در نزدیکی برج وحشت:
پاق(بلا ظاهر میشود دری دیدیم)
اما هیچ کس رو اونجا نمیبینه! با نگرانی فکر میکنه که:نکنه مای لرد فهمیده باشه و همشون رو کروشیو بارون کرده یا حتی آواداکداورا بارون!اصلا شاید منم پیدا کنه :worry: نه مای لرد رو چه به این کارا!
پس تصمیم میگیره بره پیش ولدی و کل ماجرا رو تعریف کنه.
خانه ی ریدل ها:
پاق (دوباره بلا ظاهر میشه)
لونا :وای اگه الان خودت بری بهتره اگه من برم کروشیو باررون میشیم.
بلا :اوکی تو فکرش:بهتره اگه عصبانی بشه...
تق تق
ولدی:کیه کیه در میزنه درو با لنگر می زنه؟
بلا :منم منم بلا کوچولو
ولدی:کروشیو بر تو مگه نگفتم بری؟
بلا :چ چ چ چرا ... ولی ... من ... (یه دفعه میره رو دور تند)اربا ب راستش ما اونو پیدا نکردیم و ....
نیم ساعت بعد :
بلا: اونا اونجا نبودن :worry:
بعد با حالتی حاکی از ترس از انفجار لرد ساکت میشه
ولدی:کروشیو بر تو مگه من بیکارم بیام به جای شما دنبال یک مشنگ بگردم؟
بلا:نه ولی راستش ...
ولدی حالا ول کن منو ببر اونجایی که اونا غیب شدن !
بلا:اوکی
پاقق(اینبار ولدی و بلا دست در دست هم ظاهر میشوند)
ویرایش شده توسط نیمفادورا تانکس در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۱ ۱۶:۱۲:۱۸