[spoiler=خلاصه]لرد و مرگخواران برای تعطیلات به ساحل رفتند که لرد از مرگخواران میخواد به روش ماگلی ماهی بگیرن. مرگخواران موفق نمیشوند و فقط میتونند یک عدد شبه باسیلیسک دریایی (!!!) بگیرند و لرد از اون هیولا خوشش میاد و مرگخوار ها رو مجبور میکنه که راجع بهش اطلاعات جمع کنند . مرگخوار ها چون در جمع آوری اطلاعات موفق نیستند تصمیم می گیرند که هیولا رو از چشم لرد بیندازند به خاطر همین میگن که هیولا نفرین شده ست . اما لرد متوجه میشه و به ایوان دستور میده که بره تحقیق کنه راجع به هیولا . ایوان کار رو میندازه گردن آنتونین و آنتونین پس از پرس و جو متوجه میشه که هیولا نگهبان یک گنج که جد یک جادوگر برای اون گذاشته . اونا فکر میکنند که لرد که نواده ی سالازار هست حتما صاحب اون گنجه ولی در اصل 2 تا گنج وجود داره که یکی مال نواده ی سالازار کبیر و دیگری نواده ی هلگا.و نواده های این دو باید گنج طرف دیگر رو به غاری که گنج خودشون قرار داره ببرند تا بتونند از گنج خودشون بهره مند بشن !!![/spoiler]
بعد از چند دقیقه
لرد و رز_راستی ارباب نمیشه از طلسم اکسیو استفاده کنیم ؟!!!
_ رز گفتی چند بار کتاب های هری پاتر رو خوندی ؟!! 148 بار بود ؟!!
_ اِ ...
_ خیلی خوب حالا لازم نیست جواب بدی !!! اونجا قطعا خوندی که من کاری کرده بودم که نمیشد به هورکراسسی که توی غار بود با طلسم اکسیو دسترسی پیدا کرد .
_ بله ارباب
_ یعنی تو واقعا به ذهنت نرسید که احتمالا هلگا و سالازار هم این کار رو بلد بودند بکنند ؟!!!
_ اِممم ....
_خب حالا !!
_ ارباب !!!
_ دیگه چیه رز ؟!!
_ مگه توی اون نامه ننوشته بود که باید خودتون تنها دنبال گنج بگردید ؟!!
_ تو از کجا میدونی ؟!!نکنه نامه ی من رو خوندی ای رز بوقی !!!
_ خب کنجکاو شدم !! دست خودم نبود !!!
_ حالا که چی ؟!! گنج عزیزم از بین رفت دیگه !!! حقته اینقدر کروشیوت کنم تا مثل لانگ باتم ها بشی !!!
__فقط می خواستم بگم که باید به بقیه بگیم که دست از دنبال گنج گشتن بردارند ! همین
_باشه خبر بده !
در آن طرف غار
مرگخوارانایوان که از درد دندان شکسته اش نیمه جان افتاده بود داشت به صدای پای مرگخواران که لحظه به لحظه نزدیک تر میشد گوش میکرد .
از طرفی آن جا مکانی بود که نمیشد در آن آپارات کرد . از طرف دیگر قدرت اجرای طلسم را نداشت .
اما در کمال نا باوری ایوان آن ها متوجه او نشدند و از او گذشتند .
_ اوخ !! آخ !!!! بریم تا بیشتر از این سوزشش نکشتتمون !! بریم ببینیم لرد چی کار داره !!
و آن ها از همان راهی که آمده بودند بر گشتند بدون این که متوجه ایوان شوند .
حالا عرصه برای ایوان باز بود . او متوجه کلماتی بر روی کاغذ شد که از بقیه تازه تر می نمود :
نقل قول:
کیف کردی نواده ی گلم ؟!! من که به این راحتی تو رو تحویل نواده ی اون سالازار خبیث نمیدم که !!! پاشو برو دنبال گنج سالازار تا نزدم29 تا دندون دیگه ت رو نشکستم!!!!