بیمارستان سنت مانگو ( آی عین اچ)-ولم کنین ولم کنین پروففففففف
-لطفا ساکت باشید جناب.این همه سر و صدا کارو برای شفادهندگان ما سخت میکنه
-جناب باباته من میخوام پروفسورو ببنیم.برین کناررررر
هاگرید در حالی که با لگد شفادهندگان را کنار زد وارد اولین اتاق بخش آی عین اچ شد
-پروفسور پاشو پاشو هاگرید برات کیک اورده
اااا ببخشید مثل اینکه اشتباه اومدم
بیمارستان سنت مانگو (طبقه همکف)تعداد بسیار زیادی مرگخوار، شیون کنان وارد شده و جلوی میز پذیرش ایستادند.
-سلام امرتون
لینی اشاره ای به تختی که پیکر بی جان ولدمورت در آن افتاده بود ،کرده و گفت:
-ارباب ، ارباب بیهوش شدند. یه خبر خوب بهشون رسید دچار شوک شدند
-درسته، خوب ایشون رو ببرید بخش آی عین اچ
شفادهنده به هکتور اشاره کرده و گفت:
-و البته این آقایی که تختو با دستاش گرفته و میگه ارباب باید تو خونه درمان شه رو هم ببرید بخش روانی
تمامی مرگخواران لبخند خوش حالی زندند.(البته روایت هست خود ولدمورت هم ثانیه ای به هوش آمد. مرلین را شکر گفت و دوباره از هوش رفت)
بیمارستان سنت مانگو (بخش آی عین اچ)
-سلام
-ارباب دارن میمیرن سریع حالشو خوب کن
-حتما بزارید ببینم.خوب ایشون سکته قلبی کردن
تمامی مرگخواران از تعجب چشمان خود را تا جایی که ماهیچه هایشان کشش میداد باز کردند و شروع به پچ پچ کردند
-مگه ارباب قلب داره؟
-من که نمیدونستم
-بزارین اربابو ببرم خونه اینا هیچی نمیدونن
ناگهان پچ پچ مرگخواران توسط شفادهنده قطع شد
- البته ما مشکل کمبود اتاق داریم باید با یکی از بیماران قلبی تو یه اتاق باشند