هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: درخواست نظارت
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۲
#51
سلام بر خانم یا اقای دلو
ما هرجا نظارت به ما بدید ما هستیم فقط یه چیز نگین چند وقت رول نمی نویسی چون من دوباره شروع کردم. من همه ی این جا را می تونم بچرخونم البته با کمک چند نفر.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲
#52
سلام استرس جان
من نمی خواهم پروف شوم به دلایلی.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: ورزشگاه ترنسیلوانیا
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲
#53

تیم فانوس

پست دوم




چارلی: « گودریک نکنه می خوای بگی چون ما تو تیمت بازیکن هستیم ، الان باید مسابقه بدیم؟ »

گودریک: « »

چارلی با دیدن گریه و زاری گودریک ، دلش کمی به رحم آمد و رو به مینروا کرد و گفت: « مینروا این گودی خیلی ناراحته! میگم بیا بازی کنیم تا بیشتر از این دیوونه نشه! نظرت چیه؟ »

مینروا چند بار پشت سر هم پلک زد و بعد دفترچه ای از جیب مانتو اش (بخشید ردایش) بیرون آورد و نگاهی به آن کرد. چند دقیقه بعد گفت: « باشه مشکلی نیست! من برنامم رو تنظیم کردم! یه ساعت وقت آزاد دارم و می تونم مسابقه بدم! درضمن آقای ویزلی از این به بعد منو با اسم کوچیک صدا نکن! 5 امتیاز از گریفندور کم می کنم! »

چارلی توجهی به مینروا نکرد. خم شد و شلوار گشادش را تا کرد تا بتواند بهتر حرکت کند. به طرف گودریک رفت. گودریک هنوز بر روی زمین ولو بود و در حال فرو بردن شمشیرش بر شکمش بود تا خود را خلاص کند.

چارلی گفت: « بسه دیگه گودریک! بلند شو! ما قبول کردیم که مسابقه بدیم! »

گودریک: « واقعا؟! »

چارلی سرش را به نشانه ی تایید تکان داد! گودریک هنوز باورش نمی شد اما وقتی دید که مینروا نیز ردای بلندش را بیرون آورده و در حال پوشیدن مانتوی تنگی بود تا بتواند سریعتر حرکت کند ، باورش شد.

گودریک: « ازتون ممنونم! می دونستم رگ گریفندوریتون بالاخره بیدار میشه! بزارید منم بازیکن های مجازی مون رو بیارم! »

گودرک به طرف رختکن رفت و بعد از ده دقیقه همراه با سه مترسک و یک جسد وارد شد. گودریک مترسک ها را که بسیار بی ریخت بودند را بر روی زمین گذاشت. عطسه ای کرد و گفت: « خب اینا هم بازیکن های مجازی ما! آنجلینا جانسون ، الیوور وود و پویول! »

گودریک چوبدستیش را تکانی داد و به هر کدام از بازیکن های مجازی وردی خواند. مترسک ها ناگهان جان گرفتند و بدون هیچ حرفی به طرف رختکن رفتند و بیا جاروی پرنده برگشتند. چارلی و مینروا بسیار حیرت زده شده بودند.

مینروا: « 5 امتیاز به گریفندور میدم بخاطر ورد های خیلی خوب گودریک! »

گودریک اشاره ای نیز به جسد کرد که روی زمین ولو شده بود. گفت: « این هم گیلدری هستش! معلوم نیست کدوم گوریه واسه همین من با یه طلسمی از راه دور کشتمش و جسدشو آوردم! اینو همینطور می زاریم تو زمین تا داور فک کنه اومده و امتیاز کم نکنه ازمون! »

تیم فانوس در همین صحبت ها بود و شروع به تمرین کرده بودند. آنها به همراه بازیکن های مجازیشون شروع به تمرین کرده بودند که تیم حریف نیز وارد ورزشگاه شدند. اول از همه دودی برخواست و اعضای تیم حریف داخل دود دیده نشدند!

بعد از چند لحظه اعضای تیم که جلوتر می آمدند ، قابل دیدن شدند. آلبوس دامبلدور در حالی که از ریش هایش به عنوان کمر استفاده کرده بود و آنها را دور کمرش پیچیده بود ، وسط تیم قرار داشت! شلوار لی او نیز بسیار جلب توجه می کرد. همینطور دست راستش را دور لینی وارنر پیچیده بود: « لینی دخترم! از این به بعد منو البو صدا کن! منم از این به بعد تو رو به چشم دخترم نمی بینم! هان؟ نظرت چیه؟ »

لینی نیز کمی گیج شده بود. می دانست لباس مخصوص کوییدیچش باعث این تغییر ناگهانی دامبلدور شده بود. برای همین سعی می کرد از البوس دور شود اما نمی توانست! رئیس محفل دیگر گمراه شده بود! در طرف چپ البوس نیز لودو قرار داشت که شنل بزرگی پوشیده بود و هیچ یک از نقاط بدنش معلوم نبود.

گودریک با دیدن آلبوس و بروبکس گروهش ، رو به مینروا و چارلی کرد و گفت: « تمرین بسه دیگه! مسابقه یه ساعت دیگه شروع میشه! بیایین بریم با تیم حریف خوش و بش کنیم! »

آن سه نفر نیز ارتفاع خود را کم کردند و مقابل تیم حریف ایستادند. آلبوس با دیدن مینروا در لباس شیک سرخ رنگش ، چشمانش برقی زدند. لینی را به طرفی پرت کرد و به طرف مینروا رفت: « آه مینروا! عزیزم! حالت چطوره؟ »

اما قبل از اینکه آلبوس بتواند مینروا را لمس کند ، گودریک شمشیرش را بیرون آورد و مقابل آلبوس گرفت: « برگرد عقب پیرمرد! »

برق چشمان آلبوس ناپدید شد و به طرف گروهش برگشت اما دیگر نتوانست لینی را زیر شنل لودو قایم شده بود ، پیدا کند.

در همین هنگام بود که پیر مرد دیگری از رختکن بیرون آمد و داد زد: « خب دیگه بیرون آماده بشین! بازی همین الان شروع میشه! »

در ها با سوت سالازار باز شدند و تماشاگران نیز وارد ورزشگاه شدند.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲
#54
سلام استرس جان
من که گفتم الویت اولم مراقبت از جانوران جادویی هست ولی هرچی باشه ما هستیم به غیر از جادوی سیاه.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲
#55
1-شناسه:چارلی ویزلی
2-در کدام ترم های گذشته شرکت کرده اید ؟ترم قبلی(بیش ترین امتیاز را برای گرینففندور اوردم
3-کلاسهای مورد علاقه خود :همه ی کلاس ها


ویرایش شده توسط چارلی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۶ ۱۸:۴۸:۴۱

مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲
#56
سلام علیکم
من چارلی ویزلی معروف به چارلی شاخدم درخواست دارم درس مراقبت ازجانوران جادویی را به من بدهید.روزهای مورد علاقه تدریس عصر پنجشنبه هست.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: ایا رون میتوانست اپارات کند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲
#57
نه بابا!رون که هیچ کاری و درست حسابی انجام نمیداد چه برسه به آپارات!

احتمالا نصف بدنشو جا میزاره بله موافقم


مراقب خودت باش.


پاسخ به: **همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
پیام زده شده در: ۲۰:۵۸ چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲
#58
هی روزگار
از چی بگم ازاین دنیای بووووق(کپی رایت یاس مشنگ)
همانند یک اصیل زاده می نویسم.گرینفیدور،محفل همه ی این ها یک رویا بیش نیست.سایت تفریحی این ها هم تفریح خیلی از محفلی ها را ازدست دادیم از جمله خودم ...................
الان هم البوس امده هیچ تغییری نکرده بلکه دارن محفلی ها کم تر می شن.من یک محفلی بودم ولی سعی دارم به جایی برسم که با شورش حکومت را از مزگخوارها می گیرم . لرد کوچک اماده باش .خانجون اماده باش بر میگردم محفل انتقام بیل رااز شما می گیرم.بیایید ای محفلی اتحاد اتحاد بفشاریم دست هم را تا دشمنان ما نابود بشه.



دفتر خاطرات چارلی ویزلی ج500 ف1258 ص1001


مراقب خودت باش.


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲
#59
نقل قول:
چارلی چارلی! خواهش می کنم نگو که ما رو سالازار گیر اوردی! نگو که قراره سالازار جدید باشیم! چارلی جون مینروا یا فیلیوس یا پومانا هیچ کاری نمیشه برای ورودت انجام داد مگر اینکه بری و کمی هم رول بنویسی و پست بزنی و ما بدونیم که حداقل تصمیم برای فعالیت داری و بعد بیای دوباره برای درخواست عضویت پست بزنی.. تا وقتی که خودت نخوای شرایط رو عوض کنی من از پذیرشت معذورم! حالا م برو و با اژدهاهات شاخدم به هوا بازی کن. خوش بگذره!

سلام
من اگه فعالیت کنم می ذاری بیام خونه گریمولندخسته شدم ازبس تو کارتون خوابیدم.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲
#60
سلام برالبوس

کود شاخدم خوردم.مورفینک چیز به من داد.
من که ریشاتو میزنم منو تو محفل راه نمی دی. تو رو به جان مینروا


مراقب خودت باش.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.