سوروس بعنوان آخرین تلاش به سمت جیمز هجوم میاره تا جامشو پس بگیره اما سرعت جیمز بیشتره و سریعا از دستش میگرخه. سوروس که میبینه این کار فایده ای نداره، نفس نفس زنان سرجاش وایمیسه.
جیمز میخواد دوان دوان از اونجا خارج بشه و خودشو به بقیه محفلیا برسونه که سوروس جلوش گارد میگیره و اجازه عبور نمیده.
- اونو بده بعد هرجا خواستی برو! :vay:
و دستشو دراز میکنه تا جامو بگیره و جیمز به پشت مبلا پناه میبره و جواب میده: نخیرم این جام از گنجینه های محفله.
- مگه نمیگی من جاسوسم و در اصل یه مرگخوارم؟ پس این جام مال مرگخواراس!
جیمز نچ نچی میکنه و میگه: دیدی اعتراف کردی؟ به هر حال بازم بت نمیدمش چون این جامو وقتی یه محفلیه وفادار بودی بدست آوردی پس مال ماست.
- خب شاید من اون موقع هم جاسوس بودم. بده اون جامـ...
سوروس با شنیدن صدای پا، وحشت زده به جیمز نگاه میکنه که بالای مبلی رفته تا از دست درازی کردنای سوروس برا بازپس گرفتن جام در امان بمونه.
بیرون مقر محفل:مرگخوارا پشت بوته ی بزرگی پنهان شدن و در حال نقشه کشیدن برای ورود به اونجا و کش رفتن جام هستن که صدای محکم در اونارو از جا میپرونه.
- چی؟ اون سوروسه! خود طعمه! زودباشین، حمله!
سوروس با قدم هایی تند داره از مقر محفل دور میشه که در یک لحظه توسط مرگخوارا خفت میشه.
- ای آقا کجا کجا؟ اون جامو بده بعد هرجا خواستی برو. شنیدم همه جا دنبالته، پس کو؟
سوروس که از شدت عصبانیت سرخ شده و اصلا نمیفهمه که اینا مرگخواران که دورش حلقه زدن، جلوترین مرگخوارو کنار میزنه و میگه:
- جیمز چطور میتونه جام منو پیش خودش نگه داره؟ اون مال منه، من یه محفلیه وفادارم، چرا منو تهدید میکنه؟
و از اونجا دور میشه و مرگخوارارو با چهره های این ریختی
تنها میذاره.