نقل قول:

آفرین به تو مرلین با اینکه سنی ازت گذشته ولی سئوالهای خوبی میکنی!
برای پیشرفت ایفای نقش:بله پس چی یعنی برنامه ای ندارم!
اگر تو یک سایت هم بخواد غیر رول پلینگ برگذار بشه هم رول پلینگ این دو در کار هم دخالت میکنند یعنی غیر رول وارد رول میشه به همین دلیل به نظرم ما باید دو جادوگران داشته باشیم یکی غیر رول یکی رول که البته فکر نکنم این جز حیطه ی وظایف وزیر باشه ولی مطمئنا اینطوری دیگه شاهد پیشرفت هم رول پلینگ هم بحث راجع به کتابها خواهیم شد!!

-اگر هم بخواد مثل الان تو یک سایت بر گذار بشه باید ما سیستمی برگذار کنیم که ملت از بودن تو رول پلینگ احساس کنند تو دنیای هری پاتری هستند!
به نظرم مهمترین قدمی که ما برای پیشرفت رول پلینگ داریم فرهنگ سازیه!
یعنی ملت ما باید فرهنگ اینو داشته باشند که پست های رولی بزنند!
اقدام ما میتونه یا اینکه افراد همینجوری به راحتی عضو رول در نیان!
یا اینکه همین کمیته ای تشکیل بدیم که افرادی که در روا نالایق هستند بر کنار کنند!
البته من سیستمی جدا گانه با این ها در نظر گرفتم که الان جای گفتنش نیست و من بعد از اینکه ب عنوان وزیر شناخته شدم سریع اعلام میکنم!

برای زیبا سازی مکان های عمومی:من از کل به جز شروع میکنم نه از جز به کل!...یعنی ما باید اول هاگزمید رو بسازیم و زیبا سازیم بعد رستورانهاشو یا کافه هاشو!
با تدبیری که من اندیشیدم و با مسئولان شجاعی که در آن قسمت خواهم گذاشت و خودم کلنگ اول ساخت رو میزنم!(یعنی با حضور من افتتاح میشه)
برای تشویق کردن اعضا برای نمایشنامه نوشتن:دادن اختیاراتی در وزارت خونه!
من بعد از اینکه وزیر شدم اعلام میکنم که به عده ای تا یک ماه فرصت دارید تا خودتونو نشون بدیدتا بتونید به عنوان کاراگاه یا.....شناخته بشد...بعد دوباره به عده ای دیگر.....افراد تمام سعی خودشون رو میکنند که در رول بهترین ایفای ننقش رو داشت باشند!و بعد از اینکه به عنوان کاراگاه شناخته شدن اعلام میکنم که اگر در ایفای نقش خوب ادامه ندید بر کنار میشوید و همان گروه عده ای جدید جای شما رو میگیرند!
البته این یکی از برنامه ها برای تشویق ملت به نمایشنامه نویسی بود!
یک روش دیگر هم هست که ما میتونیم از افراد سایت ارشد یا سرگروه و....انتخاب کنیم!
یک روش دیگر همس هست که مثلا من یک پست میزنم و نمایشنامه توش مینویسم و میگم که پست من رو ادامه بدید (فقط نمایشنامه من) هر کس که به بهترین نحو این نمایشنامه ی من رو ادامه داد بهش مقامی داده خواهد شد....
البته برنامه های دیگر هم هست که ان....بعدا اعلام میکنم!

انتخابات تحریم است

و هري پاتر هم كه در جمع طرفداران ونوس بود رفت باهاش دست داد و وقتي جريان دسته گلا رو فهميد يه بمب كود حيواني رو لاي دسته گلايي كه ونوس براي اسنيپ ميبرد جاساز كرد

جناب اسنیپ به نظر شما برای اینکه ایفای نقش سایت پیشرفت کنه و اعضا هر چه بیشتر از اون لذت ببرند چه کارها باید کرد؟ خودتون چه برنامه ای برای اینکار دارید؟ اصلا آیا برنامه ای دارید؟
برای زیباسازی مکانهای عمومی مانند کافه ها و رستورانها و میخانه ها چه برنامه ای دارید؟ برای تشویق اعضا برای شرکت در نمایشنامه ها؟ برای از بین بردن گروهک های اضافی مانند خاکستری و گلگلی؟

اسنیپ هم از او شاخه گل را گرفت و یک عدد روغن چرب (2005) به او داد و برایش آرزوی موفقیت کرد و سفارش کرد که ساحره ها نیز مانند جدوگران هستند و برای من هیچ گونه تفاوتی ندارند!

ونوس دیروز شخصا با یک دسته گل رز سفید به ستاد اسنیپ رفت و تایید صلاحیتش را صمیمانه تبریک گفت و برای او آرزوی موفقیت کرد!

یک پستر جدید دیگه

رای ما فقط اسنیپ

اینم یک پستر جدید

پاسخ به سئوالات کارشناسان
هوا سرد بود.در خیابان داشتم به طرف کنفرانس مطبوعاتی میرفتم که پسر بچه ای را دیدم که داشت از سرما به خود میلرزید.
نزدیک او شدم و دیدم که صورتش از سرما قرمز شده است.شنلم را به دورش پیچیدم و از زمین بلندش کردم!و به سرعت به طرف کنفرانس مطبوعاتی رهسپار شدم وقتی میرفتم ولت میگفتند این بچه کیست...من هم میگفتم این پسر جگر گوشه ی من است ملت تعجب میکردند!
بالاخره به کنفرانس مطبوعاتی رسیدم!
همه منتظر من بودند و از دیدنآن پسر بچه تعجب میکردند رفتم و در گوشه ای گرم و نرم بچه را خواباندیم!و خودم به طرف اتاق مخصوص کنفرانس راهی شدم!
کارشناسان زیرکانه اول از همه میپرسیدن که آم بچه کیست؟!؟گفتم این بچه جگر گوشه ی من است و من او را در خیابان تاریک و سرد پیدا کردم که داشت از سرما می لرزید!
کارشناس کف بلندی برای من زدند طوری که بچه در آن اتاق پشتی بیدار شد...رفتم و دوباره او را خواباندیم و دوباره به سوی کنفرانس آمدم!
کارشناسی گفت:خب بریم سر اصل مطلب!
گفتم:با تاکسی برویم یا پیاده؟!؟
کارشناسها دوباره میخواستند بخندند که دیگر من نگذاشتم چون بچه بیدار میشد!
کارشناسی گفت:شما چقدر شوخ طبع و مهربان هستید!
کارشناس دیگری گفت:آقای اسنیپ شما در صحبت های اخیر خود گفته اید که میخواهید جادوگران و هم ملتش را دوباره از نوع بسازید!؟آیا این حقیقت داره!
اسنیپ:بله حقیقت داره!
همان کارشناس دوباره گفت:منظورتون از دوباره ساختن چیست؟!؟
گفتم:دوباره ساختن یعنی از دوستی هامون را دوباره بسازیم هم تجهیزاته جادوگریمونو همهم مدارسمونو هم وزارتمونو هم دولتمونو هم ملتمونو هم ......
کارشناس دیگری گفت:نظر شما در مورد عدالت چیست؟؟!؟
گفتم:عدالت چیز بسیار خوبی است...یعنی چرا یک پسر بچه پول نداشته باشد برای خود حتی یک پاتیل بخرد!وللی کس دیگه با پدر مادرش دعواش میشه که کدوم پاتیل رو بببره مدرسه!!
در ادامه افزودم:چرااین پسر بچه باید در خیابان سرد و تاریک بخوابدو رختخوابش از چوب و برگ درختان باشد و پسر بچه ی دیگردر پشم نرم گوسفندان بخوابدو لذت ببرد!
کارشناسی گفت:هری پاتر در مورد شما در مجلات و روزنامه ها بد می گوید و میگه که اسنیپ با من تو هاگوارتز خوب رفتار نمیکنه آیا این صحت داره؟!؟
گفتم:کسانی که فقط دوست دارند قهرمان بازی کنند و پیش مردم معروف باشند همیشه از دیگران بد گویی میکنند!...پاتر در کلاسهای من اصلا حواسش به درس نیست و همیش با هرموین گرنجر و رون ویزلی در حال صحبت هستند!....روزی در مورد با دامبلدور صحبت ردم و او گفت:که هری الان سن بلوغش هست ومغزش در حال رشد کردن است بهتره راحتش بگذاریم!
کارشناسی گفت:برنامه یاصلی شما برای جوانان چیست؟!؟
گفتم:برنامه های اصلی من یکی دو تا نیست ولی باید بدانید که ساحره ها و جادوگر ها نزد من یکسان هستند و یکسان برخورد میکنم!
در ادامه افزودم:ساحره های ما به این آداس خیلی علاقه مندند به همین خاطر من به خاطر شاد کردن دل آنها میخوام آداس رو گسترش بدم تا هیچ وقت فکر نکنند چیزی کمتر از جادوگران دارند!
کارشناس دیگری گفت:نظرتون راجع به کاندیدا ی......سریع حرفش را قطع کردم و گفتم:من در مورد هیچ کس که از او چیزی نمیدانم حرف نمیزنم!
همان کارشناس دوباره گفت:و در آخر چه حرفی دارید؟!؟!
گفتم:من به شما قول میدهم که آینده ی همه ی جادوگران و ساحره ها رو چه از نظر رفاه..چه از نظر آسایش چه از نظر تکنولوزی فراهم کنم و آزادی جوانان نیز مهم است!

منم حمايت خودم را از اسنيپ اعلام مي كنم