- گریه نکن اژی!
- پس چه کنم؟
- بخند! بخند تا دنیا بهت بخنده!
- تام؟ اخیرا با این یارو برایان که توی جادوگر تیوی برنامه داره نپریدی؟
- نه ... این جمله رو تو کتاب «راز شاد زیستن» خوندم. تازه الان چندتا نکته از «تو همانی که میاندیشی» و «غورباقهات را قورت بده» و «شکست پلی برای پیروزی» و «موفقیت در 17 دقیقه و 34 ثانیه» هم بهش میگم تا این شکست رو پشت سر بگذاره.
- تام!
تام!
توضیح نده تام! مسخرت کرد.
- مسخره میکنی؟! منو بگو که دانشمو باهاتون به اشتراک گذاشتم!
- شکست؟ گفتی شکست رو پشت سر بگذاره؟ پشت سر گذاشتن یک شکست علاقهی خاصی فقط یک راه داره!
همه میدانستند که راه حل رودولف چیزی جز یک علاقهی خاص جدید برای فراموشی علاقهی خاص قبلی نیست. برنابراین پیش از آن که سوژه را برگرداند به ده پست قبل بلاتریکس چوبدستیش را در دهان او چپاند.
- زمان سالازار کسی گریه نمیکرد که! یه بار یکی گریه کرد ...
همهی نگاهها به سوی ماروولو چرخید. برای اولین بار همه مشتاق ادامهی خاطرهاش از صدها سال پیش از تولد خود بودند! اما او ظاهرا متوجه نبود و در سکوت به افق خیره شده بود!
- خوب؟
- خوب چی؟
- خوب بقیش؟
- بقیه؟ کدوم بقیه؟
- سالازار باهاش چی کار کرد؟
- مگه حتما سالازار باید کاریش بکنه؟
شما فکر کردین سالازار بی کار نشسته بوده به کارای این و اون واکنش نشون بده؟ چی در مورد سالازار کبیر فکر کردین؟
مرگخواران ناامیدانه از ماروولو روی گرداند. ظاهرا قرار نبود او حداقل یک بار به دردشان بخورد!
- حالا چی شده شما بی تقید به اصلونسبها به خاطرهی سالازار علاقمند شدید؟
- گفتیم شاید بتونیم از ایشون درس بگیریم ... همون کاری رو که با شخص گریان کردن با اژی بکنیم.
ماروولو نگاهی به اژی انداخت. هیچوقت حوصلهی بچهها و گریهشان را نداشت! بارها مروپ چند ماهه را به خاطر گریه از پنجرهی خانهی اصیل و باستانی گانتها به بیرون انداخته بود و او باز چهاردستوپا بازگشته بود! از طرفی بیان آن خاطره نیز ...
- باشه. براتون میگم. اما همینجا چالش میکنید. فهمیدین؟
مرگخواراها نه مخالفتی داشتند و نه در صورت داشتن علاقهای به ابراز آن.
- اونی که گریه کرد ... خود سالازار بود!
-
- میشه کاملتر بگید؟
- علتش به شما مربوط نیست!
همین دیگه ... یک بار سالازار گریست. ملیجکی برایش لطیفه گفت، سالازار دیگر نگریست. آه سالازار کبیر من فدای اشک ...
خر مرگخوارها که از پل گذشت، دوباره خاطرات سالازار برایشان در پایینترین درجهی اهمیت قرار گرفت.
- خوب! کسی جوک بلده؟ شیرینکاری؟ ریزهکاری؟ شکلک؟ هر چیز خنده داری؟!