جلسه دوم
صدای پچ پچ آرام دانش آموزان که در حال رفتن به کلاس معجون سازی بودند، تنها صدایی بود که سکوت راهرو را در آن ساعت از شب می شکست. آملیا در حالی که با بدخلقی پاتیلش را دنبال خودش می کشید گفت:
- چرا ما باید این درس مزخرف رو با این استاد بی استعدادش تحمل کنیم؟ جلسه قبلی فاجعه بود.تکالیف از اون هم بدتر.
مورگانا در حالی که با دو بال از گل رز پرواز کنان کنار او حرکت میکرد، گفت:
- آره کاملا باهات موافقم. درس و تکالیفش افتضاح بود.
حال و روز و صحبت های سایرین هم مشابه آملیا و مورگانا بود. بلاخره جماعت معترض، غرولند کنان وارد کلاسشان شدند که برخلاف جلسه قبل در تاریکی ترسناکی فرو رفته بود.
- بعد میگن چرا غر میزنید... خب تو مدرسه به این بزرگی دو تا دونه شمع پیدا نمیشه بسـ....
- ساکت!
ملت همیشه معترض که شوکه شده بودند لحظه ای ساکت شدند. ولی پیش از آنکه دوباره فرصت اعتراض داشته باشند یا "حیا کن رها کن" برای استاد سر دهند، هکتور که برخلاف همیشه نه ویبره می زد و نه هیجانی در صدایش بود و ظاهرا حرف های اعتراض آمیز دانش آموزانش تمام و کمال به گوشش رسیده بود، شروع به صحبت کرد.
- از امروز روال کلاس من فرق میکنه. دستور العمل روی تخته نوشته میشه، شما معجون رو سر کلاس می سازید و همینجا یک نفر از شما از معجون خودتون میخورید.
نگاه هکتور که روی تمامی افراد کلاس می چرخید، هنگام گفتن جمله آخر روی ریگولوس بلک ثابت ماند.
ریگولوس:
هکتور:
سایر دانش آموزان: :worry:
هکتور چرخید و رو به تخته قرار گرفت و در حالی که به وضوح تلاش می کرد ویبره نزند ادامه داد:
- امروز قراره معجون "ایراد گیری" رو درست کنید. البته گمون نمیکنم هیچ کدوم از شماها به چنین معجونی احتیاج پیدا کنید. ظاهرا در بدن شما این آپشن از قبل گنجونده شده.
بعد از گفته شدن این جمله ملت که تا به اینجا هم با هزار ترفند و گاز زدن انواع وسایلشان جلو خودشان را برای اعتراض گرفته بودند منفجر شده و سر و صدایشان بلند شد.
- پروفسور شما دارید به ما توهین میکنید.
- ما ازتون شکایت میکنیم.
- ما به مدیر مدرسه شکایت میکنیم.
- هکتور دگورث حیا کن... معجون ها رو رها کن!
هکتور بدون کوچکترین توجهی به اعتراض های ملت گفت:
- با توجه به اینکه با صحبت های غیر درسی وقت کلاس رو گرفتید، فرصت ساخت معجون سر کلاس رو نخواهیم داشت. فقط طرز عملکرد معجون خودم رو روی یک نمونه انسانی نشونتون میدم. بعدش طرز تهیه معجون و تکالیف رو از روی تخته یادداشت کنید و برید. خب کسی که من انتخاب کردم... (چهره ریگولوس در مدت انتخاب نمونه انسانی هکتور:
)ریگولوس بلک!
ریگولوس که کم مانده بود وسط کلاس زیر گریه بزند گفت:
- پروفسور من تازه دو ساعت پیش از ملاقگی به زندگی انسانی برگشتم میشه یکی دیگه رو برگزینید؟
- نه ریگولوس! زودتر بیا وقت کلاس رو نگیر!
ریگولوس به ناچار جلو رفت و این بار با زبان خوش و بدون نیاز به زور و تهدید معجونش را خورد. همه منتظر انهدام، پرواز یا تبدیل ریگولوس به انواع وسایل و اشیا از جمله غلط گیر بودند، اما در کمال تعجب ریگولوس پس از لحظاتی با چهره ای ریلکس به آن ها زل زد و به طوری بسیار ناگهانی لب به سخن گشود:
- من یه ریگولوسم.... آرزو دارم، تو یارم باشی! من یه دانش آموز خیلی با استعدادم... کاشکی تو بیای پاتیلم باشی...آی پاتیلم باشی!
هکتور که با شنیدن کلمه پاتیل اختیارش از دستش خارج شده بود گفت:
- کلاس تعطیلِ! همه بیرون!
تکالیف:
1- معجون ایرادگیری بخورید و ایرادگیر خود باشید!
حالا اینی که گفتم یعنی چی! یکی از مهم ترین اشکالات ملت از جمله خود من اینه که گاهی به ایراد های پست های قبلیمون نگاه نمیکنیم و بی توجه هی پست میزنیم و درخواست نقد میکنیم. حالا سری بعدی که میخوایم پست بزنیم کاملا یادمون رفته تو نقد قبلی بهمون چه چیزایی گفته شده. این کار باعث میشه با سرعت کمتری پیشرفت کنیم.
تکلیف این دفعه من در رابطه با این موضوع انتخاب شده. یکی از پست هاتون در سطح ایفای نقش عمومی رو انتخاب کنید، (اگر پستی باشه که روش نقد انجام شده بهتره، ولی اجباری در این مورد نیست.) و اون رو باز نویسی کنید. ایرادهای پستتون رو بگیرید و به شکل جدیدی اون رو بنویسید. موقع زدن پست تکلیف یادتون باشه علاوه بر پست بازنویسی که اینجا میذاریدش، لینک پست اصلی رو هم برای من بذارید. (25 نمره)
2- علت اثر منفی ای که معجون ایرادگیری روی ریگولوس گذاشت رو حداکثر در یک پاراگراف تشریح کنید.(5 نمره)سوالی بود یا هر گونه راهنمایی نیاز بود، پخ بزنید.