هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.




پاسخ به: شیون آوارگان (ساختمان مخوف هاگزمید )
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
الادورا که در کنج محل نشسته بود و داشت با فناوری پیشرفته ماگلی، پلی استیشن جادویی ای که از یکی از جن های "سر قطع شده" کش رفته بود؛ بازی می کرد؛ با تعجب به ایوان گفت: خب، چرا کاری نمی کنی که هیچ وقت رو ویبره نره؟

ایوان دیگر تحمل نکرد و به گریه افتاد.
- نمیشه. هر چیزی رو امتحان کردم. حتی همین الان هم رو سایلنت ـه و ویبره ـش رو آف جادویی کردم...

فلور نگاهی به لرد کرد و گفت: فکر کنم موقع این باشه که ایوان رو بشکونیم و اون رو در بیاریم. اگه یه تار جادویی مو از مرغکِ دمبل کم بشه؛ ممکنه اونا بلایی به سر پرینسس نجینی...

محفل بی ققنوس جادویی:

سوروس به چشمان هم رنگ چشمان لی لی هری نگاهی انداخت و نچ نچ کرد. سرش را رو به دامبلدور چرخاند و غرولند کنان، گفت: عع می کنی؟ بع بع می کنی؟ عر عر می کنی؟ پیتکو پیتکو می کنی؟ ما النا یه هورکراکس داریم و تو فقط به فکر فاوکس خودتی؟

آلبوس خودش را روی یک مبل جادویی که عکس فاوکس روی ان کشیده شده بود؛ پرتاب کرد. کل اتاق، دارای نقش و نگار جادویی فاوکس بود.

دامبلدور با دیدن آن ها داغ جادویی دلش تازه شد و گفت: فواکس، جونم کجایی؟ بیا که دل صورتی- سفید ـم طاقت دوری جادویی ـت رو نداره. کی لباس های شیک "تو ویزارد" (مارکی در دنیای جادوگری- ـش رو عوض می کنه؟ کی بهش شیر جادویی صورتی می ده؟ کی پر های جادوی ـت رو واکس می زنه؟

حرف های دامبلدور، حتی وراج ترین وراج های جادویی را به سکوت وا داشت. رون ویزلی هم حتی چیزی نگفت.


ویرایش شده توسط دافنه گرینگراس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۷ ۱۴:۱۴:۵۹
ویرایش شده توسط دافنه گرینگراس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۷ ۱۴:۲۴:۱۴

تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: شهرداری هاگزمید(تعامل با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
بااجازه ما گروه ضربت هاگزمید را راه انداختیم.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
سلام

اولا تشکر می کنم به خاطر تمدید یک روزه و ثانیا منم با تمدید بیش تر وقت که ارنی گفته موافقم ولی کلا یه بحثی دارم در مورد کوییدیچ.

کوییدیچ یه جور رول نویسی تیمیه. 3-4 تا عضو باید جمع شن دور هم و هر چی سوژه و ترفند دارن روی هم بذارن و هر کی یه سوژه انتخاب کنه و با توجه به قواعد بازی بنویسه و بعد دوباره همه ی اعضای تیم اون پست رو بخونن و اشکالات احتمالیش رو بگن یا نکاتی که به نظرشون میرسه بگن تا نویسنده اضافه کنه به پستش و خلاصه همونطور که خودتون می دونین هماهنگی های فراوان میخواد.

بنابراین بهتره برای مسابقه ی فینال و مسابقات ترم های آینده همه ی سوژه های فرعی یا قوانین مسابقه رو از 20 روز قبل از مسابقه اعلام کنین تا تیم بتونه با خیال راحت پست ها رو آماده کنه و نتیجه اش این بشه که سطح پست های کوییدیچ از سطح پست های معمولی بالاتر بره. چون نتیجه ی همفکری چند نفر میشه و ضمنا همین استفاده از تجربیات همه ی اعضا خودش یه جور آموزشه.

3-4 روز یا یک هفته فرصت برای کوییدیچ خیلی کمه و نتیجه اش این میشه که همه ی اعضا مجبورن با عجله و اعصاب خردکنی هر جوری شده یه پستی مثل پست های قبلیشون بنویسن و هول هولکی بفرستن که نه تنها هیچ تجربه ی جدیدی به حساب نمیاد بلکه پست زدن با عجله و اجباری هست که هیچ لذتی هم نداره.

خلاصه که یه تجدید نظر بفرمایید کلا برای مسابقات آینده. مثلا بلافاصله بعد از مسابقه ی اسلی-هافل همه ی قواعد و سوژه ها رو برای بازی فینال اعلام کنید که وقت کافی برای دو تیم نهایی باشه.

ممنون.



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۳:۲۳ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
درود

اقا من یه خواهشی داشتم.
سه روز برای مسابقه ی کوییدیچ کم نیست؟
بابا ما هافلپافیما، به زور همین تیم رو هم جمع کردیم.
خواهش می داریم که وقت مسابقه رو چند روزی بیشتر کنید.

با تشکر


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
خانه ی ریدل

لرد نگاهی به قفسه ی تمیز شده کرد و با رضایت به سمت صندلی مخصوصش رفت.

- ببینم شما دو تا نمیگین ما تب داریم؟! تشنه مونه.

بین سلسیتنا و بلا رقابت شدید برای رسوندن آب به لرد در گرفت. سلسیتنا با یه بطری آب خنک به سمت لرد به راه افتاد. بلا پشت ردای سلسیتنا رو کشید و بدون توجه به جیغ "خطا، خطا!"ی سلسیتنا خودش با یه لیوان آب یخ جلو رفت. سلسیتنا موهای بلا رو به زمین میخ کرد و به راهش ادامه داد که پاش به مورفین که روی زمین خوابیده بود گیر کرد و تمام آب بطری به لرد پاشیده شد. قبل از اینکه لرد چشمشو باز کنه یه دفعه سلسیتنا ناپدید شد و برای لحظاتی کلمات "شناسه بسته شده" در هوا نقش بست و غیب شد.

- بلا؟ آب هم می پاشی تازگیا روی ارباب؟

بلا:

- خنک شدیم! زود برو پایین جام مورفین و دافنه رو بیار بذار توی قفسه تا مرگخوارای وفادارم اون یکی جامو بیارن و کلکسیون کامل بشه.

بیرون مقر محفل

به محض اینکه مرگخوارا جملات سوروس رو درک کردن ( و حتی شاید بعضیاشونم نکردن) به اظهار نظر و پچ پچ پرداختن.

- منظورش چی بود؟
- پیش جیمزه.
- آره دافنه. دیشب یه پیرهن قشنگی خریدم که اصلا وقتی می پوشمش یه فلور دیگه میشم.
- جام تو محفله؟
- از محفل انداختنش بیرون؟
- فقط باید چین پایینش رو با یه افسونی چیزی رنگی کنم.
- یکی اومد داره میره تو محفل

یهو تموم زمزمه های مربوط و نامربوط قطع شد. یک نفر با شنل سفید رنگ به طرف جایی که باید خانه ی گریمولد می بود می رفت.

- بریم دنبالش؟بریم دنبالش!

هر کدوم از مرگخوارا یه بوته انتخاب کردن و پشت بوته هه شروع به حرکت پاورچین پاورچین به سمت مقر محفل کردن.

داخل مقر محفل

جیمز جام سوروس رو داخل یه محفظه ی شیشه ای گذاشته بود و در محفظه ی شیشه رو قفل کرده بود و داشت دور محفظه رو زنجیر می کشید.
همزمان با صدای "دیلینگ" قفل شدن زنجیر، صدای زنگ در طبقه ی پایین هم به گوش رسید.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
آقا سلام.

در مورد یکی از این سوژه ها من یه سوالی دارم!
این سوژه ی گیم نت.
قراره همه شون برن به یه گیم نت و به صورت بازی کامپیوتری بازی کنن؟
یا مثلا چند تا گیم نت مختلف، به صورت آنلاین؟
یا کلا آزاده و فقط گیم نت باشه؟



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
نقل قول:
عضویت در سازمان مربوطه با پر کردن فرم زیر تحقق می یابد. برای عضویت تنها شرط لازم اینست که مرد نباشید!


من مرد نیستم، نصف گرگینه نصف پسر هستم! هر گونه ادعای مرد بودن رو تکذیب میکنم!

1.نظر شما در مورد اسطوره ی خانه داری مالی ویزلی چیست؟

خب نظر من مساعده، ولی مادر من از همون قدیم الایام همیشه اینطوری نبوده! من بچه ی بزرگ خانواده بودم، از همون اول زندگی مادرم و همه ی سختی ها و بلاهایی که پدرم سرش میاورد، آشنا شدم. یادمه یه بار وقتی پدرم داشت ماشین پرنده رو درست میکرد، بار اول خراب شد، گفت این بار اول؛ بار دوم یکمی رفت و خاموش شد، گفت این بار دومت؛ بار سوم هم که پرواز کرد ولی فقط دو ثانیه، و خورد زمین و کمر و پاهای پدرم شکست، برگشت گفت اینم بار سومت و ماشین رو منفجر کرد! شب مادرم داشت دعواش میکرد که چرا این کار رو کردی که پدرم برگشت گفت این بار اولت! بعد مالی ویزلی تبدیل شد به اسطوره ی خانه داری!

2.در صورت مواجه شدن با این صحنه چه واکنشی نشان می دهید؟


مطمئنا هیچ واکنشی نشون نمیدم چون با توجه به قرائن موجود در عکس، این افراد ماگل هستند و ما فقط طرفدار حقوق ساحرگان هستیم و نباید در مورد مسائل ماگل ها دخالت داشته باشیم!

3.کدامیک از وسایل زیر را انتخاب می کنید؟به چه منظوری؟
الف)ساطور.
ب)دمپایی.
ج)ملاقه.
د)سم.
هـ)جارو.

با توجه به نیمه ی گرگینه ای که دارم، استفاده از این وسیله بیشترین تناسب رو با روحیات من داره! ناگفته نماند که در استفاده از این وسیله تبحر زیادی نیز داریم!

4.نظر شما در مورد صاحب این تصویر چیست؟

اعدام باید گردد!

5.چه توقعی از سازمان حمایت از حقوق ساحرگان دارید؟

بیشتر از حقوق ساحرگان حمایت بکند و دخل همه ی جادوگرانی را که عضو این سازمان نیستند رو بیارید!


تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده

فقط جادوگران است و کسانی که از درکش عاجز هستند!


پاسخ به: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۱:۱۱ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
سوروس بعنوان آخرین تلاش به سمت جیمز هجوم میاره تا جامشو پس بگیره اما سرعت جیمز بیشتره و سریعا از دستش میگرخه. سوروس که میبینه این کار فایده ای نداره، نفس نفس زنان سرجاش وایمیسه.

جیمز میخواد دوان دوان از اونجا خارج بشه و خودشو به بقیه محفلیا برسونه که سوروس جلوش گارد میگیره و اجازه عبور نمیده.

- اونو بده بعد هرجا خواستی برو! :vay:

و دستشو دراز میکنه تا جامو بگیره و جیمز به پشت مبلا پناه میبره و جواب میده: نخیرم این جام از گنجینه های محفله.

- مگه نمیگی من جاسوسم و در اصل یه مرگخوارم؟ پس این جام مال مرگخواراس!

جیمز نچ نچی میکنه و میگه: دیدی اعتراف کردی؟ به هر حال بازم بت نمیدمش چون این جامو وقتی یه محفلیه وفادار بودی بدست آوردی پس مال ماست.

- خب شاید من اون موقع هم جاسوس بودم. بده اون جامـ...

سوروس با شنیدن صدای پا، وحشت زده به جیمز نگاه میکنه که بالای مبلی رفته تا از دست درازی کردنای سوروس برا بازپس گرفتن جام در امان بمونه.

بیرون مقر محفل:

مرگخوارا پشت بوته ی بزرگی پنهان شدن و در حال نقشه کشیدن برای ورود به اونجا و کش رفتن جام هستن که صدای محکم در اونارو از جا میپرونه.

- چی؟ اون سوروسه! خود طعمه! زودباشین، حمله!

سوروس با قدم هایی تند داره از مقر محفل دور میشه که در یک لحظه توسط مرگخوارا خفت میشه.

- ای آقا کجا کجا؟ اون جامو بده بعد هرجا خواستی برو. شنیدم همه جا دنبالته، پس کو؟

سوروس که از شدت عصبانیت سرخ شده و اصلا نمیفهمه که اینا مرگخواران که دورش حلقه زدن، جلوترین مرگخوارو کنار میزنه و میگه:

- جیمز چطور میتونه جام منو پیش خودش نگه داره؟ اون مال منه، من یه محفلیه وفادارم، چرا منو تهدید میکنه؟

و از اونجا دور میشه و مرگخوارارو با چهره های این ریختی تنها میذاره.




پاسخ به: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۰:۴۳ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۰:۳۵ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
با اینکه یک هفته ای شناسه من روی هوا بود(!) اما تشکر می کنم از دو دوست گرامی که به کار ما رسیدگی کردن.

البته وظیفه تون همینه دیه پشتیبانی!

پ ن: سرعت سایت چرا اینقدر پایینه؟


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.