هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (پروفسور.فلیت.ویک)



پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۴
هری با تعجب به او نگاه کرد و گفت جانم؟ بابا؟
جینی اینجوری به هری نگاه کرد و گفت:هاااا!این یارو به تو چی گفت؟بابا چشمم روشن این بود اون زندگی رویایی که قولشو داده بود ها؟ این بود جواب زحمت های مامانم و بابام ای نمک نشناس نچ نچ نچ اصلا من طلاق میخوام!میخوام از تو جدا شم از اولشم میدونستم یه ریگی تو کفشت داری وای خداااا چرا این بلا سر من و بچه هام اوردی....
همین طور که جینی داشت ادامه میداد که هری داد زد:نه به مرلین قسم من این توله بوقی رو نمیشناسم.
هری داشت به جینی دلداری میداد که یهو کلاوس گفت:بابا مامان همیشه میگفت تو دورویی میدونستم
هری که کم کم داشت گیج میشد گفت:جاان؟اصلا بگو ببینم ننه تو کیه؟برم بیارمش ببینم که تو توله بوقی چی داری میگی؟
در این حین چو از نمیدونیم وارد سوژه شد...
کلاوس پرید بغل او و گفت مامان!!!
جینی داشت کم کم سرخ میشد که یهو چو گفت هری تو وافعا پسرمونو نمیشناسی؟پسر منو تو...پسری که ارزوشو داشتیم یعنی همه اون حرفا دروغ بود؟همش؟
در این حین حری یه سیلی محکم از رون نوش جان کرد هری هم کم نیاورد و تا میتونست زد حالا بین این دو نفر دعوا شده بود شدید




ببخشید اگه خیلی خرابه :worry: :worry: اخه وارد ایفای نقش شدم شرمنده
خودم که میدونم افتضاحه



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
اسم : فیلیوس فیلت ویک

رنگ مو : سفید

قد : بسیار کوتاه

سن : پیر و وی در جوانی قهرمان دوئل بوده

تخصص : تلسم ها وی استاد درس طسم های جادویی هست

دفتر:طبقه هفتم انتها برج غربی

گروه:گریفندور

فلیت ویک استاد درس وردهای جادویی می باشد. او یک جادوگر کوچک اندام است ولی قدرت های جادویی اش اصلا کوچک نیستند. وی یک جادوگر ماهر است و بر طبق یک شایعه، در دوران جوانی اش قهرمان دوئل بوده. (ت.ا) فلیت ویک یک مرد احساساتی است.وی، زمانی که فهمید جینی ویزلی را به داخل تالار اسرار برده اند، شروع به گریه کرد. ظاهرا وی روح لطیفی دارد. در کلاس وردها، زمانی که دست و پا چلفتگی نویل باعث شد که فلیت ویک در هوا معلق باقی بماند، او این مسئله را با خوشرویی پذیرفت و به خاطر این کار با نویل با عصبانیت برخورد و او را مجازان نکرد. ولی او گذشته از اندام کوچکش و خوشرویی اش، انتظار احترام متقابل را دارد.

امیدوارم تایید بشه...


تایید شد!

به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۲۸ ۱۹:۵۸:۳۵


پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
امکان نداره.....یعنی ما نباید این اجازه رو بدیم همین که گفتم هری هیچ وقت نمیره هیچ وقت فراموش نمیشه



پاسخ به: آیا ممکنه که اسنیپ یک جانور نمای ثبت نشده باشه؟
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳
چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فکر نکنم اخه اسنیپ.....جانورنما؟بهش نیادپ
راستی اگه بود حتما یه اشاره کوچیکی تو کتاب میشد



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳
کلاهی داری منو به زوووووووووور میبری هافلپاف
من اونو دوست ندارم
امکان عوض شدن نداره؟
من از گروهم متنفرم
اعضاشو و با جوشو دوس دارم ولی خود گروهو دوست ندارم



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۵ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
سلام کلاه جونم بالاخره تونستم بیام برای گروه بندی
من 14 سالمه و دختره خیلی شادم و خیلی شجام و خیلی جسورم و عاشق هیجانم درسمم بد نیست ولی خیلی خوبم نیست
گروه مورد علاقم گریفندوره
حالا دیگه نوبت تو هست که بگی مال کدوم گروهم



پاسخ به: از کدام شخصیت کتاب بیشتر خوشتان می آید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
من از همشون خوشم میاد
یعنی عااااااااااااااااشق همشونم
چه خوب چه بد چه مثبت چه منفی



پاسخ به: داستان هاى گروهى( فصل دوم- هرى پاترکارآگاه وزارت خانه)
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
هری خیلی احساس بدی داشت.نمیدانست چرا؟!یه حس عجیبی به او میگفت که اتفاقی خواهد افتاد.ولی چه اتفاقی؟؟
ارام کنار جینی رفت میخواست حسش را به او بگوید ولی چیزی مانع او میشد.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۹ چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳
اسنیپ درحال قدم زدن بود و خیلی خشمگین بود، از خود میپرسید چرا؟ چرا او باید این کار را میکرد؟ چدا دامبلدور همیشه سخت ترین هارا از او میخواست؟ چرا باید او با هری بد رفتاری میکرد؟ همان پسری که زنده ماند،همان پسر لیلی،پسر جیمز ولیلی پاتر.
سرش را پایین انداخت تا قطره های اشکش معلوم نشوند،همین طور که داشت میرفت به در کلاسی رسید کلاس برایش اشنا نبود کنجکاویش گل کرد و وارد کلاس شد.
در کلاس چیزی نبود جز ایینه ای که معلوم بود جایش انجا نیست، پس از مدتی به ایینه نگاه کرد و چیزی دید که باورش نمیشد، لیلی را دید که در اغوشش است و هر دو خیلی جوانند!
سپس به کناره های ان ایینه نگاه کرد، همان طور که فکر میکرد نام ان ایینه، اینه ی نفاق انگیز بود.همان اینه ای که هرکس به ان نگاه میکرد بزرگ ترین ارزوش را در ان ایینه ی جادویی میدید.
پس از اندکی نگاه کردن به ایینه تصمیم گرفت انرا بشکند.
ان را شکست و خشمگی تراز قبل از کلاس بیرون رفت و با خود گفت:"کاش وارد ان اتاق نمیشدم."


دوست عزیز نمایشنامه ای که در تاریخ دوم دی ماه نوشته بودی تایید شده. الان می تونی بری برای گروه بندی.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۰ ۱۸:۳۴:۵۸

Only Raven


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ سه شنبه ۲ دی ۱۳۹۳
اسنیپ بسیار خشمگین و ناراحت بود.در راهرو قدم میزد،از خود میپرسید:"چرا باید با پسر بهترین معشوقه ام بدرفتاری کنم؟چرا دامبلدور سخت ترین ها را از من میخواهد؟چرا من باید او را..."
اشک از چشمان اسنیپ سرازیر شد،او واقعا با دیدن چشم های هری به یاد لی لی می افتاد،سرش را پایین انداخت تا قطرهای اشکی که از چشمانش سرازیر میشد دیده نشود.
ناگهان به دری بسته رسید،در را باز کرد و جلو رفت ولی ای کاش نمیرفت!
او انچه را میدید باور نمکرد لی لی در اغوش جیمز همان پسر نفرت انگیز بود؛به حاشیه های ایینه نگاه کرد اسمش را شناخت؛ایینه ی نفاق انگیز!
به یاد اورد که دامبلدو درباره ی ان به او گفته بود.کمی فکر کرد به یاد اورد هری نیز وقتی به ان نگاه میکرد پدر و مادرش را میدید.برایش جالب بود هر دوی ان ها یک ارزو داشتند لی لی!
کمی بیشتر که فکر کرد دید دلش برای جیمز نیز تنگ شده بود؛با این که ابرویش را برده بود ولی او را دوست داشت.
مدتی به ایینه نگاه کرد ولی هرچه بیشتر زمان میگذشت به ان وابسته تر میشد تا این که ایینه را شکست و از ان اتاق بیرون رفت.


اینکه به اشکالاتی که گفته بودم توجه کردی و سعی کردی رفعشون کنی خیلی خوبه. وقتی وارد ایفای نقش بشی می‌تونی با درخواست نقد و کمک بقیه بیشتر به پیشرفت رول‌نویسیت کمک کنی.
تایید شد. سال اولیا از این طرف!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲ ۲۳:۵۰:۱۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.