هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۳۲ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۸۵

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
به نام مرلين و همه ي دوست داران او!
شنبه ي ديگر و اخباري از جنس بيست و يك و سي و سه دقيقه!

* تيم كدويچ دو تيم آجاس پس از سه سال پول هاش رو جمع كرد و توا نست همشهري خودش رو در دربي 21 شكست بده.
صحنه هايي از اين ديدار رو مي بينيم:
: اوي!!! همشهري!!! چكا مي كني؟ (oooy hamshar cha ka mekoni?)

* خبر ديگه اينكه:
ارباب لرد ولدمورت يا همون كرام سابق حالا شده بارون خون آلود و يه سابق ديگه به سابق هاش اضافه كرده.
بعضي خبر گذاري ها از قول بيگانه گفتن:
Are you a horse?
و بارون هم در جوابش گفته كه:
My ball is red!

* حاجي داركي رو كه مي شناسين؟ از اون ور آب اعلاميه داده:
اين ياروه نبايد با لباس زير مردم بازي كنه.
يكي نيست بگه آخه....

* برو بچ هاي جادوگر خبر دادن كه يه اژدها تو كشور ديدن. شما هم اگه ديدين بما بگين!

و ويژه هاي امشب هم دوربين مخفيه كه خودش جاي تامل داره!

دوربين مخفي در درون ريش مرلين جا سازي شده و مرلين از فساد اداري فيلم مي گيره!
مرلين: اين مجوز تاپيك من كي داده مي شه!
ناظري كه سانسور شده: معلوم نيست!
مرلين: لاي پرونده ام رو نيگاه كن!
لاي پرونده دو تا گاليون قرار داده شده.
ناظر: خوب ببينم چي كار مي شه كرد.

تا بيست و يك و سي و سه دقيقه ي ديگه!!! خدا حافظ



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ شنبه ۴ آذر ۱۳۸۵

old ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۵۶ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵
از 127.0.0.1
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
آرایشگاه زیبا

قسمت اول

در آرایشگاه به آرامی باز میشه و نور خورشید در حال غروب تمام فضای ارایشگاه رو به رنگ نارنجی پرنگ د میاره و چشم مشتر های رو که تو نوبت اصلاح سر و وصرت نشستن اذیت میکنه. پسر جوونی میاد جلوی در و سایه ی بلندی رو توی مغازه میندازه . همهی مشتری ها با تعجب بر میگردن و به سمت در نگاه میکنن ولی تنها چیزی که میبینند یه پسر جون با ردای سیاه که صورتش توی سایه قرار گرفته. پسر در وارد آرایشگاه میشه و روی تنها صندلی خالی مینشینه

دقایقی بعد

همون پسر حالا روی صندلی مخصوص اصلاح نشسته و آرایشگر داره مو های زیبای پسر رو مرتب میکنه . اون پسر هم چوب دستیش رو در آورده و داره به ارامی با چوب دستی بازی میکنه و در همین حال مشغول حرف زدن با ارایشگره

پسر: خوب جوزف بلاخره منو استخدام میکنه یا نه؟

آرایشگر: نه تام . من هنوز نمیتونم به تو اطمینان کنم که کارت رو درست انجام بدی

تام که میبینه این بحث که از چند دقیقه قبل شروع شده هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. به آرامی به تمام مغازه نگاه میکنه و وقتی متوجه میشه غیر از خودشون دو نفر کسی تو مغازه نیستبه آرامی چوب دستیش رو به سمت آرایشگر میگیره و وردی رو زیر لب زمزمه میکنه

آرایشگر: البته تام . به نظر من اگه از فردا بیای سر کار و من کارت رو ببینم بهتر میتونم تصمیم بگیرم که اینجا بمونی یا نه

تام به آرامی لبخند میزنه

یک هفته بعد

تام توی مغازه نشسته و منتظر مشتریه. ارایشگر اینقدر به تما اعتماد پیدا کرده ( با یه مقدار کمک چوب دستی) که کلا مغازه رو به تام سپرده و خودش زیاد اون طرف ها پیداش نمیشه

مردی با مو و ریش بلند خرمایی رنگ وارد مغازه میشه

مرد: سلام تام. میبینم که بلاخره توستی این کار جدید رو بگیری

تام: سلام پروفسور دامبلدور. شما لطف کردین که منو به جوزف معرفی کردین

دامبلدور روی صندلی مخصوص اصلاح مینشینه و به تام میگه

_: تاممیخوام مو ها و ریش های منو کوتاه کوتاه کنی

تام: تصمیم خوبی گرفیتد قرباناین مودل مو دیگه از مد افتاده

بعد با شیطنت اضافه میکنه

- دیگه خانوم های جوون از مو های بلند خوششون نمیاد

دامبلدور با حسرت آهی میکشه و میگه: حق با تو تام
بعد به مو های تقریبا بلند تام ( که یک پنجم مو های خودش نیست )اشاره میکنه و میگه:
- بهت پیشنهاد میکنم تو هم مو هات رو زیاد بلند نکنی. دختر های جوون در این موررد از خانوم های میان سال هم سخت گیر ترن

بعد هر دو به آرامی لبخند میزنن

تام: اون خانوم میان سای خاص باید کلی هم خوشحال باشه که همسر بهترین جادوگر دنیاست

دامبلدور: منیروا در این جور موارد خیلی سخت گیره

در همین لحظه که کار اصلاح مو و ریش دامبلدور تقریبا تموم شده یه فکر پلیدانه به مغر تام خطور میکنه و با حالت خاصی به دامبلدور میگه

-پروفسور دوست دارید از یه نوع روغن موی جدید که برامون اومده استفاده کنید؟این روغن مو باعث میشه مو های روشنو رنگی خیلی جذاب تر به نظر برسن

دامبلدور که داره به منیروا فکر میکنه با خوشحالی قبول میکنه

تام با اجرای نقشش فاصله ی زیادی نداره. وارد زیر زمین میشه و اون معجون رو که تاریخ مصرفش گذشته و اثرش کاملا عوض شده با خودش بالا میاره

چند دقیقه ی بعد مو های کوتاه شده ی دامبلدور و ریش ها ی کوتاه و کم پشت دامبلدور به معجون مورد نظر آغشته شده و دامبلدور مشغول ترک آراشگاه

دوربین روی بطری اون معجون زوم میکنه

نوشته ی روی بطری

معجون تقریت مو ی دکتر ....
این معجون باعث میشود مو های بور و رنگی افراد تا حدی بدرخشد و صورت آنها رو نورانی کند و ...

اخطار: معجون تاریخ گذشته اثات جبران ناپذیری در بر دارد . مثل بلند شدن غیر عادی مو در قسمت های آغشته به معجون که بعد از هر اصلاح به اندازه ی قبل بازمیگردد
توجه داشته باشید این تاثیرات دائمی میباشد

پیاین قسمت اول

ادامه دارد



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۵۱ چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ولدمورت ، از عرش تا فرش !

دیش دین دیش دین دیش دین دیش دین(یه تیتراژ خوف ... هری پاتر داره از طلسمای ولدی جا خالی می ده ... آهنگی با ریتم تند پخش می شه )دیش دین دیش دین دیش دین دیش دین ...

روی صفحه نوشته می شه :
مستندی از ولدمورت ، از دیرباز تا امروز ....

دیش دیش دی دیش دین !(ختم آهنگ ) ... صفحه با تکنیک فید این تو بلک و فید این فرم بلک عوض می شه و خوابگاه مدیران رو نشون می ده !(این فید این تو بلک و فید این فرم بلک جدیدا مد شدن ! ... خیلی کاربرد دارن ! )

کرام : کریچ زود باش ... من عجله دارم ... می خوام عله رو سروپرایز کنم .
کریچ : اه صبر کن بابا ... آسون که نیست ... باید هورکراکساتو هم ردیف کنم .
کرام : چی ؟ ... این سوسول بازیا چیه بابا ! ... زود باش خودمو لرد کن بقیشو بی خیال ... کسی نمی تونه منو شکست بده !!
کریچ : خودت خواستیا ! .
پاااااااااااق !....آآآآآآآآآآآآآآآخ !
کریچ منو رو توی شیکم کرام فرو می کنه ... کرام روی زمین زانو می زنه ...
تصویر دوباره فید این تو بلک می شه ! ... و دوباره فید این فرم بلک می شه !!!!
تصویر خوابگاه مدیران رو نشون می ده ... کرام سابق روی تخت دراز کشیده ... یه پتو روش کشیده شده و هیچی از کرام دیده نمی شه ... عله و کوییرل در حالی که دستشون پر از کیسه های خرید بود وارد می شن .
کوییرل : کرام ... کریچر ... مونا ... باک بیک ... بیاین .... وسایل شامو گرفتیم املتو ریدیف کنیم !
ناگهان کله بیل ویزلی از پنجره خوابگاه میاد تو .
بیل : من به همه کتابهای هری پاتر تسلط کامل دارم ... خارجیا املت نمی خورن !!!
(ملت تماشاگر : چه خز ... چه خیل ... چه ضایع !)
تعداد متعددی گوجه به سمت بیل ویزلی پرت می شه ... عله می ره یه دونه می خوابونه پس گردنش و می اندازدش بیرون و پنجره رو می بنده !
(نکته توی پرانتز : اونموقعا بیل ویزلی هنوز مدیر نشده بود و آدم حساب نمی شد ! )
عله می ره پتوی تخت کرامو کنار می زنه تا از خواب بیدارش کنه .
بعد از کنار رفتن پتو ، کوییرل یه جیغ می کشه ... دستشو می زنه پس کلش یه چک کنه ببینه ولدی هست یا نیست ! ... ولی می بینه پس کلش خالیه ! ... بعد هم یک "اوا خاک بر سرم شد !" می گه و می ره پست عله قایم می شه !
عله چوب دستیشو می کشه و رو به ولدی می گه :
" اکسپلیارموس !"
کریچر از زیر تخت بغلی در حالی که چوب دستی کرام رو سفت گرفته با کله میاد می ره تو شیکم عله !
یهو کرام سابق بلند می شه و با یه خنده شیطانی "ووهاهاهاهاهاها" رو به بقیه می کنه و می گه :
- از امروز ، من ، لرد ولدمورت هستم ! ... احترام بگذارید !
عله و کوییرل : کرام خودتی ؟
ولدی :
عله یه دونه می خوابونه پس کله کریچ .
عله : خاک بر سرت تو براش شناسه درست کردی ؟ ... بدبختمون کردی که ! ... جن خر !
ولدی : خب من دیگه برم خانه ریدل ها کلی کار دارم !

==========

ادامه دارد ... قسمت بعدی در یکی دو روز آینده ... به دلیل زیاد بودن مطالب ، گنجایش در یک پست جایز نبود ! ... شما به بزرگی کرام سابق ببخشید !
خدا لرد جدید را شفا بدهد ... همه بگید آمین !


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۱ ۹:۵۷:۵۶



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۵

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
اول دو شاخه رو می زنید به برق ... دکمه استارت رو فشار می دید . صفحه جادویی روشن می شه . سیگنال ها در طول سیم های متعدد جهش پیدا می کنند . چند لحظه بعد ... بووووم.... صفحه اصلی همه جا رو پر می کنه . شما روی یک خانه تیک می زنید ... چند صدای ویج و ویج و درست چند ثانیه بعد خودتون رو در میان یک صفحه خانگی پیدا می کنید. یه آدرس ... کلمه عبور ...یه نور سبز ... شمارش معکوس شروع می شه ... 10 ، 9 ، 8 ، 7 ، 6 ، 5 ، 4 ، 3 ، 2 ، 1 ............
عصر بخیر ! سلام جادوگر. بله درست حدس زدید من از استودیوی اولین برنامه سلام جادوگر از کانال 7 با شما صحبت می کنم . این برنامه قصد داره درهر هفته با یکی از منتخب ترین ها در سایت جادوگران به بحث بنشینه و
بیش از این شما رو منتظر نمی زارم ... این شما و این هم مهمان این هفته ما...لرد ولدمورت!
لرد ولدمورت که چندی پیش با شناسه آناکین مونتاگ در سایت فعالیت داشت هم اکنون با در دست گرفتن این شناسه می خواهد قدرت تاریکی را به همگان نشان دهد .

آنا : به عنوان اولین سوال این درسته می گن نقش ولدمورت تو سایت نفرین شدست؟
لرد: نه نفرین نشده ... ولی ولدمورت باید جاه طلب باشه .... به مقامش بچسبه و از جاش تکون نخوره!
آنا: پس چرا هیچ کس تا حالا تو این نقش دووم نیورده؟
لرد : خب شاید زیاد جاه طلب نبودن!
آنا: اولین نفری که گفت ارباب کی بود ؟
لرد : آرامینتا بود فکر کنم.
آنا : یه قول بده تا کی دووم میاری؟
لرد : راستش منو تا نندازن بیرون که خودم نمی رم!
آنا: به نظرت قبل از تو بهترین ولدمورتی که تو سایت بود کی بود؟
لرد : کرام
آنا: چرا ؟
لرد : چون بیشتر از همه دووم آورد!... در ضمن قدرتش از بقیه بیشتر بود!...
آنا: چه ویژگی داشت چون مدیر بود ؟
لرد: آره... تو سایت مدیر از همه قوی تره!
آنا : واسه آینده چه برنامه هایی داری ؟
لرد : برای آینده ؟... خب کسب قدرت...
آنا : شیوه رول نویسی عوض می شه ؟
لرد : نه عوض نشده.
آنا : شیوه طنز قبلی رو در پیش می گیری ؟
لرد : طنز خوبه!
آنا : نوشتن پست رو می گم ؟
لرد : طنز خوبه ولی برای شروع فقط کار رو خراب می کنه!... بهتره برای شروع ولدمورت یه مقدار خشن به نظر برسه!
آنا : چرا ؟ خز می کنه؟
لرد : دقیقا!
آنا : به نظر خودت ولدمورت باید تو ماموریت ها شخصا شرکت کنه ؟
لرد : آره خب تقریبا!
آنا : آلبوس هیچ وقت این کار رو نمی کنه!
لرد : دو نوع شرکت کردن داریم !
آنا : ادامه بده.
لرد : لرد توی داستان باشه یعنی مثلا لرد بره فلان کار رو بکنه!...
لرد : یا لرد خودش پست بزنه و تو داستان نباشه.
لرد : بستگی به ماموریت داره!
لرد : جاهای ساده کار بهتره لرد تو داستان نباشه!
لرد : ولی خب خیلی از کاربر ها دوست دارن لرد فعال داشته باشن که همه جا پست بزنه!
آنا : موافقم!
آنا : از وقتی اومدی سایت چند تا ولدمورت دیدی ؟
لرد : من بیشتر از دو ساله عضو سایتم .
لرد : ولی حدود یک ساله عضو ایفای نقش شدم.
لرد : توی این مدت هم خودم سومین لرد هستم !
آنا : پس دو تا قبل از خودت رو دیدی ؟
لرد : آره
آنا : قشنگ ترین رنگی که یه ولدمورت دوست داره ؟
لرد : مشکی رنگه عشقه !
آنا : رول پلینگ سایت چقدر به بودن ولدمورت بستگی داره ؟
لرد : خیلی کم !
لرد : شاید 10 درصد!
آنا : توضیح بده... این عدد شگفت آوره!
لرد : خب آخه مگه لرد چی کار می تونه بکنه !
لرد : در حالت عادی فقط حمله می کنه!
لرد : مگه چقدر جنگ می شه راه انداخت؟
آنا : می تونه یه جبهه و یه تالار رو به طور کامل فعال کنه !
لرد : توی کتاب هم نقش لرد زیاد نیست.
لرد : یه تالار رو آره ولی ایفای نقش 10 یا 12 تا تالار داره!
آنا : تمام بچه های یه تالار مثله اسلی اون 10 12 تا تالار دیگه رو می چرخونن !
لرد: نه الان اسلی هم زیاد فعال نیست ...
آنا : شاید!
آنا: چرا قبول کردی یه ولدمورت بشی ؟
لرد : به تو می گفتن قبول نمی کردی ؟
آنا : نه...به من مدیریت سایت هم بدن قبول نمی کنم!
لرد : حتما می دن!
آنا : شک نکن...
آنا : بهترین تالار و تاپیکی که دوست داری کجاست ؟
لرد: من قبلا تاپیک دامبل و خانواده رو بیشتر دوست داشتم .... الان تاپیک خاصی نیست!
آنا : بهترین تالار ؟
لرد : من توی هافل و اسلی بودم ... به نظرم اسلی بهتره.
آنا : آناکین رو بیشتر دوست داری یا ولدمورت رو ؟
لرد: خب آناکین مربوط به جنگ ستاره هاست ... ولدمورت مربوط به هری پاتره !
لرد : توی داستان های هری پاتر من از مرگ خوارا بیشتر خوشم می یاد.
لرد : ولدمورت هم که رئیس مرگ خوارا هاست .
آنا : نه منظورم کدوم شناسه رو تو جادوگران دوست داری ؟
آنا : دوست داری بیشتر باش پست بزنی ؟
لرد : الان با ولدمورت ...
لرد : قبلا مونتاگ را با هیچ شخصیتی عوض نمی کردم.
لرد: چون فکر نمی کردم مثلا ولدمورت بشم .
آنا : حالا چه احساسی داری ؟
لرد : سیاهی ... خشانت .
آنا : بهترین سوالی که دوست داری ازت بپرسم چیه ؟
لرد : معمولا لرده که از بقیه سوال می پرسه.
آنا : بسیار خب ... دوست داشتنی ترین طلسم ؟
لرد: کریشیو!
آنا : اوه ... آواداکودارا نیست ... چه ولدمورت مهربونی !
لرد: آواداکودارا که طرف رو در جا می کشه حال نمی ده...
لرد: باید یه چیزی زد که طرف زجر بشکه.
لرد : جیغ!!!
آنا : اوه چه ولدمورت خشانتی!
آنا : نظرت در مورد دامبلدور چیه ؟
لرد: دامبلدور زشت ترین
لرد : ارزشی ترین
لرد : تابلو ترین
آنا : دیگه ؟
لرد : خرفت ترین
آنا : اوج خشانت ؟
لرد : بوق ترین مدیریه که هاگوارتز داشته!
لرد : آخه خشانت برای دامبل زیاده.
آنا : به عنوان آخرین سوال :
آنا : نظرت در مورد سامانتا چیه ؟
آنا : ( نظر خوب می دی ها ! )
لرد : نظر من در مورد مرگ خوارا بستگی به عملکردشون داره!
آنا : سامانتا ؟
لرد : من پارتی بازی نمی کنم!
آنا : کروم کجاست ؟؟؟
آنا : در این موقع مصاحبه این هفته ما با لرد ولدمورت به پایان رسید . از این که وقتتون رو به ما اختصاص دادید تشکر می کنم.

آنا مور شبکه جادوگر تی وی کانال 7!


از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵

الستور مودیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵
از یک جای دور ولی نزدیک به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 192
آفلاین
مصاحبه سیاسی با حزب مرگخوارن !

مجری : در خدمت آقای ولدی کچل نژاد و معاونشون مونتاسبی هستیم ، بنیان گذار و رئیس این حذب ، سلام آقای کچل نژاد خسته نباشید .
کچل نژاد : سلام ، آوادکداورای صلح آمیز حق مسلم ماست .
مونتاسبی : من اینجا بوقم !
مجری : قبل از اینکه به مسائل دیگه برسیم ، خودتون رو کامل برای مردم ارزشی معرفی کنید .
کچل نژاد : بله من لرد ولدی کچل نژاد هستم یک یتیم !
مجری رو به مونتاسبی : بله ، بله .... مونتاسبی دستت رو از دماغت بکش بیرون ....... سپس روش رو به کچل نژاد می کنه ...... خوب شما چی شد که این حزب رو تشکیل کردید ؟
کچل نژاد : والا من بچه که بودم بابام مرد ....... بعدش ننم مرد ..... بعدش نصل ما منقرض شد .....بعدش کچل شدم ..... بعدش عکسم رفت روی بسته های پفک مشنگی ..... الانم عقده ای شدم و این حزب را راه انداختم .
مونتاسبی : از من سوال نمی پرسی ؟
مجری : وقتش که شد می پرسم !
مجری در ادامه : جناب کچل نژاد نظر شما دربارهء هدویگ که با تازگی معاون حزب محفل شده چیه ؟
کچل نژاد : چیزه خوبیه ، فقط بدیش مکانشه که باعث طرافیک میشه !
مجری : بگذریم ، نظر شما در مورد سخت گیری های آزانس وزارت برای دست یابی به آوداکداورای صلح آمیز چیه ؟
کچل نژاد : والا خیلی خوبن ولی بدیشون اینه که در بستی ندارن !
مجری : خوب ، به پایان آمد این دفتر اما حکایت باقیست . خداحافظ .
مونتاسبی : بابا ، چرا با من حرف نزدین آخه این چه وضعیه .
کارگردان : نور قطع ، صدا قطع ، صحنه رو خالی کنید .
مونتاسبی در تاریکی در پشت در قفل شدهء استدیو مرد .( چون این برنامه فقط یک ماه یکبار پخش میشه )


تصویر کوچک شده










[b][size=med


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
کلیپ قبل برنامه ای از هدنا و هدویگ(به سبک MT)
دروازه ی طلایی!
تصاویر بکگراند: لیتل هنگلتون!
هدی(آرام): دروازه ی طلایی!
ور آر یو گواینگ؟
منم این جغدک خسته
سر در بالکم، یه جا نشسته
دکلمه ی هدنا:
_ پاشو پرواز کن، برو به اسمونها...
هدویگ در حالی که یک گیتار سفید در دست میان مونتاژهایی از هاگزمید راه میرود و گیتار میزند(در حالی که صدای شیپور می اید!) و صدایش اوج میگیرد:
_ منم اون جغد خسته!
یه جا نشسته!
تو که از آسمونی!
کلید درای بسته!
درارو وا کن!
منو صدا کن!
ای سپیده! نور دیده!
هدی و هدنا حرکات موزون سر میدهند.
هدی و هدنا با هم(با صدای باریک):
_ بیا کلید بسته!
قلبا همه شکسته!
بیا درارو وا کن!
ننه ی منو صدا کن!
بهش بگو که مادر!
دوست درم همیشه!
هدنا: هاهوهاهویی!
هدنا گیتار میزند و میان خانه ی ولدمورت قد میزند و شروع به خواندن میکند(با صدای آرام):
_ اینجا میشینم
همرنگ احساس
قلبی شکسته، پر از اضطراب!
زندگی من! با این کلیداست
درارو واکن!
منم جغده!
مشخصات کلیپ با افکت فیداینفرامبلک شکل میگیرن:
مدرن بغبغواینگ!
هدویگ و هدنا
آلبوم: کلید
شاعر: عمو سرژ!


I Was Runinig lose


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
اثبات پایین بودن آی کیو محفلی ها
-ایگور برو اون انگشتره که جان پیچ لرد هست رو بذار کنار در جلسه محفلی ها و سریع بیا اینجا قایم شو!
-اوکی
ایگور با سرعت میره انگشتر رو میذاره کنار در محفلی ها و بر میگرده پیش آناکین.

درون جلسه محفل!!!!
-عزیزان،من به عنوان رییس محفل به شما دستور میدم برید جان پیچ لرد که انگشتر اسلیترین هست بیارید.جلسه تمام شد،برید انگشتر رو بیارید.

اول از همه چو میاد بیرون!
-اااا،کدوم بیچاره ای این انگشتر رو اینجا انداخته،بهتره بهش دست نزنم تا خودش بیاد بردارتش!
ایگور و آناکین: ، ،

نفر دوم هدویگ بود.پرواز میکنه و به سرعت میاد بیرون.
-ای بابا،این آلبوس انگشتر اسلیترینش را جا گذاشته.حتما خودش میاد برمیداره.
ایگور و آناکین قاه قاه میخندند و از این کارهای محفلی ها لذت میرند.

نفر سوم آنیتا بود.با وقار از در میاد بیرون و پاش میره رو انگشتر.
-ای خدااااا،این انگشتر چو هست.چقدر سیاه هست.آرم اسلیترین هم داره روش.خوش به حال چو که چنین انگشتری داره.
ایگور و اناکین اینقدر خندیده بودند که اشکاشون دراومد.

نفر چهارم خود دامبل بود.در حالی که ریشش را ناز میکرد از در اومد بیرون.
-ای خدااااااا،این از وسایل آنیتا هست.چقدر پول من رو میگیره میره برای خودش انگشتر با آرم سالازار میگره.من چقدر بدبخت هستم آخه؟

و به این صورت بود که ایگور و آناکین از خنده دلدرد گرفتند و به اجبار با انگشتر لرد به لیتل هنگلتون برگشتند.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۸۵

الستور مودیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵
از یک جای دور ولی نزدیک به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 192
آفلاین
آهنگ های در خواستی بفرمایید !

برنامهء آهنگ های در خواستی به مجری گریه عسل !!

عسل : جوونم بفرمایید ؟
- سلام من گودزیلا هستم 3 ساله از ابرقو !
عسل : چه آهنگی می خواستی عزیزم ؟
- بابام میگه بهتون بگم ( بوق )
عسل : آخیش قطع شد ، تلفن بعدی رو میگیریم .
-----------------------------------
عسل : هلو ، بفرمایید ؟
- سلام من سکینه هستم از اهواز !
عسل : چه آهنگی می خواستید ؟
- من عاشق این آنی هستم . اون آهنگ پارسال بهار رو از ایشون میزارید ؟
عسل : به به ، این خوانند خز صدای میهن عزیزمون ، حتما براتون میزارم . همین الانه حاضره میریم ببینیم !
ویدئو ------------------------------
آنی در پشت فرمون تریلی 18 چرخ .: پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم به هاگزمید .
هم خونیه ولدی کچل : هاگزمید
آنی : تو راه همسفر ما شده بود یک ایکبری با سخاوت .
هم خونیه ولدی کچل : سخاوت
آنی : یک دل میگت بهش بگو
آنی دستا بالا بالا
ولدی با حرکات مزون : این قسمت به دلیل داشتن حرکات بی ناموسی سانسور شد .
----------------------------------
عسل : خوب با هم دیدیم ویدئو پارسال بهار رو . جونم بفرمایید ؟
- سلام من فری هستم از سلوقون !
عسل : چه آهنگی می خواستید ؟
- آهنگ ماج رو می خواستم از هدویگ
عسل : عزیزم حتما میزارم واستون .
ویدئو ------------------------------
هدویگ : هول هولکی یک نوک داد ، چه جور بگم بدجوری ، کرک و پرام ریخت زمین ، باغت آباد انگوری .
هدویگ دنبال یک قمری ماده تو خیابون داره میره جلو و هی تقاضای نوک می کنه:banana: . بعد قمری میره تو یکی از خونه ها و با دادشش میاد بیرون و ......
هدویگ از کف خیابون جمع میشه این ویدئو به علت زخمی شدن هدویگ ناقص مونده .

پست ارزشی یعنی این


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۲۶ ۱۹:۲۵:۳۰

تصویر کوچک شده










[b][size=med


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۹ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
دوربین مخفی

راه پله های هاگوراتز - ساعت 10:30===

هدویگ گوشه دیوار روی زمین نشسته ... توی تاریکی نشسته در نتیجه هر کی رد می شه نمی تونه اونو ببینه !

آنی مونی میاد از کنار دیوار رد شه ... هدویگ پاشو دراز می کنه آنی مونی پاش گیر می کنه به پای هدویگ با مخ میاد رو زمین !
برمیگرده عقبشو نگاه می کنه ... ولی هیچی پیدا نمی کنه ... سرشو می خارونه و به راهش ادامه می ده !!!

هدویگ از سایه میاد بیرون یه خنده شیطانی می کنه دوباره می ره توی سایه ...

ایگور کارکاروف میاد رد شه ... هدویگ پاشو دراز می کنه ایگور با مغز پخش زمین می شه ! ... بلند می شه رداشو می تکونه و می گه :
- ایول چه حالی داد !
بعد برمیگرده دوباره از همون جا رد می شه هدویگ دوباره بهش پا می ده باز با مخ میاد رو زمین ! ... بعد انقدر این کارو تکرار می کنه آخرش میان از اداره بازیافت زباله های بی مصرف جمعش می کنن می برنش !

هدویگ دوباره میاد بیرون یه خنده شیطانی می کنه می ره توی سایه !

این دفعه لوسیوس مالفوی میاد رد شه ... هدویگ پاشو دراز می کنه تا پا بده بهش ... ولی لوسیوس درست جلوی پای هدویگ توقف می کنه ... یه آینه و شونه از جیبش در میاره شروع می کنه به شونه کردن موهاش و آهنگ "جغد سحر" رو هم زیر لب زمزمه می کنه ! ... بعد چند لحظه می بینه موهاش حالت درست حسابی نمی گیرن همون مسیری که اومده رو برمیگرده و از کادر خارج می شه!

دوربین روی هدویگ زوم می کنه که با پراش دلشو گرفته و داره غش غش می خنده !!!!

تصویر فید تو بلک می شه...

=========تیتراژ پایانی========

مرگخوارا خیلی ضعیفن ... کوچولوهای نحیفن
پخ کنی از ترس در می رن ... اگه داد بزنی تند تر می رن !
لپ کلام محفل سره ... سفیدی همیشه برتره
ولدی کچل ، دماغ قشنگ ... می کشمت با یه فشنگ !!!!




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۴۴ شنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
بنگ بنگ
آنی مون یبا یک وانت نیسان وارد کوچه ای میشود و سه سوته دکه ای برپا میکند که روی آن علامت لپ پ است.
در همین حال چند بچه آپارات کرده و به دم دکه میروند.
آنی مونی: آی بچه ی ناز پپر لپ پل بخر جاییزه ببر
آرشام(بچه ی باهوش): اقا؟ میشه شماره سریال و علامت لپ لپو ببینم؟
آنی مونی: بیا ببین!

_ وای ننه این ربا چنده؟
_ حمییییید؟
_ پولی نیست ننه تبرکه!

جی تی وی
جی ایز جی!
با تبلیغات در جی تیوی برکت را وارد کار خود کنید!

اخبار علمی، بی فرهنگی و بی هنری
گوینده ی اخبار( بیگانه): سلام عرض میکنم خدمت شنوندگان عزیز.
اولین خبر ما در مورد علمه.
دانشمندان موجب کشف سلولی در بدن شما شدند که از شما هنگام انفجار اتمی کمک میکنه.
تصویر: پرواز زاغ سیاهان
دومین خبر ما در مورد یک جوانمبتکر به نام مالدبر که با استفاده از یو ام ال توانسته است یک بازی در مورد جنگ محمیلی تهیه کند.
ما با این جوان مبتکر مصاحبه ای داشتیم.
س: شما طی چه مدت ای تونستید این بازی رو بسازی؟
ج: پارسال
س: آیا نرم افزارهای دیگه ای هم تولید کردید؟
ج: نرم افزار چیه؟ ما فقط یک افزار میشناسیم اونم چکشه!
آخرین خبر درمورد هنر
خخخخخخخخخسسسسسسسسسشش زززززززززززززززز
تا فرددا خدانگهدار!


I Was Runinig lose







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.