سلام داستان جدید من اینه (((دوان دوان وارددستشویی شدو در و پشت سرش محکم بست وقتی نور مهتاب بصورتش خورد صورتش خیس بود چشماش از بس گریه کرده بود قرمز شده بود رفت جلوی یکی از آینه ها وشیر آب و باز کرد وصورتش و شست بعد تو آینه خودشو نگاه کرد و زمزمه کنان به خودش گفت:ببین چه بلایی سرت اومده دراکو هر جور شده باید این قضیه رو تموم کنی.
بعد با فریاد زد:باید هر جور شده این کارو بکنم.اما نتونست حرفشو ادامه بده وزد زیر گریه بعدش همان طور که گریه می کرد گفت:اگه نتونم تمومش کنم اون حتما می کشتشون.
منم خیلی آروم گفتم:این طوری ندیده بودمت دراکو مالفویی.فریادی از ترس کشید و چرخی زد اما نتونست وایسه و افتاد وهمونجا نشست و دوباره شروع کرد به گریه کردن. کمی بعد که تونست به خودش مسلط بشه گفت:از اینجا برو میرتل .یک لحنی توی صداش بود که همیشگی نبود یعنی لحن تمسخر آمیز همیشگیش نبود.
منم خیلی آروم گفتم :می تونم کمکت کنم دراکو.اما قبل از اینکه جواب بده با دست راستش دست چپشو گرفت و زمزمه کنان گفت:اون عصبانیه اون می دونه.
دوباره سوال کردم که چی شده دراکو.اما یک دفعه با فریاد گوشخراشی گفت:به تو ربطی نداره دختره احمق.بعد بلند شد و از دستشویی بیرون رفت اما یک لحظه صورتش و دیدم که داشت دوباره گریه می کرد. با خودم گفتم: دراکو مالفویی پسر مغرور همیشگی نبود.برای اولین بار یکی را پریشان تر از خودم دیدم و شرشر شیر آب هنوز ادامه داشت))).(واقعا از راهنمایی های شما خیلی ممنونم)
هوم...خب پست شما در نگاه اول چندان شبیه یه داستان به نظر نمیرسه و علتش اینه که شدیدا نوشته ها در هم فرو رفته ن!
مرسومه بعد از بند ها به اندازه دو اینتر بینشون فاصله گذاشته بشه.وقتی جمله تموم میشه و به یه دیالوگ می رسید یه اینتر بزنید و دیالوگ رو به خط پایین منتقل کنید.با اینتر دوست باشید چیز خوبیه و نوشته رو زیباتر میکنه از نظر ظاهری.
یکی دو مورد پرش از روی سوزه در پست دیده میشه ولی در کل پست خوبی بود.فقط خاطرتون باشه در ایفای نقش با اینتر بیشتر دوست باشید!
تایید شد.
مرحله اول:گروهبندی.
مرحله دوم:معرفی شخصیت.
عمو نوروز نیا اینجا که این خونه عزا داره
پدر خرج یه سال قبل شب عید و بدهکار
چشای مادر از سرخی مثل ماهی هفت سینن
که ازبس تر شدن دائم دیگه کم کم نمیبینن
برادر گم پشت سرنگ های فراموشی
تن خواهر شده پرپر تو بازار هم آغوششی
توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست
تا وقتی نون و خوش بختی میون کول بارت نیست
عمو نوروز نیا اینجا بهار از یاد ما رفته
روی سفره نه هفت سین نه نون نه ___
عمو نوروز تو این خونه تموم سااال زمستونه
گل وبلبل یه افسانه است فقط جغد که میخونه
بهارو شادی عید و یکی از اینجا دزدی
یکی خاکستر ماتم رو تقویم ما پاشیده
عمو نوروز نیا اینجا