هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵
#31
ریونکلا Vs. گریفیندور

خریدن داور!



- از دروازه‌بان شروع می‌کنم پروفسور! گلر ما رونه که همه تو کتابای رولینگ خوندن که با تقلّب توی انتخابی بازیکنا برنده شد و اومد توی تیم. از دست‌وپا چلفتی بودن خودش هم که بگذریم، وقتی چشمش به سه تا مهاجم دختر که از قضا یک پریزاد هم توشونه بیفته دیگه رسماً هیچ امیدی بهش نیست. در عوض گلر حریف مدّت‌ها قبل از دروازه‌بان شدن، تا کار پریدن و بغل کردن ساحره‌ها بوده و توی پریدن و بغل کردن چیره دسته. خیلی راحت می‌تونه توپ‌های مهاجمای مارو بگیره.

- چرا سیاه‌نمایی می‌کنی فرزند روشنایی؟! دوازه‌بان فقط یک نفره و کوییدیچ هفت بازیکن داره!

- خوب می‌رم سراغ مدافعا ... لوییس علی رغم تخس و پرجنب و جوش بودنش، سنّش خیلی کمه و چماغ رو به زحمت بلند می‌کنه! چه برسه به این که بخواد باهاش ضربه هم بزنه. جیمز هم که نقطه قوّت تیممونه، سال‌هاست توسّط اسمشونبر کشته شده و روحش نمی‌تونه به بلاجر ضربه بزنه. در عوض اونا بودلرو دارن که توی لیگ حرفه‌ای کوییدیچ مقام کسب کرده و باروفیو هم یک روستاییه ... نگاه به هیکل نحیفش نکنید، از بچّگی با گاومیش‌های چندصد کیلویی سر و کلّه زده و زور زیادی داره.

- فقط از نقاط ضعفمون نگو فرزندم ... نیمه پر لیوان رو هم ببین!

- منظورتون مهاجمامونه؟! با وجود شما و گودریک، میانگین سنّی مهاجمامون چهار رقمیه. معذرت می‌خوام ولی تا بخواید به خودتون بجنبید ... هیچی.

- همه می‌دونن که جست‌وجوگر مهم ترین پسته! و ما تو رو داریم که تو پست خودت فوق‌العاده‌ای. :pashmak:

- شاید باشم ... ولی نه من نه هیچ آدمیزادی نمی‌تونه به سرعت مگس پرواز کنه.

دامبلدور چند لحظه سکوت کرد و تلاش نافرجامی برای خواراندن چانه‌اش انجام داد و آهی کشید و نهایتاً چاره‌ای جز رو کردن آخرین حربه‌اش ندید.

- ولی ما چیزی داریم که حریفمون نداره فرزندم! ما نیروی عشق داریم. هیچ وقت نیروی عشق رو دست کم ...

-

- باشه باشه. حالا می‌گی چی کار کنم؟

-

تصویر کوچک شده


صدای پاقّی در اعماق جنگل ممنوعه پیچید و فردی که در میان شنل سیاه گشادی پیچیده شده بود از غیب ظاهر شد. جادوگر شروع به حرکت کرد و زیر باران شدید و رعد و برق‌های مکرر، راه خود را از میان درخت‌های انبوه به سمت قلعه باز کرد.

- اکسپلیارموس!

درهای قلعه باز شد و جادوگر بعد از ورود، پاورچین پاورچین شروع به پایین رفتن از اوّلین پلّکان کرد ...

- مـــیـــــــــــــــــو!
- خانوم نوریس!
- وایسا سر جات ببینم! کلاهتو بردار ... پروفسور شمایین؟
- توقّع داری کی باشه استر؟
- خوب چرا از بیرون اومدین؟!
- عادته دیگه ... برای کارای سرّی می‌رم از دور میام.
- بفرمایید ... مزاحم نمی‌شم.

دامبلدور که در امر استتار موفق عمل نکرده بود راهش را گرفت و رفت. رفت و رفت تا به ورودی تالار هافلپاف رسید.

- امممم ... چرک گوش؟ خرفت؟ آبنبات لیمویی؟ هان گرفتم! هر کی هافلی نیست تستراله؟ نه این که مال زمان نظارت وندلین بود. اعداد اول رو از آخر به اول بگم؟ اینم که مال الادورا بود ... الان کیه؟ هان! رودولفه! علاقه خاص؟ شما وضع تأهّلت چجوریاس؟ ای بابا ... فکر کنم باید از نیروی عشق استفاده کنم ...

تلق! [#باز_شدن_در]

- همین بود؟ رمزتون نیروی عشق بود؟
- چی می‌گی بابا ... من از تو درو باز کردم که برم پشت بوته‌های ... شما؟ این جا؟
- رودولف! تو آسمونا دنبالت می‌گشتم ...
- دنبال من؟ تمایلات شخصیّت من کاملاً مشخّصه پروفسور!
- نه رودلف ... حقیقتش ... میز داری؟
- میز؟ میز برای چی؟ چی شده؟
- فقط یک میز به من بده!

رودلف که قرار شبانه‌اش داشت دیر می‌شد ترجیح داد هرچه سریع‌تر شرّ دامبلدور را از سرش باز کند بنابراین او را به تالار عمومی‌شان هدایت کرد. دامبلدور به محض دیدن میزی که گوشه تالار قرار داشت نشست و چهاردست و پا به سمت آن حرکت کرد و زیر میز مستقرّ شد.

- پروفسور؟
- بیا این جا رودلف!
- من در مورد تمایلاتم ...
- ببخش اگه من خیلی وارد نیستم فرزندم ... تا حالا از این کارها نکردم ولی جبر روزگاره دیگه.
- کدوم کارها؟!
- زیرمیزی! هرچقدر سعی کردم زیر بار نرم و دست به این کار نزنم، چاره‌ای برام نذاشتن.

رودلف چاره‌ای جز نگاه خز سیامک انصاری طور به دوربین نداشت.

- پروفسور منظورشون این بوده که یک چیز ارزشمند ...

دامبلدور طوری که انگار دچار برق گرفتگی شده باشد از زیر میز بیرون جهید و در حالی که مشغول کنکاش در جیب ردایش بود گفت:

- خوب شد گفتی! پاک یادم رفته بود ... سن و ساله دیگه، قدح اندیشمم پر شده، باید ارتقاء بدم یه یه تراشو بگیرم. استر بهم توضیح داد ... بفرما!

دامبلدور دستش را از جیب ردا خارج کرد و یک جفت جوراب پشمی گولّه شده به سمت رودلف گرفت.

- بیا فرزندم! با ارزش ترین چیز زندگیمه ... ولی راه روشنایی حکم می‌کنه آدم برای تیمش از خودگذشتگی بروز بده.
- هلاکم کردی با این فداکاری. این رو که بذار تو جیب ردات واسه زمستونت! باید یه چیزی بدی که برای من ارزشمند باشه.
- هوومم ... می‌خوای بهت عشق بورزم؟ نیروی عشق خیلی ارزشمنده ها! خیلی خوب باشه این‌طوری نگاه نکن. می‌خوای به آغوش محفل بپذیرمت؟ اعتماد کامل چی؟ تدریس می‌خوای؟ برای سال پایینی‌ها!
- پروفسور ... تمایلات!
- ساحره؟ سر پیری همین مونده بود بوق بشیم ... خدا لعنتت کنه رولینگ که ابهّت شیش جلدمو با یه مصاحبه به فنا دادی که این‌جوری سوژمون کنن. حالا کی؟

تصویر کوچک شده


- سلام می‌کنم به شما جادوگرها و ساحره‌های غیوری که از گیرنده‌های تلویزیونی با ما همراه هستید. ساعت 7 و 28 دقیقه و یست و یک، بیست و دو، سه، چهار، پنج ثانیس و باران به شدّت در ورزشگاه هاگوارتز می‌وزه.

بازیکنان دو تیم در انتظار رهاسازی توپ‌ها توسّط داورها بودند ... داورها کجا بودند؟

- فی‌الواقع الان نیم ساعته که ما کمافی‌السّابق منتظر داورها هستیم و در اون شلوغی معلوم نیست که داورها کجا هستند و این حجم از تأخیر در هیچ قاموسی نمی‌گنجه.

- این اتّفاق من رو برد به سال 1742 که زیپ داور در رفته بود و روش نمی‌‌شد از رختکن خارج شه و هیچ‌کس هیچ‌وقت نفهمید چرا داور سر بازی حاضر نشد. هنوز هم کسی نفهمیده.

- او لالا! داورا دارن میان!

نگاه ها به سمت تونل ورودی چرخید. رودلف و آیلین دست در دست هم به میانه میدان آمدند و توپ‌ها را رها کردند و به رختکن برگشتند.

- مع‌الوصف بازی داور نخواهد داشت!

- اینو بهتون قول می‌دم، هاگوارتز یه شهره!

فلور سریعا کوافل را در اختیار گرفت و مستقیم به سمت دروازه گرفیندور حرکت کرد. لوییس سعی کرد به او نزدیک شود که فوّاره‌ی شیر پرفشاری از سمت باروفیو او را از جارویش انداخت.

- بچّه‌ها برگردین! رون ... بگیرش! قدرت رو توی مشت‌هات می‌بینم!

رون با دیدن فلور خشکش زد و با دهان باز به او خیره شد و فلور به سادگی اوّلین گل را به ثمر رساند.

رون توپ را در دست گرفت تا بازی را آغاز کند و آن را برای گودریک ارسال کرد.

- گودریک! گودریک هـــــــوی! توپو بده به من پدرجان!

- دامبلدور تویی؟ ای وای چقدر بزرگ شدی بابا!

- توپو بده بره پیری!

ویولت با بلاجر گذاشت وسط صورت گودریک و به عمر چندهزار ساله او پایان داد.

- یک فرصت وعععععععع! برکت جاروهای خطّی چه کرده برای تیم ریونکلا! توی دروازهع!

در آن‌سوی میدان مایکل که نه ساحره‌ای در میان بازیکنان حریف می‌دید و نه توپّی، سوژه‌ی بغل کردن نداشت و قلیانی چاق کرده بود و حالا نکش کی بکش!

- عوه عوه عوه عوه [#تولید_حلقه]

- جوانان ما ببیند! نماد بی بند و باری در زمین کوییدیچ، این حرکات باید تقبیح بشه!

حلقه‌های دود امّا رفتند و رفتند و دور اسنیچ را گرفتند و آن را محصور نمودند. لینی که با چشم‌های مگس‌طورش ناحیه دید بسیار وسیع تری داشت، هنوز چیزی از ابتدای بازی نگذشته به سمت اسنیچ رفت و آن را در اختیار گرفت.

تصویر کوچک شده


- چی شده؟!

- بازی تموم شده!

- خوب گریفیندور برنده شد. بخوابین!

- ولی ...

- من ندیدم! بخوابین!

-


I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵
#32
سلام. چون موضوع هاگوارتزه و بنده کاپیتان تیم ریونکلا هستم پست می‌زنم.

اگرچه صددرصد با دست و پاگیر بودن و نچندان منطقی بودن این قانون موافقم ولی در حال حاضر این قانون تأثیر خودش رو گذاشته. در بازی اول من چون دو روز اوّل بازی رو مسافرت بودم مجبور شدم به صورت اضطراری و با موبایل پستم رو بنویسم و در لحظات آخر ارسال کنم که به خاطر همین قضیه هم از کیفیتش راضی نبودم و حذفش کردم. نهایتاً هم پستم رو حذف کردم. می‌تونید توی پست‌های حذف شده ببینید. نتیجتاً این قانون تأثیرش رو گذاشته و این که از این به بعد تغییر کنه باعث ناعدالتی می‌شه.

باز هم می‌گم قانون رو منطقی نمی‌دونم چون هرکس بنا به شرایطش بعضی روزها فرصت فعّالیّت داره و ممکنه کلّا روزهای اوّل مسابقات رو از دست بده. ضمن این که ضرر به تأخیر انداختن ارسال پست رو خود بازیکن می‌دید و مشکلی برای کس دیگه ای پیش نمی‌آورد، نمی‌فهمم دقیقا برای پیشگیری از چه چیزی این قانون اجرا شده ... حتّا اگر قرار بود مشکلی رو هم حل کنه، می‌شد صرفاً امتیاز روز آخر رو کم کرد که فرصت تا این حد محدود نشه.

امّا به هر حال چیزیه که اجرا شده و آب رفته رو نمی‌شه به جوب برگردوند.


I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۸ شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵
#33
- به خبری که هم اکنون به دست من رسید توجّه کنید ... ارتش ترکیه لحظاتی پیش اقدام به کودتای نظامی ...

- [تعویض کانال]

- ما خیلی باحالیم!
- خــــیــــــلی!

- [تعویض کانال]

- شما ریــ...
- عزیزم؟
- عـالی بودی!

- [تعویض کانال]

- به خبری که هم اکنون به دست من رسید توجّه کنید ... ارتش ترکیه با موفقیت حکومت را تصرّف کرد!

- [تعویض کانال]

- تخم اژدها رو می‌ریزیم توی پاتیل‌های تولیدی آقای ویزلی و خاندان و با کفگیرهای چوبی نجّاری خواهران دلاکور ...

- [تعویض کانال]

- ممنون که وقت گرانبهاتون رو در اختیار ما قرار دادین جناب لرد ... سنّ واقعیتون رو به بیننده‌ها می‌گین یا موهاتون رو بتراشم؟

- [تعویض کانال]

- به خبری که هم اکنون به دست من رسید توجّه کنید. کودتای ترکیه با شکست مواجه شد.

- [تعویض کانال]

- مشخّص نیست منظور دولت از این تبلیغات گسترده برای تور بازدید ... عوض نکن بوقی! منظور دولت دقیقا از این اطّلاعیه‌ها مشخّص نیست. به گزارش خبرنگار اعزامی ما به مقابل موزه توجّه کنید.

تصویر باروفیو در باجه‌ی بلیت فروش در قاب تلویزیون ظاهر شد.

- جناب وزیر! می‌شه در مورد مسابقه‌ای که وزارتخونه ...

- مسابقه؟ ما توره ره برگزار می‌کنیم!

- بله امّا در اطّلاعیه‌ی وزارتخونه نوشتین جوایز؛ خوب این جوایز حتماً ...

- هاگرید رییس اتاق فکر تور هسته و منه ره گفته که مصاحبه نکنم.

- یعنی مسابقه برگزار نمی‌شه؟

- من توضیحی ره ره نمی‌دم.

- امّا مردم بدون این که بدونن در این تور چه اتّفاقی قراره بیفته چطور می‌تونن ثبت نام کنن؟!

- ثبت نامش مفتی هسته! در روستای ما زهر گاومیشه ره هم که مفت بدی همه می‌خوان ... حالا این که جایزه ره ره هم داره، تیتاپ ره هم می‌دیم! کسی ضرره ره نمی‌کنه.

- برفرض این که مسابقه‌ای برگزار بشه، چه تدبیری برای اعتراضات احتمالی به داوری می‌اندیشید؟ اصلاً ملاک وزارت شما برای انتخاب داور چیه؟

- اجازه بدین اینه ره ره روشن کنم ... هیچ داور و نمره و اعتراضی در کار نیسته.

گزارشگر که فهمیده بود آبی از دست باروفیو نمی‌چکد مصاحبه را با او به پایان رساند تا نظر مردم را جویا شود.

- ببخشید قربان ... شما قصد دارید در تور ثبت نام کنید؟

- نــــــــــــــــــخـیر! می‌دونی چرا؟ نه عیب نداره چیه ... واسه‌ی چی؟ هن؟ اون وزیر در و داهاتی رو ولش کن! از من بپرس!

- ببینید معلوم نیست ساحره‌های مارو بچّه‌های مارو ... می‌خوان ببرن توی اون موزه چی‌کارشون کنن! :sister:

- بعله! همه‌ی جادوگران، اکثراً از دم باید شرکت کنیم. وظیفه‌ی سرنوشت جادوگران ... خیلی ارزش داره! قلبم گرفت.

- چرا وقتی ثبت نام می‌کردن تورو ... آقای هاگرید می‌خند؟

- نمی‌دونیم که ... هنوز نرفتیم! بریم ببینیم چی می‌شه. تیتاپ می‌دن، شیرکاکائو دان دان می‌دن!

تصویر به استدیو بازگشت و مجری دوباره در قاب ظاهر شد.

- به تصویری که یک عکّاس ناشناس صبح امروز از موزه تهیّه کرده است توجّه کنید.

تصویر کوچک شده


- چرا هاگرید بار دیگر دست به چتر صورتی‌اش برده است؟ اون کیه؟! در این تور چه رخ خواهد داد؟! آیا مردم زنده باز خواهند گشت؟


ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲ ۱۶:۳۲:۵۴
ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲ ۱۶:۳۳:۳۰

I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۷:۰۴ شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵
#34
بشتابید!

وزارتخانه‌ی سحر و جادو برگزار می‌کند!

تصویر کوچک شده


تور دو هفته‌ای بازدید از موزه‌ی اسرارآمیز وزارتخانه، با جوایز ارزنده برای تاریخ دوستان برتر و شرایط استثنایی!

به همراه شیرگاومیش و کیک رایگان برای تمامی بازدیدکنندگان!

وزیر و معاونش شخصاً تورلیدر شما خواهند بود.

برای خرید بلیط تا روز پنجشنبه، هفتم مرداد، به باجه‌ی بلیت فروشی در مقابل درب موزه مراجعه کنید.



٭ توجّه: شرکت در تور نیاز به رول‌نویسی دارد!
تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲ ۸:۳۷:۳۲
ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲ ۸:۳۸:۰۰

I'm sick of psychotic society somebody save me




موزه‌ی تاریخ سیاسی-اجتماعی جادوگران
پیام زده شده در: ۷:۰۲ شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵
#35
برای شرکت در تور بازدید از موزه‌ی وزارتخانه فرم زیر را پر کرده و یک عدد تیتاپ دریافت کنید. لازم به ذکر است این تیتاپ در حکم رسید خرید بلیت شما می‌باشد.


نقل قول:
نام پدر:

محل تولّد:

شماره شناسنامه:


تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۱۳ ۲:۴۳:۳۸

I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵
#36
اطّلاعیه شماره 2 وزارت دوازدهم

٭ پس از بررسی تمام تاپیک‌های وزارتخانه، لیست تاپیک‌ها به روز شد. تاپیک‌های باز به همراه رویّه‌ی فعلی فعّالیتشان در این پست لیست شده است. تاپیک های قفل تا اطلاع ثانوی فعّالیت نخواهند داشت. برای بعضی تاپیک‌ها در حال برنامه ریزی هستیم و سایر تاپیک‌ها بلااستفاده شناخته شدند.

٭ بر اساس براوردی که از میزان فعّالیت و تعداد اعضای سایت در کابینه صورت گرفت، ارتش وزارت و اداره‌ی کارآگاهان پلمب خواهند بود.

٭ به دلیل عدم موافقت کامل تیم مدیریت با طرح انجمن سازمان ورزش‌ها و تفریحات جادویی و همچنین طولانی شدن زمان پاسخگویی، تصمیم کابینه بر این شد که وزارتخانه در برگزاری لیگ کوییدیچ، جام آتش و سایر برنامه‌ها و مسابقات همکاری نداشته باشد و برای از دست نرفتن بیشتر زمان، کلّیه‌ی برنامه‌های تفریحی و رقابتی وزارتخانه در همین انجمن انجام خواهد شد که مشروح این برنامه ها به زودی در اطّلاعیه بعدی اعلام خواهد شد.

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: تابلوی راهنما انجمن وزارتخانه سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵
#37
آخرین آپدیت تاپیک‌های زنده‌ی وزارتخانه

عناوین مهم


اطلاعیه‌های وزارت سحر و جادو


محل اطلاع رسانی دولت به مردم




پل ارتباطی مردم با دولت




نشریه‌ی دولت برای انعکاس اخبار داخل و خارج وزارتخانه



سایر عناوین

تالار رمزتازها - تک پستی


به ناکجاآباد سفر کنید و تجربه خود را به رشته تحریر درآورید. لمس رمزتازهای وزارتخانه مانند دانه‌های برتی بات، تجارب مختلقی را در بر دارد.



محلّی برای تبلیغات اجناس شما!




محل محاکمه‌ی مجرمان برای انتقال به زندان آزکابان. این تاپیک وابسته به انجمن آزکابان می‌باشد. ارسال پست تکی متفرقه با محوریت محاکمه نیز هنگامی که دادگاه رسمی برقرار نباشد آزاد است.



محلّی راهنمایی وزیر با سلام و صلوات به سمت در خروجی!


رادیو وزارت! - تک پستی


صدای ملّت! مکانی برای برنامه سازی مخالفین و موافقین.



محل ثبت خاطرات کارکنان وزارتخانه



مصاحبه با شخصیت‌های ایفای نقش پس از خوراندن معجون راستی، به مدیریت هکتور دگورث گرنجر


پشت پرده وزارت - رول ادامه دار


دفتر حمایت از حیوانات جادویی! - رول ادامه دار


سازمان فرهنگ و هنر جادوگری - رول ادامه دار


انبار وزارت سحر و جادو - رول ادامه دار


آبدارخانه وزارت سحر و جادو - رول ادامه دار


انجمن نابودی موجودات خطرناک - رول ادامه دار


باشگاه تفریحات وزارت خانه - رول ادامه دار


سازمان ملل جادوگری - رول ادامه دار



وزارتخانه سحر و جادو
- رول ادامه دار (برای علاقه‌مندان جدّی نویسی)


عاشقانه های وزارت - رول ادامه دار


اداره مبارزه با سوءاستفاده از اشیای مشنگی - رول ادامه دار


سازمان کنترل بر روی اصلاح نژادی - رول ادامه دار


I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۴۸ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۵
#38
سلام.

بنده هم انتقاداتی رو به تیم مدیریت ایفای نقش وارد میدونم و با انجام اصلاحات در کادر موافقم ولی لازمه نکاتی رو هم ذکر کنم.

خانوم بودلر، مدت‌ها قبل من به محفلی بودن ناظران ویزن اعتراض کردم و گفتم خودتون با نظر خودتون یک مرگخوار رو هم انتخاب کنید که باهاتون همکاری کنه، و این اتفاق دقیقا وقتی افتاد که شما از این محفلی بودن استفاده ی عنوانی کردین و گفتین ما محفلی ها داریم تازه واردارو تربیت میکنیم و تحویل جامعه سیاه میدیم. تا قبل اون اعتراضی نبود. شما در پاسخ ویزن رو بی طرف و فارغ از رنگ ها دونسین و زیر بار نرفتین و رایتون هم به کرسی نشست. در صورتی که حرفتون که ذکر کردم با این رنگی نبودن در تضاد بود.

مدتی بعد از اون اتفاق، مدیران از سران دو جبهه نظرخواهی کردن و نمایندگانی به ویزن اضافه کردن که این اتفاق باز هم به مذاق شما خوش نیومد و رنگی کردن ویزن رو برنتابیدید و جنجال هایی پیش اومد که عده ای در جریانن.

حالا از شما میپرسم، ویزنگاموت که کار آموزش تازه واردان رو برعهده داره چه تفاوتی با مدیریت ایفای نقش داره که وظیفش مدیریت و بهبود فعالیت ایفای نقشه که اون رو فارغ از رنگ ها و این رو رنگی میدونید؟

من شخصا اظهار نظری نمیکنم که به نظرم انتخاب مدیر از گروه های مختلف رو درست میدونم یا نه. صرفا امیدوارم شما نظراتتون یکسان باشه و تضاد درشون نبینیم.


جدای از این مطلب، ضمن تایید حرف خانوم بودلر مبنی بر این که اگر قراره باز هم مدیری به شیوه انتخابات درون گروه ها انتخاب بشه، بهتره اعضا بدونن چه کسی رو دارن انتخاب میکنن. واقعا به دور از منطق بود اتفاقی که دفعه قبل افتاد و افراد همینجوری دورهمی طور انتخاب شدن.


سوال دیگه ای هم از خانوم بودلر دارم. شما چند ماه درخواست نقد بنده رو به تاخیر انداختید و اول گفتید که به خاطر مشکل وقت و درگیر بودن این اتفاق افتاده و البته بعد مساله رو شخصی کردید. علی ای حال زحمات شما از کسی پوشیده نیست اما با استناد به گفته خودتون وقت چندانی ندارید و این مورد رو در تیم کوییدیچ ریونکلا هم متذکر شدید. آیا مشغله های شخصیتون فقط در مورد نظارت ویزن و فعالیت های گروهتون جلوی فعالیت بهینه رو میگیره و مدیریت شما نیازی به زمان کافی و به دور بودن از مشغله های زیاد شخصی نداره؟



بنده با توجه به پیگیری های بسیار کند و البته بدون پاسخگویی مناسب که مدیریت در قبال برنامه های ما در وازرتخونه داشته و وقفه ای که تا الان ایجاد کرده، در صورتی که با اضافه شدن ایشون وضعش نامطلوب تر هم بشه، به همراه معاونم از وزارت سحر و جادو استعفا خواهیم داد. نامطلوب تر رو بر پایه ی همین مشغله های ایشون و البته سوابق همکاری ای که قبلا داشتیم و تجاربی که قصد ذکر کردن جزییاتش ندارم عرض کردم.


I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۸:۴۲ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
#39
نمرات


یک توضیحی اوّل بدم شما ره ... نمره دهی توی کلاس و نمره دهی توی مسابقه در روستای ما متفاوت هسته. ممکنه اگر خود من داور یک دوئلی باشم و دو تا از پست‌های این کلاس در اون شرکت کنن کسی که نمره‌ی کمتر ره گرفته برنده بشه. پس نمرات ره مقایسه نکنید. در نمرات فقط چیزهایی که مطلقاً درست یا غلط هسته ره لحاظ کردم و جذّابیت داستان ره که سلیقه ای هسته به عنوان آپشن اضافه در نظر گرفتم یعنی اگر پستی خیلی قوی باشه یک نمره‌ی مثبت اضافه‌ای ره گرفته.


اسلیترین: 27


کنت الاف: 28


املا/دستور/نگارش: یک مورد غلط املایی/تایپی ره داشتی و یک مورد تغییر لحن پست بین کتابی و محاوره‌ای. (-2)

محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی ویژگی‌های عادّی که این داره ره نوشتی. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. (-5)

یک موردم همینطور نصیحتی می‌گم و توی نمره‌ی تو اینه ره تأثیر ندادم: وقتی تلمیح ره استفاده می‌کنی، یا باید از همه فهم بودن سورس اطمینان داشته باشی، یعنی انقدر معروف باشه که احتمال این که کسی نفهمه منظور تو چی هسته خیلی کم باشه، یا باید طوری این کار ره بکنی که اگر طرف سورس تو ره دیده/شنیده/خونده باشه، تلمیح تو ره بفهمه و حال کنه و اگر ندیده/نشنیده/نخونده باشه، اصلاً توجّهش جلب نشه که تو چیز دیگه‌ای ره اشاره کردی. مثلاً یک انیمه یا یک آهنگ متال سورس‌های مناسبی برای تلمیح آشکار نیستن چون افراد خاصّی انیمه ره می‌بینن یا متاله ره گوش می‌دن، امّا مثلا استفاده از لهجه «برره‌ای» ره می‌شه انجام داد چون کمتر فرد ایرانی‌ای هسته که حدّاقل پنج دقیقه از اینه ره ندیده باشه. ایناره کلّاً در مورد اون کارتونی که در رولت استفاده کردی گفتم که از قضا تصادفاً یکی تیتراژش ره چند روز پیش به من نشون داده بود ... در غیر این‌صورت منظور توره نمی‌فهمیدم.

نجینی: 30


املا/دستور/نگارش: یک مورد علامت‌گذاری اشتباهه ره داشتی که اینه ره لحاظ نمی‌کنم تا به پاپا نگی ... باشه؟ (باز چی شده.)

پاراگراف بندی و ظاهر پست: اوّل پست تو تجمّع شکلکش زیاد هسته و تمام جملات از دم شکلکه ره دارن که این چشمه ره می‌سوزونه می‌زنه. 17 تا دیالوگ پشت سر هم و 17 شکلک! (-2)

محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی ویژگی‌های عادّی که این داره ره نوشتی. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. (-5) به نظر من ایده‌های طنز تو کلّاً خیلی جالب هسته، اینه ره هم می‌شه توی رولت دید هم توی سوال دو. با مقداری تمرین می‌تونی پرورش این ایده‌ها ره هم تقویت کنی و نویسنده‌ای در سطح اسطوره‌های روستای ما بشی. (+2)

پانسی پارکینسون: 22


املا/دستور/نگارش: متأسّقانه شما کلّ نمره‌ی این بخش رو از دست دادین (-5) چون به سبک چت کردن تایپ کردین. این پیشرفت تکنولوژی هرچقدر خوبی داشته، نابود کردن شیوه‌ی نگارش درست رو هم در برداشته و خیلی‌ها املای صحیح رو کلّاً فراموش کردن. چند مورد از ایرادات املایی: «به»، «که»، «بخوان»، «دیگه»، «یه»، «چند تا»، «فکر» و ...
ضمناً بهتره به جز دیالوگ‌ها، از ادبیات کاملاً محاوره‌ای استفاده نکنیم.

پاراگراف بندی و ظاهر پست: بین پارگراف‌ها دو بار اینتر ره بزن تا این‌ها از هم جدا بشن. یا بین دیالوگ و پاراگراف بعدیش. (-2)

محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی ویژگی‌های عادّی که این داره ره نوشتی. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. جغدها توی دنیای جادویی این ویژگی ره داشتن! (-5)
یک مورد استفاده از لغات خارج عرف داشتی که اینه ره در نظر نمی‌گیرم ولی ما این‌جا این‌قدر صریح عرف ره زیر پا نمی‌گذاریم و حتّی‌الامکان قابل چاپ (!) می‌نویسیم.
یک مورد دیگر هم بی دقّتی به خواسته‌ی سوال داشتی که در سوال دوّم به قسمت «اجتماعی سیاسی» توجّه ره نکردی. (-1)

در پایان اینه ره بگم که نگاه نکن که نمره‌ی تو خوب به نظر نمی‌رسه، کلّ مواردی که گفتم با یک ویرایش کوتاه برطرف می‌شه و رعایتشون کار سختی نیسته که نیاز به مهارت یا تمرین داشته باشه. فقط دقّته ره می‌خواد.


گریفیندور: 34


آرسینوس جیگر: 35


املا/دستور/نگارش: یک مورد جمله بندی شیری ره داشتی (زبان مارمولک به سرعت جمع شد و مارمولک را هم بالا کشید. مارمولک هم مستقیما رفت) یک مورد غلط املایی (جلّ الخالق) (-2)

محتوا: کلّا طنز توره دوست داشتم، لبخنده ره ره روی لب‌های خواننده‌های خوب توی خونه آورد! (+3)

آلیشیا اسپینت: 29


املا/دستور/نگارش: چند مورد فاصله گذاری غلط ره داشتی، مثلا حرف ربط «و» ره به کلمه بعدی چسبوندی. همچنین در علامت‌ها هم فاصله صحیح ره رعایت نکردی. علامت هایی مثل نقطه، ویرگول، تعجّب و ... به کلمه‌ی قبلی می‌چسبن و با کلمه‌ی بعدی فاصله دارن. علامت‌های چندتایی مثل ؟؟ درست نیستن. یک علامت سوال کافیه. (-3) یک سری موارد نادرست هم هستن که در موردش سختگیری نمی‌شه مثلا نیم‌فاصله که چون بعضی کیبردها ندارنش خیلی‌ها در جای لازم ازش استفاده نمی‌کنن یا تشدید که معمولا مثل اعراب‌گذاری ازش صرف نظر می‌شه ... اون ها به کنار امّا دیگه استفاده از «ا» به جای «آ» درست نیست با این که مثل مواردی که گفتم یک مقدار مرسوم شده.
یک مورد هم تغییر لحنه ره داشتی. (-2) برای قسمت‌هایی که دیالوگ نیستن یک لحن ثابت انتخاب کن و در طول پست تغییرش نده. بعضی جاهای پستت به لحن کتابی نزدیک می‌شد و بعضی جاها فاصله می‌گرفت. پیشنهاد من اینه که کتابی نوشته بشه امّا این مورد سلیقه‌ایه. مهم اینه که تغییر نکنه و البته کاملاً شکسته و محاوره‌ای هم نباشه ... مثل چت کردن!

محتوا: یک مورد بی دقّتی به خواسته‌ی سوال داشتی که در سوال دوّم به قسمت «اجتماعی سیاسی» توجّه ره نکردی. (-1)

لوییس ویزلی: 35


فقط یک مورد علامت‌گذاری اشتباه بود که اینه ره صرف نظر کردم. (چی؟...)

هری پاتر:33


محتوا: یک مورد پیچوندن درخواست اصلی ره داشتی که قرار بود قدرت جادویی ره ره برای جانور کشف کنی ولی هیچ نیروی خاصّی ره نداشت! فقط تشابه اسمی ره داشت. عنصر تخیّلی که می‌خواستم ره نداشتی. (-5)
طنز تو هم لبخنده ره روی لبای خواننده‌های توی خونه آورد. (+3)

آلبوس دامبلدور: 35




I'm sick of psychotic society somebody save me




پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۶:۴۶ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵
#40
نمرات جلسه‌ی اوّل و احتمالاً آخر کلاس «مراقبت از موجودات جادویی»


برای دیدن ریز نمرات و نقد اجمالی پست‌ها به کلاس مراجعه کنید.

اسلیترین: 27


کنت الاف: 28


نجینی: 30


پانسی پارکینسون: 22



گریفیندور: 34


آرسینوس جیگر: 35


آلیشیا اسپینت: 29


لوییس ویزلی: 35


هری پاتر:33


آلبوس دامبلدور: 35


ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۶ ۸:۴۳:۳۷

I'm sick of psychotic society somebody save me








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.