نقل قول:
*هري پاتر:شما کاملا در اشتباه هستيد ولدمورت از همون اول در درجه اول براي پنهان کردن ديهيم به هاگوارتز مياد. و معلم شدن بهانش براي اومدنه.در هم همينطوري ناگهان براي کسي باز نميشه و بايد واضح ازش بخواي و اين مطلب پايين غلطه:از دفتر آلبي مياد بيرون در حالي كه عصبيه و در راهرو قدم ميزده كه ناگهان دري براش باز ميشه..*
خب منظور من هم همين بود. ولدمورت براي مخفي كردن تاج به اونجا اومده بود ولي خب نميتونسته هرجايي كه ميخواسته بره....2تا فرض كردم:
1.قبل از اينكه تام به دفتر آلبوس برسه ،تاج رو پنهان كرده.در اين حالت تام بايد به دفتر برسه و وقت زيادي براي پنهان كردن نداره.
2.بعد از اين كه از دفت آلبوس خارج ميشه ،تاج رو پنهان كرده.در اين حالت هم بايد سريعتر اونجا رو ترك ميكرده.وگرنه دامبلدور مشكوك ميشده.(كه البته البي شك كرده بود)
ببينيد، تام براي مخفي كردن تاج مياد هاگوارتز .ولي وقت كافي نداشته كه اون رو درجاي مطمئني مثلا تالار اسرار در طبقات پاييني جا بده.درسته؟اون بايد كارش رو تموم ميكرده كه در راهروي هم طبقه ي دفتر آلبوس به فكر چاره ميگشته كه در براش باز ميشه.(در پست قبليم هم يه لحظه فيلم 5 و باز شدن در براي نويل من رو به اشتباه انداخت) در براش ناگهاني باز نميشه ولي از اون جا كه داشته _مثل اولين بار براي هري_ تو راهرو قدم ميزده و فكر ميكرده در براش باز ميشه.
خب حالا تام ريدل رو تصور كنيد كه هفت سال آزگار در هاگوارتز دنبال تالار اسرار ميگشته، تالار رو پيدا ميكنه ولي نميتونه اين اتاق رو پيدا كنه ...خب هركس باشه كف ميكنه_اين نتيجه گيريه:_ اون مطمئن ميشه كه با وجودي كه اين همه توي هاگوارتز دنبال يك تالار مخفي بوده ،نتونسته اون اتاق رو پيدا كنه ،پس بايد اتاق امني باشه.
در واقع وسايل درون اتاق رو اصلا توجيه نميكنه!!(توجه كنيد در اون لحظه تام كف بُر شده بود)به نظرم منطقي ترين نظر همينه. ....خب اين جواب من به اين سوال بود.حالا بقيه ي ملت:
----------------------------
1.در مورد احتمال رياضي هم توضيح بدم كه احتمال يك پيشامد تصادفي هيچگاه منفي نميشه. و در واقع حد (limit) اين احتمال وقتي تعداد سالها به سمت بينهايت(حالا حدود هزار سال) ميل ميكنه به صمت صفر.
2.نقل قول:
*بليز زابيني:به نظر من تو کتاب واقعا در اين مورد اغراق شده ... مثلا هزاران کتاب ممنوعه .. آخه مگه ميشه اين همه دانش آموز پيدا شن که اهل مطالعه کتاب هاي جادوي سياه باشن؟ کل هاگوارتز انقدر کتاب نداره که حالا چند هزارتا کتابشم بپيچونن.*
بله من هم با اين نظر موافقم و فكر كنم هممون به اين نتيجه رسيديم كه اتاق از اول خالي نبوده و يك مقدار چاه و صندوق و ديوار و قفسه و كمد توش بوده ...كه ملت برن توش چيز ميز قايم كنن..ولي خب اين حجم هم خيلي زياده!
3.در مورد كمد دراكو و مرگخوارها:خب اون كمد شكسته در يكي از راهروهاي هاگوارتز بوده كه مونتاگ افتاده بود توش...دراكو بايد به ولدي گفته باشه كه ميخواد از اون كمد اونجا استفاده كنه ولي ديگه بهش نگفته كه اون رو به اتاق نياز مندي ها انتقال داده . و مرگخوارها هم خب در اون لحظه كه آلبوس دامبلدور تواناترين دشمن ولدمورت مرده بوده ديگه كاري نداشتند كه نقشه چطور تموم شده ...مهم اين بوده كه درست تموم شده بود.و ولدمورت هم سر مست بوده.و كاري به اين كارا نداشته.
4.نقل قول:
*که توي اون کمد بوده همون اسکلت 5 پا بوده و تاج يک گوشه افتاده بوده و هري بعد از اينکه يک مجسمه رو روي کمد قرار داده تاج رو هم برداشته روي سرش گذاشته تا دفعه بعد که مياد راحت محلشو پيدا کنه و لازم نباشه بگرده*
با تشكر از ايگنوتوس.بله گفتم كه كتاب دستم نبود و از حفظ نوشتم ولي خب خوشحالم كه منظورم رو درست رسوندم.منظورم همون اسكلت 5پا بود.
5. يه چيز ديگه هم مسلمه و اين كه همه ي اون وسايل مال دانش آموزان نبوده بلكه مال اساتيد و جن ها هم بوده و يه چيز ديگه : شما اصلا در نظر نگرفتيد كه يك نفر ميتونه چند بار وارد اون اتاق بشه و چند تا وسيله بذاره اونجا!
6.باز هم ميگم بهتره بگيم :
ولدمورت فكر كرده كس ديگري نمتونه اونجا رو پيدا كنه ؛ نه اينكه: ولدمورت فكر كرده تنها كسيه كه اونجا رو پيدا كرده.7. در نهايت اگه به نتيجه اي نرسيدين ، ميتونيد با توجه به سوتي هاي ديگر ولدمورت اون رو جزو تاپيك
((شانس هاي مسلم و شخصيت هاي ضعيف تنها راه نجات هري پاتر دست و پا چلفتي))حساب كنيد.