خلاصه(تا آخر این پست):
سوژه اصلی اینه که لرد برای سنجش توانایی شکنجه کردن مرگخوارا، به شکل یه زندانی وارد شکنجه گاه میشه.
مرگخوارا شروع به شکنجه لرد میکنن.ولی کم کم سر رشته کار از دست همه در میره.لرد به شکلهای مختلف شکنجه میشه.میشورنش و پهنش میکنن که خشک بشه.بعد به عنوان دستمال و پیشبند آشپزخونه ازش استفاده میکنن.مونتگومری تیکه های اجساد محفلیا رو باهاش جمع و دفن میکنه.دهنشو به عنوان جیب میگردن...
در آخر لرد(که هنوز به شکل پیشبنده و شدیدا کثیف شده) سر از وزارتخونه در میاره.یکی از کارکناری وزارت از لرد به عنوان طناب استفاده میکنه که لوله کشی رو که ته گودالی گیر کرده بالا بکشه.
(به قول ماری سوژه فقط اینه که لرد رو تا میخوره بزنین!!شکنجه کنین!دلیل اینکه همه ریختن اینجا هم همینه.
سوژه کلی رو گفتم ولی ماجرا جزئیات جالبی داره که نمیشه خلاصه کرد و حیفه که خونده نشن.از ما گفتن!)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لرد ولدمورت توقیف شده، بین ماموران وزارتخانه دست بدست میشد.
-اه..این دیگه چیه؟ چقدر کثیفه!
-چیکارش کنم؟بسوزونمش که میکروباشم ازبین بره؟
مودی با عصبانیت پیشبند را از پلیس گرفت.
-نه...چشممو چپوندم تو جیبش...ایناها.اینجاس.حالا پیداش نمیکنم.هر طور شده درش بیارین.همایش ساحره های جوان ده دقیقه دیگه شروع میشه.اونجا لازمش دارم.چیزایی هست که با چشم غیر مسلح نمیشه دید!:evilsmile:
پلیس جوان پیشبند را گرفت و دستش را در جیب(دهان) لرد فرو کرد.
-اوه اوه...عجب چیزایی اینجا پیدا میشه.دستمال، عینک پاتر، ناخنگیر، معجون رشد مو، انگشت اشاره؟!!...پس کجاس این چشم لعنتی...شاید تو اون یکی جیبشه...اهه...پیداش کردم.همینجا بود.
پلیس چشم مودی را تحویل داد و درحالیکه با نفرت به پیشبند خیره شده بود پرسید:
-حالا با این چیکار کنم؟بندازمش دور؟
مودی درحالیکه چشمش را در حدقه نصب میکرد با اشاره سر جواب منفی داد.
-نه.ما اینجا باید یاد بگیریم از هر چیزی حداکثر استفاده رو بکنیم.هی همه میگن کثیفه کثیفه!خب بشورینش!الان برو طبقه پایین.سراغ آلفرد رو بگیر.فکر میکنم این تیکه پارچه به دردش بخوره.
پلیس جوان دستور را اجرا کرد.
-آلفرد؟مودی گفت این پیشبند به دردت میخوره.
آلفرد که روی گودالی خم شده بود لبخندی زد و پیش بند را گرفت.
-ایول...امیدوارم به اندازه کافی محکم باشه.این مشنگ لوله کش رفته لوله ها رو تعمیر کنه.مونده ته گودال.
آلفرد یک طرف پیشبند را محکم گرفت و طرف دیگر را داخل گودال انداخت.
-بگیرش ممد...ببند به کمرت.ما میکشیمت بالا.یک...دو...سه...بکشششششششششششش...