هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (وینسنت.کراب)



پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۵ جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۱
رالف که دوباره خوش اخلاق شده بود با احترام ریگولوس را بطرف میز راهنمایی کرد:خواهش میکنم بفرمایید.شما مهمون ما هستین.ولی فراموش نکنین که فک مهمونا رو هم میشه خرد کرد.این منوی ماست.سفارش بدین من یادداشت میکنم.فراموش نکنین که مادرم گفت بیست و سه سکه.نه یه سکه کمتر و نه بیشتر.
ریگولوس بعد از بررسی منو شروع به سفارش دادن کرد:
خب،سه تا ماهیچه تسترال، دو تا کدو حلوایی شکم پر،یک و نیم تربچه جنگلی،دو پاتیل سوپ خفاش.هشت عدد انگشت سوخاری مانتیکور.چقدر شد تا حالا؟

رالف کمی جمع و تفریق کرد و جواب داد:هشت سکه و نیم.ادامه بدین.هنوز خیلی مونده تا بیست و سه سکه.مادرم در این مورد بسیار حساسه.بهتره عصبانیش نکنیم.
ریگولوس در حالیکه به این موضوع فکر میکرد که چطور باید همه این غذاها را بخورد به سفارش دادن ادامه داد:
چهل عدد بادام زمینی،امیدوارم هر جا که هستی سر به تنت نباشه آنی مونی،یک سیب زمینی خام.جوونمرگ بشی آنی مونی، دو عدد هویج...

رالف با دقت همه سفارشها را یادداشت میکرد.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: خبرگزاري سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۱
گزارشی بسیار موثق از خبرنگاران مستعد و تلاشگر خانه ریدل:

به دنبال خالکوبی علامت شوم روی ساعد دست مرگخواران و حسادت شدید آلبوس دامبلدور از این اقدام نوآورانه و بسیار زیرکانه لرد سیاه, تعدادی از اعضای محفل ققنوس اقدام به خالکوبی نقش ققنوس در نواحی مختلف بدنشان کردند.ولی متاسفانه آتش گرفتن پی در پی ققنوس ها، سبب سوختگی شدید از نوع درجه سه در اعضای محفل و انتقال آنها به سنت مانگو شد.معالجات اعضای محفل در بخش سوختگی ادامه دارد.


به گزارش خبرنگار مرگخوار پرس, لرد سیاه در پی اهداف سیاه و بسیار پلیدش دست به تشکیل زیربنا و پایه ارتش سیاه, با استفاده از کودکان جادوگر زده است.طبق گفته این مرگخوار هدف لرد سفید زدایی از وجود جادوگران خردسال و تشکیل ارتشی خالص با زیر بنای کاملا مرگخوارانه و در راستای اهداف پلید لرد سیاه میباشد.
یاران لرد سیاه با استفاده از اقلام و وسایل زیبا و جالب کودکانه اقدام به جذب جادوگران کم سن و سال میکنند.

دو نمونه از این اقلام:


قلم شماره 1

قلم شماره 2


گفته شده لرد سیاه با این روش موفق به جذب سی هزار جادوگر و ساحره 5 تا 10 سال شده و در آینده ای بسیار نزدیک(ده تا بیست سال آینده) از آنها در پستهای مختلف استفاده خواهد کرد.
لرد سیاه پیامی خطاب به پدران و مادرانی که فرزندانشان را زیر بغل زده و قرار را بر قرار ترجیح داده اند منتشر فرموده اند:

فرار بی فایده است...تسلیم شوید که سرانجام همه شما نقشی از ایوان روزیه بر ساعد دستتان است!


تصویر کوچک شده


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱
کینگزلی

کسی دلیل نیاورده، ما هم نیاریم خب!
چند تا پستشو در بحثهای هری پاتری خوندم.خوب و منطقی بودن.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱
دافنه گرینگراس

در مدت کمی پیشرفت زیادی کرد.فعالیتش هم خیلی زیاده.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱
سوروس اسنیپ

سوروس مدیر(ناظر) خیلی خوبیه.کنترل انجمنش رو به خوبی در دست گرفته.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱
تصمیم داشتم تو ناظر ماه بهش رای بدم.ولی کمی که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که کارهایی که لرد ولدمورت انجام میده خیلی بیشتر از کارا و وظایف یه ناظره.
لرد یه گروه رو فعال کرد و موفق شد فعال نگهش داره.و با استفاده از اون گروه سعی میکنه سایت رو فعال کنه.یادمه یه بار میگفت که گروهی که فقط انجمن خودش رو فعال نگه داره به هیچ دردی نمیخوره و فایده ای برای سایت نداره و نمیشه اسمشو گذاشت گروه فعال.برای همین با وجود اینکه خانه ریدل همیشه بهترین و مرتب ترین انجمن بوده مرگخوارا سعی میکردن به انجمنهای دیگه هم سر بزنن.ماموریتهای لرد هم هر چند وقت یکبار ما رو تو بقیه انجمنها پخش میکنه.
وقت زیادی میذاره.طنز نویسی رو لرد به من یاد داد.جدی نویسی رو هم همینطور.روزی که تو جام آتش برای یه رول جدی که نوشتم امتیاز کامل گرفتم فهمیدم که به خوبی گفته هاشو یاد گرفتم.کمکش هم محدود به مرگخوارا نمیشه.بیشتر اعضای سایت از نقدها و راهنماییهای ایشون استفاده کردن.
مهمتر از همه اینکه همه این فعالیت ها مداوم بود و در این دوره هم ادامه داشت.
راستش تا فردا صبح میتونم برای بهترین بودن لرد دلیل بیارم.ولی دیگه زیادی داره طولانی میشه.

رای من:لرد ولدمورت


ویرایش شده توسط وینسنت کراب در تاریخ ۱۳۹۱/۹/۲۸ ۱۹:۱۲:۳۴

ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱
مورفین گانت

بدون استثنا همه پستهاشو میخونم و از همشون لذت میبرم.واقعا خوب مینویسه.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۷ پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱
ایوان که ظاهرا زیاد از وضعیت ناراضی نبود گفت:به نظر من کمی بیشتر صبر کنیم.اینجا جامون خوبه که.از نور آفتاب استفاده میکنیم.بسیار هم برای استخوانها مفیده.
با نگاههای چپ چپ بقیه مرگخواران ایوان تصمیم گرفت که در سکوت از نور خورشید استفاده کند.
بلاتریکس موقعیت خیابان را بررسی کرد:سه تا درخت اونجا،یه سطل آشغال اینجا، دو تا بوته اون طرف، یه بچه گربه بی حال اون طرفتر.من میگم من و لودو و وینسنت پشت درختا قایم بشیم.ایوان که لاغرتره بره پشت بوته و آنتونین هم پشت بچه گربه قایم بشه و اینجوری از جلوی خونه شماره 12 رد بشیم.
آنتونین:نقشه بسیار خوبیه ولی چند تا اشکال داره.
1-اگه پشت درخت قایم بشیم که نمیتونیم حرکت کنیم.تا جایی که من میدونم درختا ثابتن.سه تا درخت متحرک ممکنه کمی، فقط کمی جلب توجه کنه.
2-من با این هیکلم پشت بچه گربه قایم بشم؟
3-تو با اون موهات، مطمئنی از پشت درخت دیده نمیشی؟

با همین سه اشکال نقشه بلا رد شد.ولی بلا ساحره بسیار باهوشی بود و تسلیم نمیشد.نقشه بعدیش را اعلام کرد:چطوره از سطل آشغال استفاده کنیم؟به اندازه کافی بزرگ هست.میتونیم تهشو سوراخ کنیم و از اون طرف خیابون آروم آروم بریم تا از اینجا رد بشیم.نظر شما چیه؟


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱
ریگولوس برای جلوگیری از خرد شدن فکش سر جایش نشست و مثل یک بچه خوب منتظر آماده شدن سفارشش شد.چند دقیقه بعد پیشخدمت با لیوان بزرگ حاوی نوشیدنی قرمز رنگ برگشت.
پیشخدمت:از الان گفته باشم.تا تهش باید خورده بشه وگرنه...
ریگولوس حرف پیشخدمت را قطع کرد و گفت:بله متوجهم.فکر خرد میشه.من یه سوالی از شما داشتم.با پرسیدن سوال که هیچکدوم از اعضای بدنم خرد نمیشه؟میشه؟:worry:
پیشخدمت لیست بلند بالایی از جیب پیش بندش در آورد و بررسی کرد و گفت:نه.این تو لیست نیست.با پرسیدن سوال فقط چند سکه به صورتحسابت اضافه میشه.حالا بپرس چون با انصراف از پرسیدن سوالی که در ذهن داشتی هم فکت خرد میشه.
ریگولوس درحالیکه فکش کمی میلرزید پرسید:شما خیلی وقته اینجا کار میکنین؟
پیشخدمت با صدای خشنی جواب داد:آره، اینجا مال پدرم بود و قبل از اون مال پدربزرگم و قبل از اونم مال پدر پدربزرگم و حدس بزن قبل از اون مال کی بود؟
ریگولوس:پدر پدر پدریزرگتون؟
پیشخدمت:نه دیگه.اشتباه کردی.قبل از اون اینجا ساخته نشده بود.اینجا رو پدر پدربزرگم ساخته.
ریگولوس:من دنبال یه آشپز ماهر میگردم.فکر کردم شاید شما بشناسینش.اسمش آناکین مونتاگ معروف به آنی مونیه.تا حالا اسمشو شنیدین؟


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱
مونتگومری:نارسیسا، دستم به ردات.کمکم کن.من بلد نیستم صبحانه درست کنم.هر کاری بخوای میکنم بیا این صبحانه رو درست کن.
نارسیسا اخمی کرد و جواب داد:چی باعث شده فکر کنی من صبحانه درست کردن بلدم؟تو خونه ما هفتاد و پنج جن کار میکنن.واقعا فکر میکنی با وجود این همه خدمتکار خودم میرم تو آشپزخونه و آشپزی میکنم؟
مونتگومری که خیلی ترسیده بود با حالتی التماس آمیز به نارسیسا نگاه کرد و گفت:خب من چیکار کنم؟از کی کمک بگیرم؟حداقل بگو برای صبحانه چه چیزایی میشه درست کرد؟من نمیدونم صبحانه اربابانه چطوری باید باشه.
نارسیسا کمی فکر کرد:خب...بذار فکر کنم.میتونی براشون قهوه درست کنی.همراه کیک.تخم مرغ عسلی،آب پرتقال،کره و عسل و خامه و پنیر به مقدار لازم.نون داغ هم فراموش نشه.دوسه تا پیراشکی و شکلات صبحانه...
مونتگومری دفترچه کوچکی از جیبش دراورد و شروع به نوشتن کرد:نون داغ-پنیر...اوف..چقدر زیاد.یعنی ارباب هر روز همینقدر میخورن؟
نارسیسا شانه هایش را بالا انداخت و در حالیکه دور میشد جواب داد:نمیدونم.لوسیوس که هر روز صبح همینقدر میخوره.اگه یکی از اینا کم باشه خونه رو رو سر جنا خراب میکنه.راستی، یه فنجون شیر عسلی هم ببر.ارباب به انرژی احتیاج دارن.اگه نخوردن خودم میخورم.
مونتگومری دفترچه را در جیبش گذاشت و دوان دوان بطرف آشپزخانه رفت.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.