- گيديون يه بار ديگه خوب آهنگ رو گوش بده! آخه اينا مرگخوارها رو از کجا مى شناسن؟
گيديون يه بار ديگه درحالی که رفته بود تو حس و سرش رو به سمت گيتار خم كرده بود، شروع كرد به نواختن.
- درن رن، دن درن..رن دن، درن..رن..بي تو هرگز نمى تونم، نمى تونم، نمى تونم..
فضايي ها: ديش دري درين دين دين..ما هم نمي تونيم، نمي تونيم، نمي تونيم..
ملت محفلي:
- به زبون ما حرف زد؟!
- آره گفت بدون گيد نمي تونه!
گيديون يه لبخند اينطوري
زد و گفت:
- دوستان خونسرديتونو حفظ كنيد، آهنگ شادمون رو نويسنده تأثير گذاشت شما اون يه تيكه رو نشنيدين باشه؟ اصلا به روي مباركتون نياريد! اين فضايي ها هر كاري بخوان مي تونن انجام بدن حتي مي تونن عضو محفل بشن و يا حتي عضو مرگخوارها.
ملت محفلي هم که مي ترسيدن نويسنده اونا رو از پستش بندازه بيرون و از نوشته بلاك بشن، سريع قبول كردن.
- قبوله، حالا چى گفتن؟
- گفتن هر صدسال يه مراسم دارن كه واسه تازه واردهاي سياره شون يه جشن مي گيرن بعدش اون ها رو مي پزن و مى خورن و ما يه تازه وارديم.
- قراره کباب شيم؟
- مي خوان مارو بخورن؟
- گيدي بهشون بگو گرگا خيلي گوشت تلخن.
- اصلا اكسپليارموس..عه..چوبدستى ندارن؟!
همين طور كه ملت محفلي از تر..نه چيزه..تحت تأثير آهنگ به خود مي پيچيدن، فلورانسو گفت:
- سو گو شو پو دو!
- اين چى مى گه تو اين اوضاع؟
كلاوس خيلي شيك، عينكش رو جلو كشيد، با دستش سر فلورانسو رو ناز کرد و گفت:
- کوچولو، گوگولى! يه بار ديگه بگو عمو بشنو!
فلو هم کم نذاشت واسه عموش، يه گاز از دستش گرفت و در ميان" آخ و اوخ" كلاوس گفت:
- سو گو شو پو دو!
کلاوس که به خاطر درد دستش، رنگ صورتش صورتى شده بود، يه راهنما زد، خيابون رو دور زد و رفت كه از خجالت سرخ بشه.
- بهتره معني نكنم.
- يعني فحش داد؟ فرزند بي ادب!
- لو مو مو يو!
كلاوس عرق پيشونيش رو پاک کرد و گفت:
- لطفا بحث رو عوض كنيد! اين بچه خعلي بي اعصابه. بهتره به اين فكر كنيم كه چى کار كنيم اين فضايي ها ما رو نخورن.