعت اثرات قرص از بین رفته گری بک که از قیافه کریچر میفهمه که دیگه از اون احساس توهم لعنتی خبری نیست شروع به حرکت به سمت کریچ میکنه ولی قبل از اینکه بتونه گازش بگیره به پیش بلا و بلیز میرسن.
کریچر: من گربه ی ارباب رو شست
کریچرسریع پشت سر مرلین مخفی میشه و گری بک هم با یک حمله خودش رو روی کریچ می اندازه
کری بک: خب که منو حموم میدی ها؟ که منو گربه صدا میکنی ها؟ فکر کردی گیرت نمیارم
کریچ: ارباب من تقصیر نداشت. من غلط کرد ارباب
بلا : ول کن اینو گری. این که ارزش این رو نداره که گرگینه بشه تازه یک جن خونگی هست اثری روش نداره
فنربر به حرفهای بلا فکر میکنه و میبینه که راست میگه به همین دلیل دست از خشنت برمیداره بلیز که با مرلین درحال بحث کردن بود بعد از پایان حرفهاش برمیگرده به سمت بلا و میگه : بهتره بریم کارمون تموم شده
بلا: جون من یه بستنی بخر بعدش بریم
بلیز:
گری بک : راست میگه یه بستی بخر
بلیز که دلش به حال این دوتا بدبخت میسوزه به سمت فروشنده میره تا سه تا بستنی سفارش بده
گری بک و بلا:
بلیز با سه تا بستی برمیگرده که ییهو یکی از پشت سر بهش میگه از جات تکون نخور
بلا و گری با دیدن این صحنه به سمت بلیز و جادوگر نقاب دار یورش میبرند
جادوگر نقابدار: هیچی جلو نیاد برید عقب
جادوگرا و ساحرها از ترس روی زمین میخوابند.
بلا: تو کی هستی ؟
جادوگر نقابدار: به تو ربطی نداره
گری بک: چی میخوای ؟
جادوگر نقابدار: اطلاعت درمورد لردی کچل
بلاو بلیز و گری بک:
بس کن دگه اینطوری لرد رو خطاب نکن
بلیز با یه حرکت انتحاری جت لیانه
یه مشتی تو شکم طرف میزنه و خودش رو نجات میده
و سریع به سمت حمله میکنه و نقاب رو میزنه
هرسه مرگخوار
بله اون جادوگر کسی نیست به جز....